اسم دختر فارسی با حرف ر

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

رها/rahā/

نجات یافته، آزاد، نجات یافته و آزاد، با آزادی، آزادانه، رهایی


دختر

فارسی
روح انگیز/ruh angiz/

شادی آور، روح بخش، دل انگیز، مفرح، روح افزا، ( = روح افزا )، روح ( عربی ) + انگیز ( فارسی ) دل انگیز


دختر

فارسی، عربی
رخساره/roxsāre/

رخسار، رخ، چهره، صورت، گونه


دختر

فارسی

طبیعت
رومینا/rominā/

صیقلی، پاک و پاکیزه، زدوده و صیقل کرده شده و جلا داده، پاک و پاکیزه کرده


دختر

فارسی، آشوری
روژین/ružin/

درخشنده و تابناک مثل روز روشن نامی کردی روشنایی، ( روژ = روز، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به روز، تا ...


دختر

کردی، فارسی
رخشنده/raxšande/

درخشنده، دارای عظمت و شکوه، ( صفت فاعلی از رخشیدن )


دختر

فارسی
رضوانه/rezvāne/

منسوب به رضوان، بهشتی، خشنودی، ( رضوان، ه ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبارو، مؤنث رضوان، بهشت


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، مذهبی و قرآنی
روژینا/ružinā/

تابناک، روشنی بخش، صبح روشن، [روژ = روز، ین ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به روز، ( روژ ...


دختر

کردی، فارسی

طبیعت
رونیکا/runikā/

زیبارو، پیروزکننده، دخترخورشید، ( رو، نیکا )، روی زیبا، زیباروی، عامل پیروزی، دختر خوش یمن


دختر

فارسی، یونانی
روشنک/ro (w) šanak/

شاتل، روشن، ( اوستایی )، ( در گیاهی ) نام گیاهی است ( شاتل )، ( اَعلام ) در روایات ایرانی نام دختر ...


دختر

فارسی، اوستایی، یونانی

تاریخی و کهن، طبیعت
روشا/rušā/

شاد رو، شاداب، دارای چهره ی شاد، ( رو، شا = شاد ) روشاد، ( رو + شا = شاد ) روشاد، روشن


دختر

فارسی
رونیا/runiyā/

آن که چهره اش مثل نیاکان است، ( به مجاز ) اصیل، مقلوب نیارو ( ی )، ( به مجاز ) اصیل و نژاده، بر وزن ...


دختر

فارسی
رودابه/rudābe/

نام دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم پهلوان شاهنامه، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دختر مهر ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
روشن/ro (w) šan/

درخشان، بینا، شاد، مسرور، درست کار، معتمد، دارای نور، تابنده، ( به مجاز ) آگاهِ با بصیرت، تابان


دختر

فارسی
روشنا/ro (w) šanā/

روشن، روشنایی، نور، جای روشن، آشنا


دختر

فارسی
رستا 2/rastā/

رهایی یافته، کامیاب، رستگار شده، ( رَست = رَستن، رهیدن، ا ( پسوند ) ) رستگار شده، رهایی یافته و خلا ...


دختر

فارسی
رستا/rostā/

روستا، دِه، رستگار شده، رهایی یافته، از بند جدا شده


دختر

فارسی
رخسانه/rokhsāne/

رخسانا، مانند رخ، ( به مجاز ) زیبارو، [رخ، سان ( پسوند شباهت )، ه ( پسوند نسبت ) ]، ( = رخسانا )


دختر

فارسی
راشین/rāšin/

راه آبی یا جویباری که از سبزه زار می گذرد، ( به مجاز ) سرسبز و خرم، ( راش = نوعی درخت در جنگل های ا ...


دختر، پسر

کردی، فارسی

طبیعت
رامش/rāmeš/

شادی و طرب، عیش و خوشی، سرود و نغمه، امن و آسودگی، ( در قدیم )، سرود، نغمه، امن، آسودگی، شادی، خوشی ...


دختر

فارسی
روزا/ruzā/

تابنده، زیبا، ( روز، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به روز، ( به مجاز ) تابنده و زیبا، ن، ک، روژا


دختر

فارسی

طبیعت
روجا/rojā/

روز، آفتاب، ( کردی ـ فارسی ) [روج ( کردی ) = روز، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به روج، ( به مجاز ) زیب ...


دختر

فارسی
روح افزا/ruh afzā/

آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح، گوشه ای در موسیقی ایرانی


دختر

فارسی، عربی

هنری
رامینا/rāminā/

منسوب به رامین، دختر خوشحال و با نشاط، ( رامین، الف ( نسبت ) )، دخترِ طربناک، ( رامین + الف ( نسبت ...


دختر

فارسی، آشوری
روشان/ro (w) šān/

روشن، درخشان، بینا، شاد، مسرور، درست کار، معتمد، ( = روشن )


دختر

فارسی
راژان/rāžān/

خوابیدن، جنبیدن گهواره، ( اَعلام ) روستایی در بخش سلوانا، شهرستان ارومیه، نام روستایی در نزدیکی ارو ...


پسر، دختر

کردی، فارسی
رخشان/raxšān/

درخشان، روشن و تابان، درخشنده، ( = درخشان )


دختر

فارسی
روژبین/rož bin/

( به مجاز ) راهنما و هدایت کننده به روز و روشنایی، ( روژ = روز، بین = جزء پسین بعضی از کلمه های مرک ...


دختر

کردی، فارسی
رخسانا/roxsānā/

مانند رخ، ( به مجاز ) زیبارو، [ ( رخ، سان ( پسوند شباهت )، ا ( پسوند نسبت ) ]، به معنی مانند رخ، ما ...


دختر

فارسی، یونانی

تاریخی و کهن
روحبخش/ruh bakhš/

روان بخش، شادی آور، ( = روح افزا )، روح ( عربی ) + بخش ( فارسی ) مفرح، روح انگیز


دختر

فارسی، عربی
رزانا/razānā/

منسوب به رَزان، سنجیده شده، با وقار و آراسته، ( رَزان، ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
رزان/razān/

باغ انگور، سنجیده و با وقار، تاکستان، ( در عربی ) سنجیده شده، با وقار و آراسته، به فتح ر، نعت فاعلی ...


دختر

فارسی

طبیعت
روزانا/ruzānā/

روشنا، تابنده، زیبا، ( روزان، الف اسم ساز )، منسوب به روز، ( به مجاز ) تابنده و زیبا، ( روزان + الف ...


دختر

فارسی

طبیعت
رزینا/razinā/

بانوی با وقار، متین، موقر، خوش نظر، خو، ( رَزین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رَزین، ـ رَزین، و، شی ...


دختر

فارسی، عربی
روبیتا/robitā/

بی نظیر، ( به مجاز ) زیباروی، مقلوب شده ی بیتارو


دختر

فارسی
روسانا/rusānā/

مانند چهره، مثل رخ، ( رو، سان، الف اسم ساز ) مانند روی و چهره، ( رو + سان + الف اسم ساز ) به معنی م ...


دختر

عربی، فارسی
روهینا/ruhinā/

جنسی از پولاد قیمتی، ( در قدیم ) آهن و فولاد جوهردار، آهن گوهر دار، گوهر آهن


دختر

فارسی
روشن دخت/r.-dokht/

دختر تابنده و شاد، ( روشن، دخت = دختر )، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی
رادا/rādā/

مونث راد، بانوی بخشنده، دختر جوانمرد، ( راد، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به راد


دختر

فارسی
راتا/rātā/

دهش، ( در اعلام ) فرشته ای است در ایران باستان، رادی، بخشندگی، سخاوت، بخشش، ( اَعلام ) ( در اوستایی ...


دختر

فارسی

مذهبی و قرآنی
رویان/ruyān/

روینده، رویا، ( اَعلام ) ) بنا به روایات همان جائی است که آرش از آنجا تیر را به جانب مرز توران پرتا ...


دختر

فارسی
راز/rāz/

آنچه از دیگران پنهان نگاه داشته می شود، سِر، موضوعی یا مطلبی که از دیگران پوشیده و پنهان است، ( در ...


دختر

فارسی
رامینه/rāmine/

رام، رامین، طربناک


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
روحا/ruhā/

جان، روان، ( روح = جان، نفس، الف ( اسم ساز ) )، منسوب به جان و روان


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
ریرا/rirā/

هشدار، هان، بیدارباش، به هوش باش، نام پرنده ای کوچک شبیه به گنجشک، نام زنِ تیزهوش و کاردان، نام یکی ...


دختر

مازندرانی، فارسی
راشا/rāšā/

سرسبز، خرّم و با طراوت، راه شادی، ( راش = گیاهی درختی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به راش، راهِ شادی، ...


دختر، پسر

فارسی
روژیتا/rožitā/

مثل روز، روشن، زیبا، ( روژ = روز، تا = مثل و مانند )، مانند روز، روشن و درخشان


دختر

کردی، فارسی
راوش/rāvaš/

مشتری، ( = زاوش و زواش ) به معنی مشتری، [این کلمه اصلاً یونانی می باشد و از « زوس »zeus ( خدای بزرگ ...


پسر، دختر

یونانی، فارسی
رامک/rāmak/

فرمانبردار، اهلی، ( رام، ک ( تصغیر ) )، مصغر رام، ( رام +ک ( تصغیر ) )


پسر، دختر

فارسی
رامیا/rāmiyā/

زیبا و با طراوت، [رامی = نوعی گل، ( در عربی ) ثیل سیام، ی ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به رامی ( گل )


دختر

فارسی
رزی/rozi/

منسوب به رز، نام یک گل، ( رز، ی ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، فرانسوی

گل
ریانا/riyānā/

منسوب به ریان، شاداب تر، تازه، ( ریان، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، عربی
روناس/ru(o)nās/

نام یک گیاه، ( در گیاهی ) گیاهی علفی، پایا و خودرو از خانواده ی روناس که از ریشه و غده ی زیرزمینیِ ...


دختر

فارسی

طبیعت
رخشانه/rakhšāne/

رخشان، نورانی، تابان


دختر

فارسی
رزمینا/razminā/

باغ بلورین، ( به مجاز ) زیبارو، باغ گل مینا


دختر

فارسی
رزگل/roz gol/

گلِ رز، رز


دختر

فارسی، فرانسوی

طبیعت، گل
راتاناز/rātā nāz/

بخشنده، با شکوه، بخشنده باشکوه


دختر

فارسی
راددخت/rad dokht/

دختر بخشنده یا خردمند


دختر

فارسی
رازانه/rāzāne/

منسوب به راز و منتسب به راز، پوشیده و رازآلود، ( راز = نهانی، سِر، رمز، انه ( پسوند نسبت ) )، به مع ...


دختر

فارسی
راسپینا/raspina/

پاییز


دختر

فارسی
راشنو/rāšnu/

فرشته ی دادگستر در آئین زردشتی


دختر

فارسی، اوستایی

مذهبی و قرآنی
رام افزا

افزون کننده آرامش


دختر

فارسی
رام افزون

رام افزا، افزون کننده آرامش


دختر

فارسی
رام بانو

بانوی آرام یا بانوی شاد


دختر

فارسی
رامتینا/ram tina/

دارای آرامش


دختر

فارسی
رامدخت/rām doxt/

دختر مطیع و آرام، ( رام، دخت = دختر )، ( رام + دخت = دختر )، دختر آرام


دختر

فارسی
رامسینا/rāmsinā/

رامسین، سازنده و نوازنده، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رامسین، نام یکی از خدایان آشور


دختر

فارسی، آشوری
رامش دخت/r.-dokht/

دختر شاد و شادمان، ( رامش، دخت = دختر )، ( به مجاز ) دختری که موجب شادی و طرب و نصیب و بهره است


دختر

فارسی
رامونا/ramona/

مظهر عشق، لاتین نگهبان عاقل


دختر

فارسی، لاتین
رامیلا/ramila/

خدای بزرگ


دختر

فارسی، آشوری
رامین دخت/r.-dokht/

دخترِ طربناک، ( رامین، دخت = دختر )


دختر

فارسی
راویس/rāvis/

صاحب جاه و جلال، دارای شکوه و شوکت، ( اَعلام ) نام جایی در جنوب ایران ( خوزستان )


دختر

فارسی
رایسا/raysa/

اندیشه


دختر

فارسی
راییکا/rayika/

پسندیده و دوست داشتنی


دختر

فارسی
رخامین/rokhamin/

از جنس رخام، سنگ سفید، رخام ( عربی ) + ین ( فارسی ) از جنس رخام


دختر

فارسی، عربی
رخشاد/rox šād/

متبسم، با شور و نشاط، صفت آن که پیوسته شاد و خوشحال است، خشرو، دارای چهره شاد و گشاده


دختر

فارسی
رخشید/rokhšid/

آن که چهره ای روشن و تابان دارد، ( رخ، شید = خورشید )، صورت همچون خورشید، ( به مجاز ) زیباروی


دختر

فارسی
رخشیده/roxšide/

رخشیدان، رخشید، آن که چهره اش مثل خورشید است، آفتاب روی، ( به مجاز ) زیبارو، ( = رخشیدان )


دختر

فارسی
رخگل/rokhgol/

آن که چهره ای زیبا چون گل دارد


دختر

فارسی
رخنا/rakhna/

زیبارو


دختر

فارسی
رخنار/rokhnar/

زیبارو


دختر

فارسی
رخناز/rokh naz/

دختر زیبا


دختر

فارسی
رخند/rokhand/

دختر خنده رو و خوش رو


دختر

فارسی
رزارا/rozara/

زینت دهنده گل رز


دختر

فارسی، فرانسوی

گل
رزرخ/roz rokh/

دختری که چون گل رز زیبا و لطیف است


دختر

فارسی، فرانسوی

گل
رزسا/rozsa/

مانند گل رز


دختر

فارسی، فرانسوی

گل
رزمین/razmin/

پسر جنگجو، پسر مبارز، منسوب به رزم، جنگی، ( به مجاز ) شجاع، دختر جنگجو، دختر مبارز


پسر، دختر

فارسی
رزناز/roz naz/

دختر زیبا چون گل رز


دختر

فارسی، فرانسوی

گل
رزین دخت

رزین ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر موقر و متین


دختر

فارسی، عربی
رسادخت/re(a)sā dokht/

دختر خوش قد و قامت و زیبا، ( رسا، دخت = دختر )، دختر بلند بالا و موزون


دختر

فارسی
رفیدا/rafidā/

نام مردی در منظومه ویس و رامین، ( رَفید، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رفید، یار و یاور، مساعد و کمک ...


دختر، پسر

فارسی، عربی
رقیه خاتون/roghayye-khatun/

ترکیب دو اسم رقیه و خاتون ( دعا و لقب زنان اشراقی )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
رهادخت/r.-dokht/

دختر وارسته، دختر نجات یافته و آزاد


دختر

فارسی
روانشید/ravān šid/

جان چون خورشید، روح چون آفتاب، ( به مجاز ) جان و روان پاک و مبرا را گویند


دختر

فارسی
روزچهر/ruz čehr/

تابان، زیبارو، ( روز، چهر = چهره )، کسی که چهره ای مانند روز روشن دارد


دختر

فارسی
روشانا/roshana/

روشنایی و نور


دختر

فارسی
روشن چهر/r.-čehr/

دارای چهره ی تابناک، ( روشن، چهر = چهره )، آن که چهره ای روشن و تابان دارد


دختر

فارسی
روشن رخ/r.-rokh/

روشن چهر


دختر

فارسی
روشن مهر/r.-mehr/

خورشید درخشان، خورشیدِ درخشان


پسر، دختر

فارسی
روشینا/roshina/

روشنایی


دختر

فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی