اسم دختر - صفحه 23
منسوب به بلور، ( بلور، ان ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی، عربی بلیسه
لهیب، شراره ( نگارش کردی
دختر
کردی بناو
نوعی درخت محکم و سخت کة بة خاطر سنگینی به زیر آب فرو میرود ( نگارش کردی
دختر
کردی بناوان
کدبانو، خانه دار، خانةدار ( نگارش کردی
دختر
کردی بنت الحسنی
دختر زنِ نیکو، دختری که از زن نیکو متولد شده است
دختر
عربی بنتا
نو نهال
دختر
کردی بنرخ
قیمتی ( نگارش کردی
دختر
کردی بنگین
زندانی ابد ( نگارش کردی
دختر
کردی بنیتا
دختر بی همتای من
دختر
فارسی به آذین
شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو که آراسته به زیور و زینت است، [به ( صفت ) = خوب، بهتر، خوبتر، زی ...
دختر، پسر
فارسی به تام
ویژگی شخصِ خوب و دارای اخلاق نیکو که به کمال رسیده است، [ به = خوب، بهتر، خوبتر، شخص خوب و دارای اخ ...
پسر، دختر
فارسی، عربی به ثنا
بهترین ستایش
دختر
فارسی به خاتون
بهترین بانو، به ( فارسی ) + خاتون ( سغدی ) بهترین بانو
دختر
فارسی به ستا
بهترین ستایش کننده
دختر
فارسی بهار زهرا
ترکیب دو اسم بهار و زهرا ( فصل اول سال خورشیدی و روشن تر )، از نام های مرکب، ه بهار و زهرا
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی بهار فاطمه
ترکیب دو اسم بهار و فاطمه ( فصل اول سال خورشیدی و رانده شده از آتش )، از نام های مرکب، ه بهار و فاط ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی بهارآفرین
آفریننده بهار
دختر
فارسی بهارام
آرام بهتر، آرامش بهتر، ( بِه = بهتر، آرام )، ( به مجاز ) ویژگی دختری که وجودش موجب آرامش است
دختر
فارسی بهاردخت
دختر زیبا رو، دختر بهار، ( بهار، دخت = دختر )، اسم مرکب ( بهار + دخت ) ( به مجاز ) دختر زیبا رو
دختر
فارسی بهاررخ
آن که چهره ای زیبا و شاداب چون بهار دارد
دختر
فارسی بهارسا
مانند بهار، شبیه به بهار، ( بهار، سا ( پسوند شباهت ) )، ( به مجاز ) زیبا و لطیف
دختر
فارسی بهارناز
موجب فخر و نازش بهار
دختر
فارسی بهارین
منسوب به بهار، بهاری، ( بهار، ین ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت
دختر
فارسی بهان دخت
دختر خوب و نیک، ( بهان، دخت = دختر )
دختر
فارسی بهتاب
زیبا و قشنگ، خوش سیما
دختر
فارسی بهرانه
مرکب از بهر ( سود، فایده )، انه ( پسوند نسبت )، فایده ) + انه ( پسوند نسبت )
دختر
فارسی بهرخسار
بهرخ، ( = بهرخ )
دختر
فارسی بهسام
بهترین نور و روشنایی
دختر
فارسی بهمن دخت
دختری که در بهمن به دنطا آمده، دختر بهمن
دختر
فارسی بهنواز
مهربان ترین فرد، دختر مهربان، مرکب از به و نواز که بترتیب به معنی بهترین و اسم فاعلی مرخم نوازنده ب ...
دختر
فارسی بهنورا
بهترین نور
دختر
فارسی، عربی بهکامه
مرکب از به ( بهتر، خوبتر )، کامه ( آرزو )، خوبتر ) + کامه ( آرزو )
دختر
فارسی بهیدخت
دختر نیک و خوب، ( بهی، دخت = دختر )
دختر
فارسی بهین بانو
مرکب از بهین ( بهترین ) + بانو
دختر
فارسی بهین دخت
بهترین و برگزیده ترین دختر، ( بهین، دخت = دختر )، مرکب از بهین ( بهترین ) + دخت ( دختر )
دختر
فارسی بورچین
مرغابی ماده ( نگارش کردی
دختر
کردی بورلا
خوش قامت
دختر
ترکی بوژانه
نام گیاهی با برگ های ریز، ( کردی، بیژان ) گیاهی دارای برگ های ریز و ساقه های دراز و گل های بور رنگ ...
دختر
کردی
طبیعت بوستانه
بوستان، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به بوستان
دختر
فارسی
طبیعت بونخوش
خوشبو، خوشبو ( نگارش کردی
دختر
کردی بوندار
دارای بوی خوش، دارای بوی خوش ( نگارش کردی
دختر
کردی بوکبویانی
نو عروس، نو عروس ( نگارش کردی
دختر
کردی بی بی ماه
بی بی ( ترکی ) + ماه ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده
دختر
فارسی، ترکی بی بی ناز
بی بی ( ترکی ) + ناز ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده
دختر
فارسی، ترکی بی توش
همیشه سایه ( نگارش کردی
دختر
کردی بی خم
آرامش ( نگارش کردی
دختر
کردی بی وینه
بی نظیر ( نگارش کردی
دختر
کردی بیبون
گلی وحشی کةدر کوهستانهای کردستان فراوان سبز میشود، بابونة ( نگارش کردی
دختر
کردی بیتادخت
دختر بی مانند، دختر بی همتا و یکتا، ( بیتا، دخت = دختر )
دختر
فارسی بیریفان
دوشیدن شیر گوسفند توسط دختران در کوهستان هنگام بهار ( نگارش کردی
دختر
کردی بیستان
جالیز، جالیز ( نگارش کردی
دختر
کردی بیگ رد
بدون رقیب، کنایه از بسیار زیبا، کنایه از بسیار زیبا ( نگارش کردی
دختر
کردی بینادخت
دختر بابصیرت، ( بینا، دخت = دختر )
دختر
فارسی بینیار
بیننده، بیننده ( نگارش کردی
دختر
کردی بیوی
انسان بی آزار، سلامت ( نگارش کردی
دختر
کردی بیکژ
هموار، صاف ( نگارش کردی
دختر
کردی پاپوک
نعنای دشتی با گل آذینی مانند سنبل در بخش خراسان
دختر
فارسی
گل پارامیدا
پارامیس، نام دختر بردیا ونوه کوروش پادشاه هخامنشی، پارمیدا تغییر یافته نام اوستایی پرومیثه یا پرومی ...
دختر
فارسی، پهلوی، اوستایی
تاریخی و کهن پاردیس
پردیس
دختر
فارسی پارسادخت
ترکیب دو اسم پارسا و دخت ( پاکدامن و دختر )، ( پارسا، دخت = دختر )، دختر پاکدامن و پارسا
دختر
فارسی پارلار
درخشان، منور، پخش کننده نور
دختر
ترکی پارنا
نام قله ای در نزدیکی پل دختر
دختر
فارسی پارند
فراوانی، نعمت، ( پهلوی )، ( در اوستایی ) ( اعلام ) نام ایزدبانوی گنج و خواسته است، [نریوسنگ مینویسد ...
دختر
پهلوی پانتی
نام همسر آریاسب از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن پانیدا
پادینا، گل پونه
دختر
فارسی
گل پانیک
کسی که قدمش نیک است، خوش قدم
دختر
فارسی پاک آفرین
آفریننده پاک
دختر
فارسی پاک رخ
پاکیزه رو، زیبا رو
دختر
فارسی پاک سیما
زیبارو، صورت زیبا، ( فارسی ـ عربی ) دارای چهره ی پاک و نورانی
دختر
فارسی، عربی پاک شید
خورشید درخشان که در پس ابر نهان باشد
دختر
فارسی پاک فروغ
درخشش پاک و بی غبار
دختر
فارسی، عربی پاکدخت
دختر پاک و عفیف
دختر
فارسی پاکشاد
بی اندوه و بی مسئولیت
دختر
فارسی پاکناز
زیبا و قشنگ به تمام و کمال، ( پاک = کاملاً، یک سره، به کلی، ناز = زیبا و قشنگ )، کاملاً و یک سره زی ...
دختر
فارسی پاکنوش
پاک نوشنده، گوارا
دختر
فارسی پاییزان
هنگام پاییز، ( مجاز ) زیبا و قشنگ، موسم پاییز
دختر
فارسی
طبیعت پرارین دخت
دختر نیکو و خوب
دختر
فارسی پردیکا
اسم دختر یکی از پادشاهان ماد بوده
دختر
فارسی پرژان
کار
دختر
کردی پرسیانا
منسوب به پَرسیان، ( مجاز ) زیبا و لطیف، ( پَرسیان = پرشیان، گیاه پر سیاوشان، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی
طبیعت پرشاد
مملو از شادی و خنده، نام خواهر داریوش دوم پادشاه هخامنشی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن پرشنگ
قطره های آب که پاشیده می شود
دختر
کردی پرشیانا
سرزمین پارس ها، نام قدیم ایران
دختر
فارسی پرگشا
پرگشاینده، پرواز کننده
دختر
فارسی پرگون
لطیف چون پر
دختر
فارسی پرنچهر
دارای چهره ای چون پرن، ( مجاز ) زیبا رو
دختر
فارسی پرندخت
دختری که مثل پرن زیبا و لطیف است، ( به مجاز ) زیبارو، ( پَرَن، دخت = دختر )، ( پَرَن + دخت = دختر ) ...
دختر
فارسی پرنددخت
پرندخت
دختر
فارسی پرنددیس
پرندیس
دختر
فارسی پرنیانه
پرنیان، حریر چینی منقش
دختر
فارسی پرنین
مانند پر
دختر
فارسی پرنیکا
پرنیان، حریر منقش
دختر
پهلوی پروچستا
سرشار از علم و دانش، نام سومین دختر زردشت
دختر
پهلوی، اوستایی پروچیستا
سرشار از علم و دانش، نام سومین دختر زردشت
دختر
اوستایی، پهلوی پروشه
دانه های برف
دختر
کردی پروین رخ
صاحب رخساری مانند پروین، ( مجاز ) زیبارو
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی پری تاج
پری ( موجودی بسیار زیبا ) + تاج، سرآمد پریان
دختر
فارسی پری ویس
نام زنی در ویس و رامین
دختر
فارسی پریژه
پری کوچک
دختر
فارسی پریسکا
فرزند پرستش کننده
دختر
لاتین