اسم دختر - صفحه 22

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

اشک

آبی که از چشم می ریزد


دختر

فارسی
آشیان/ashiyan/

لانه، خانه


دختر

فارسی
آمتیس/amtis/

آمیتیس، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی که با بختنصر پادشاه بابل ازد ...


دختر

فارسی
آتشفام/atash-fam/

به رنگ آتش، دختران سرخ روی


دختر

فارسی
آتشدخت/atash-dokht/

کنایه از دختر با شور و حرارت، دختر آتش یا دختری که چون آتش است


دختر

فارسی
آتشرخ/atash rokh/

دارای چهره ای چون آتش، بر افروخته


دختر، پسر

فارسی
آتشگون/atashgon/

ارغوانی، دختران سرخ روی، به رنگ آتش


دختر

فارسی
آتشه/ātaše/

برق، آذرخش


دختر

فارسی، عربی
آتشک/atashak/

نام یکی از شخصیتهای داستان سمک عیار، کرم شب تاب


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آتشی/atashi/

فروزان، گیرا، نام نوعی گل، همچنین نورانی، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ


دختر

فارسی

گل
آتشیزه

کرم شب تاب


دختر

فارسی
آتشین/atashin/

نورانی، فروزان، گیرا، مؤثر، به رنگ آتش، سرخ


دختر

فارسی
آتلاز/atlaz/

اطلس، حریر، پارچه نرم و لطیف


دختر

ترکی
آتنایا/atenaya/

آتنا، مظهر اندیشه و هنر و دانش، نام الهه یونانی، دختر زئوس خدای خدایان


دختر

یونانی
آتنه/atene/

خدای اندیشه، هنر، دانش، و صنعت، آتنا، در اساطیر یونان


دختر

فرانسوی
آتهینا/athina/

باهوش و خردمند


دختر

یونانی
آتورینا/aturina/

متحول کننده، تغییر دهنده، مشتق از واژه آشور که با گذشت زمان ش به ت تبدیل شده است


دختر

فارسی، آشوری
آتوشه/atushe/

درخشان، تابان


دختر

فارسی
آتیس/atis/

نام خدای حاصلخیزی فریگیان


دختر

فارسی
آتیسا/atisa/

آینده نگر


دختر

فارسی
آتینا/atina/

دسته گل نیلوفر، گلستان نیلوفر


دختر

اوستایی
آزادچهر/āzād čehr/

دارای چهره آزادگان، ( آزاد، چهر = اصل، نژاد )، آزاد چهره، دارنده ی نژاد و گوهر آزاد، دارای چهره ی آ ...


دختر، پسر

پهلوی، فارسی
آزاددخت/āzād doxt/

دختر آزاده و نجیب و اصیل، ( آزاد، دخت = دختر )، دختر شاد و سرافراز، ( آزاد + دخت = دختر )، دختر آزا ...


دختر

فارسی
اطرا/etrā/

بسیار ستودن، مدح و ستایش فراوان، مبالغه کردن در مدح کسی، درود گفتن زیاد و زیاده روی در ستایش کسی


دختر

عربی
اطلسی/atlasi/

منسوب به اطلس، از جنس اطلس، ( اطلس، ی ( پسوند نسبت ) )، م اطلس، ( در گیاهی ) گیاهی است زینتی از تیر ...


دختر

فارسی، یونانی
آطوسا/atosa/

آتوسا، نام دختر کورش کبیر، نام همسر داریوش هخامنشی، این نام در تورات به عنوان


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
اعراف/aerāf/

جایی بین بهشت و دوزخ، ( در ادیان ) در اعتقاد برخی از مذاهب، برزخ، سوره ی هفتم از قرآن کریم دارای دو ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
آغابانو/agha banu/

بانوی بزرگ، آغا ( مغولی ) + بانو ( فارسی )


دختر

فارسی، مغولی
آغوش/aghosh/

بغل گرفتن


دختر

فارسی
آفت

بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری


دختر

عربی
آفتاب دخت/aftab dokht/

دختر آفتاب، دختر خورشید، کنایه از زیبایی و خیره کنندگی


دختر

فارسی
افراخته/afrākhte/

افراشته، بالابرده، برپا شده، کشیده، برکشیده


دختر

فارسی
افراز/afrāz/

افراشتن و افروختن، بلندی، فراز، بالا و فراز


دختر

فارسی
آمستریدا/āmesteridā/

نام دختر اردشیر دوم، از اسامی کهن، [از اسامی کهن ایرانی]


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آمستریس/āmesteris/

نام مادر اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) برادر زاده ی داریوش سوم، زن خشایارشاه، دختر ارد ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آمنا/āmanā/

امین شده، صورت دیگر آمنه، زن ایمان آورنده


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
آمیتریس/amitris/

ستایش کننده، شکر کننده، ستاش کننده، دختر داریوش سوم هخامنشی و همسر خشایارشا


دختر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
امیردخت/amir-dokht/

دختر پادشاه، شاهدخت


دختر

فارسی، عربی
امیره/amireh/

مؤنث امیر


دختر

عربی
امیسا/emisa/

مانند مادر


دختر

عبری
امیل/amil/

گراینده تر، مایل تر، معرب از سنسکریت نام درختی از تیره فریفون که گاهی بعضی از انواع آن بصورت درختچه ...


دختر

عربی، سانسکریت
امیله/amila(e)/

نام درختی از تیره فریفون که گاهی بعضی از انواع آن بصورت درختچه یافت می شوند، ( معرب از سنسکریت، ama ...


دختر

عربی، سانسکریت
امیلیا/emilia/

نام یکی از فرشتگان آسمان، زن پاک


دختر

لاتین
امین دخت

امین ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر امین، دختر درستکار


دختر

عربی، فارسی
آن

سبب علت دلیل، قصد عزم عقیده


دختر

فارسی
آنائل/anael/

فرشته ی عشق


دختر

عبری، فرانسوی
آنابیتا/anabita/

مادر بی همتا


دختر

ترکی، فارسی
آناتا/ānātā/

نظیر و مانند مادر، ( آنا= مادر، تا= نظیر، مانند، لنگه )، لنگه ی مادر


دختر

ترکی، فارسی
آناتای/ānā tāy/

نظیر و همتای مادر، به معنی مانند مادر


دختر

ترکی
آنادل/ana del/

ماه مادر


دختر

ترکی
انارام/anārām/

روشنایی بی فروغ و بی پایان


دختر

فارسی
انارگل/anar-gol/

گل انار


دختر

فارسی

طبیعت
آنامهر/ana-mehr/

ترکیب دو اسم آنا و مهر ( مادر و خورشید )


دختر

ترکی، فارسی
آناناز/ana-naz/

ناز مادر


دختر

ترکی، فارسی
آناهل/anahel/

الهه پاکی، الهه باران، گل خوشبو


دختر

فارسی

گل
آنایاش/anayash/

مادر سر زنده


دختر

ترکی
آی آنا/āyānā/

ماه مادر


دختر

ترکی
آچیق/achigh/

باز، گشوده


دختر، پسر

ترکی
احساس/'ehsās/

عاطفه، ذوق


دختر

فارسی
احصا/ehsā/

شمردن، شمارش، آمارگیری، سرشماری


دختر

عربی
آلیشا/alish/

شعله ور


دختر

ترکی
الیتا/elita/

فرشته جنگ


دختر

فارسی
الیز/eliz/

دنباله نسل و ردپای ایل


دختر

ترکی
الیزا/eliza/

مومن، باوفا، دیندار


دختر

لاتین
الیزابت/elizabet/

سوگند خدا


دختر

عبری
آلیس/alis/

بانوی نجیب زاده، دختر اصیل، خانم با اصل و نسب


دختر

فرانسوی
آلیسا

ایرسا، رنگین کمان، به بوته سوسن کبود نیز بدان جهت که دارای گلهای زرد و سفید و کبود است ایرسا گویند


دختر

فارسی
الیستر/elister/

مورد محبت ایل، کسی که تمام ایل خواهان اوست


دختر

ترکی
آلیش/alish/

شعله، شعله گیر


دختر

ترکی
آلیشان/ālišān/

شعله ور


دختر، پسر

ترکی
آماتیس/amatis/

نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی، نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار ...


دختر

یونانی

طبیعت
آمانج/amanj/

مرام، هدف، مقصد


دختر، پسر

کردی
اماندا/amāndā/

در امان، در پناه تو، ( = آماندانا )، آماندا


دختر

ترکی
آماندانا/amandana/

آماندا، در امان، در پناه تو


دختر

ترکی
آوشن

آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی


دختر

فارسی
اولین/evelin/

خوشایند، دلپذیر


دختر

لاتین
آون

آونگ، نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته


دختر

فارسی
ایتا/itā/

( مصدر ) دادن


دختر

عربی
آیتاش/āy tāš/

همتای ماه، ( آی= ماه، تاش= هم، شریک ) ( به مجاز ) زیباروی مثل ماه، نام شخصی در دوره سامانیان


دختر، پسر

ترکی
ایتوک/eytok/

مژده، خبر خوش


دختر

فارسی
ایثار/isār/

از خود گذشتگی، فداکاری، برگزیدن، بخشش، عطا، کرامت کردن، نفع دیگری با دیگران را بر نفع خود ترجیح داد ...


دختر، پسر

عربی
آیجان/ayjan/

پاک و آراسته همچون ماه


دختر

ترکی
آیدانا/āydānā/

منسوب به آیدان، زیبارو، ( آیدان، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

ترکی، فارسی
آیدنگ/ay dang/

مهتاب


دختر

ترکی
ایده/ideh/

فکر و اندیشه، رأی


دختر

فرانسوی
آیدک/ay dek/

آیتک، مانند ماه


دختر

ترکی
آیرال/ayral/

منحصر بفرد


دختر

ترکی
ایران ناز

موجب فخر و مباهات ایران


دختر

فارسی
آیرانا/āyrānā/

سرزمین آریایی


دختر

فارسی
ایرانشید/iran-shid/

خورشید ایران


دختر

فارسی
ایرانمهر/i.-mehr/

ترکیب دو اسم ایران و مهر ( سرزمین آریاییان و محبت )، ( ایران، مهر = مهربانی و محبت، خورشید )، نماد ...


دختر

فارسی
آیرخ/ay rokh/

دختر چون ماه


دختر

ترکی، فارسی
ایرما/irma/

ماه مهمان


دختر

اوستایی
آیریا/āyriyā/

آریا، ( = آریا )


دختر

فارسی
آیریانا/āyriyānā/

ایران، به معنی ایران، ن، ک، آریانا و آریانه


دختر

فارسی
آیریس/iris/

سوسن خوش خبر


دختر

فارسی
ایریس/iris/

الهه رنگین کمان


دختر

یونانی
آیزا/ayza/

زاده روشنی، زیبا صفت


دختر

فارسی
ایزابل/izabel/

قول و وعده خداوند، طاهر، پاکیزه


دختر

عبری
ایزابلا/isabella/

قول و وعده ی خداوند، خداوند کامل


دختر

عبری



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم