اسم دختر - صفحه 16
نگاه کردن، تماشا، ( در قدیم ) بیننده، تماشاگر، نگریستن
دختر
عربی ارنواز
دارنده سخن سزاوار، از شخصیتهای شاهنامه، آن که سخنش رحمت می آورد، ( در شاهنامه ) نام خواهر جمشید که ...
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن ژاسمن
گل یاسمن یا یاسمین، ژاسمین، یاسمن
دختر
لاتین، فرانسوی
گل مهبان
نگهبان ماه، مجازا زیبا و مهتاب رو، ( مَه = ماه، بان ( پسوند محافظ یا مسئول ) )، ( به مجاز ) زیبا و ...
دختر
فارسی
کهکشانی فاطمه نرجس
ترکیب دو اسم فاطمه و نرجس ( رانده شده از آتش و نرگس )، از نام های مرکب، فاطمه و نرجس
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی آیپارا
پاره ای از ماه، مثل ماه زیبا و درخشان، ماه پاره، پاره ی ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ماه نو
دختر
ترکی
کهکشانی پونا
در گویش سمنان پونه، ( = پودنه و پونه ) ( در گیاهی ) گیاهی علفی، یک ساله و معطر از خانواده ی نعناع ک ...
دختر
فارسی
طبیعت میسون
با وقار، بردبار، وزین، گرانمایه
دختر
عربی پریشاد
زیبا روی شاد و خرم
دختر
فارسی جهان ناز
مایه ی افتخار جهان، فخر جهان، آن که موجب فخرو مباهات جهان است
دختر
فارسی امانه
اطمینان و آرامش قلب، به فتح الف، دختری که وجودش مایه قوت قلب است
دختر
عربی سوریا
سوری، ثریا، الف ( اسم ساز ) )، ( سوری + الف ( اسم ساز ) )
دختر
سانسکریت، آشوری صفیا
صفیه، ( = صَفیه )، صَفیه
دختر
عربی زحل
دومین سیاره ی بزرگ منظومه شمسی، ( اَعلام ) [=کیوان] دومین سیاره ی بزرگ منظومه شمسی و ششمین سیاره از ...
دختر
عربی
کهکشانی ویستا
دانش و فرهنگ، یابنده، برخوردار
دختر
فارسی، اوستایی فاطمه صبا
ترکیب دو اسم فاطمه و صبا ( رانده شده از آتش و باد خنک )، از نام های مرکب، فاطمه و صبا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مهرجهان
ترکیب دو اسم مهر و جهان ( محبت و عالم )، ( مهر = خورشید، جهان )، خورشیدِ عالم، آفتابِ عالم تاب، ( ب ...
دختر
فارسی ماه سیما
آن که سیما و چهره او چون ماه زیباست، ( = ماه چهر )، ماه ( فارسی ) + سیما ( عربی ) آن که سیما و چهره ...
دختر
فارسی، عربی
کهکشانی گل سرخ
هر گلی که سرخ باشد، وَرد، ( به مجاز ) زیبارو، [گل سرخ دارای دسته های مختلف است، ورد احمر، سوری، گل ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل ناروین
انار کوچک، ( به مجاز ) سرخگون و زیباروی، ( نار= انار، وین ( پسوند تصغیر، پسوند مکان ) )، انارستان
دختر
عربی نلیسا
شبیه به نِلی، ( نِلی، سا ( پسوند شباهت ) )، مانند نِلی
دختر
فارسی آترا
آذر، آتش، نام یکی از ماههای پاییز، آتشین، آذرین، ( به مجاز ) سرخ رو و زیبا، ( اَعلام ) ( در میتولوژ ...
دختر
فارسی سحرگل
زیبا و با طراوت، گل سپیده دم
دختر
فارسی، عربی
گل سروشا
منسوب به سروش، فرشته ی پیام آور، ( سروش، الف ( پسوند نسبت ) )، ن سروش، ( سروش + الف ( پسوند نسبت ) ...
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
مذهبی و قرآنی سرنا
نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی، ( در موسیقی ایرانی ) نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی که در نقاره ...
دختر
فارسی
هنری نیل
نام یک گیاه، ( در گیاهی ) ماده ای گیاهی و آبی رنگ که در نقاشی و برای خوش رنگ کردن پارچه های سفید پس ...
دختر
سانسکریت
طبیعت ایلاف
خو گرفتن، عهد، دوست کردن، سازواری دادن، در قرآن به معنای عهد و مانند و اجازه به امان است
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی محجوب
با شرم و حیا، با حجب و حیا و مؤدب، ( در قدیم ) در حجاب شده، پوشیده، پنهان، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ...
دختر
عربی ساوین
گرانمایه و با ارزش، آسوده و آرام، ( = ساویس )، ساویس به علاوه آسوده و آرام، نام جایی، سبدی که در آن ...
دختر
فارسی آیدینا
روشن و مبارک، ( به مجاز ) زیبارو
دختر
ترکی ذریه
فرزند، نسل، فرزندان
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شمین
خوشبو، ( شم = بو، رایحه، ین ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی، عربی رادا
مونث راد، بانوی بخشنده، دختر جوانمرد، ( راد، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به راد
دختر
فارسی آفرینش
خلقت، خلق، ابداع، عمل آفریدن، انشا، کائنات، ماسوی الله، ( در قدیم ) ( به مجاز ) همه ی آفریدگان، جها ...
دختر
فارسی راما
منسوب به رام، مأنوس، موافق، ( اَعلام ) ( در اسطوره های هندی ) ششمین مظهر «ویشنو» /vichnou/، شاهزاده ...
دختر، پسر
سانسکریت فخر جهان
ترکیب دو اسم فخر و جهان ( نازیدن و عالم )، موجب نازش و افتخار دنیا، فخر ( عربی ) + جهان ( فارسی )، ...
دختر
عربی، عبری، فارسی الیزه
بهشت یونانیان و رومیان، ( در اساطیر ) الیزه یا شانزلیزه مقر زیرزمینی اشباح متقی و بهشت یونانیان و ر ...
دختر
فرانسوی آرتادخت
دختر راست گفتار و درست کردار، ( آرتا، دخت = دختر )، دختر پاک و مقدس، ( اَعلام ) نام بانویی فرهنگدار ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن چمن ناز
زیبارویی که دارای ناز است، ( به مجاز ) زیبارویی که دارای ناز و عشوه و کرشمه است
دختر
فارسی دلیار
دلدار، معشوق و محبوب، [دل = جایگاه عواطف و احساسات در انسان، قلب، یار ( پسوند دارندگی ) ]، دارای عو ...
دختر
فارسی چکامه
شعر به ویژه قصیده
دختر
فارسی
هنری اروشا
سفید، روشن، دختری با روی سپید، ( = اروشه )، اروشه، به فتح الف
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی نورسا
شبیه به نور، روشن و درخشان، ( نور، سا ( پسوند شباهت ) )، مثل نور، ( به مجاز ) زیبارو، ( در قدیم ) ر ...
دختر
فارسی، عربی گلاریس
زیبا و آراسته، ( گلا = زلف تابیده، موی بافته شده، ریس = ریسیده، رشته )، روی هم به معنای زلف تابیده ...
دختر
کردی آرامه
منسوب به آرام، آرامش
دختر
فارسی، عربی پیرایه
زیور و زینت، طلا، جواهر و مانند آنها که به عنوان زیور و زینت به کسی یا چیزی میافزایند، ( در قدیم ) ...
دختر
فارسی بهین
بهترین، برگزیده ترین، مرکب از بهین ( بهترین ) + آفرین ( آفریننده )
دختر
فارسی کبریا
عظمت، بزرگی، ( به مجاز ) خداوند
پسر، دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مهوین
به رنگ ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( مَه= ماه، وین= رنگ )، به رنگِ ماه
دختر
فارسی
کهکشانی شیفته
آن که به کسی یا چیزی دل بسته است، عاشق، ( صفت فاعلی از شیفتن )، مجنون، دیوانه، مجذوب
دختر
فارسی مژان
مژه، مژگان، نرگس نیمه شکفته
دختر
کردی، فارسی هی دی
آرام، آهسته، بردبار، آهستة، پاورچین ( نگارش کردی
دختر، پسر
کردی آمیتیدا
همسر کوروش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) همسر کوروش کبیر و نام دختر ایشتوویگو ( آستیاگ ) از پادشاهان م ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن حلیه
زینت، زیور، مجازا خوش صورت، خوش اندام، پیرایه، ( به مجاز ) مشخصات صورت و اندام
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مه آرا
آراینده ی ماه، زیب و زینت ماه، ( به مجاز ) زیبارو
دختر
فارسی
کهکشانی هوزان
نرگس نو شکفته، نرگس شکفته، [دکتر معین در حاشیه برهان قاطع آورده است این واژه مصحف ( تصحیف شده یا خط ...
دختر
فارسی
گل شیوه
روش، قاعده، حالت، وضع، طریقه، ( در قدیم ) عشوه، ناز، ( در عرفان ) اندک جذبه را گویند که گاه هست و گ ...
دختر
فارسی فجر
نوری که از مدتی پیش از طلوع خورشید به زمین می تابد، سپیده ی صبح، فلق، سوره ی هشتادو نهم از قرآن کری ...
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی آریسان
مانند آریایی، ( آری = آریایی، سان ( پسوند شباهت ) )، ( آری = آریایی + سان ( پسوند شباهت ) )، مرکب ا ...
دختر
فارسی عطرا
عطرآگین و خوش بو
دختر
عربی جهاندخت
دختر شهره در عالم، مرکب از جهان ( عالم، گیتی ) + دخت ( دختر )
دختر
فارسی رشا
بچه آهو، ( صورت تخفیف یافتۀ «رَشَأ» ) بچۀ آهو، بچه آهویی که همپای مادر راه می رود، آهوبره
دختر، پسر
عبری
طبیعت عدنا
جاودان، جاودانی، منسوب به عَدن به معنی جاودان، لذت، حظ، بهشتِ زمینی
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی راتا
دهش، ( در اعلام ) فرشته ای است در ایران باستان، رادی، بخشندگی، سخاوت، بخشش، ( اَعلام ) ( در اوستایی ...
دختر
فارسی
مذهبی و قرآنی امیده
امید، آرزو، ه ( پسوند نسبت ) منسوب به امید
دختر
فارسی امیرا
منتسب به پادشاه و حاکم و امیر، ( امیر، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به امیر، ـ امیر، ( عربی ـ فارسی ) ...
دختر
فارسی، عربی راشده
راهنمایی شده، از گمراهی درآمده
دختر
عربی بوستان
باغ و گلزار، بستان، ( در ادبیات فارسی ) بوستان یا سعدی نامه، مثنوی اخلاقی و عرفانی به فارسی، مشتمل ...
دختر
فارسی
طبیعت گل پیکر
کسی که بدنش مانند گل لطیف است، ویژگی آن که پیکرش مثل گل زیبا و لطیف است، گل اندام
دختر
فارسی
گل رویدا
کسی که به آهستگی راه می رود، کسی که به آهستگی راه می رود و اصل آن رویداً می باشد
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی فاطمه هدی
ترکیب دو اسم فاطمه و هدی ( رانده شده از آتش و هدایت شده )، از نام های مرکب، فاطمه و هدی
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی پرندیس
نرم و لطیف چون پرند، زیبارو، ( پَرَن، دیس ( پسوند شباهت ) )، شبیه به پَرَن ش پَرَن، ( پَرَن + دیس ( ...
دختر
فارسی مهر اعظم
ترکیب دو اسم مهر و اعظم ( محبت و بزرگتر )، ( مهر = مهربانی و محبت، اعظم = بزرگ )، مهربانی و محبت بز ...
دختر
فارسی، عربی ژاسمین
یاسمن، ( = ژاسمن )، ژاسمن
دختر
فرانسوی رویان
روینده، رویا، ( اَعلام ) ) بنا به روایات همان جائی است که آرش از آنجا تیر را به جانب مرز توران پرتا ...
دختر
فارسی قمر الزمان
آن که در زمان خود چون ماه می درخشد، ماه دوران، ( اَعلام ) نام یکی از اشخاص هزار و یک شب ( الف لیله ...
دختر
عربی مینودخت
دختر آسمانی، دختر بهشتی، ( مینو = بهشت، دخت = دختر )، ( به مجاز ) حوروش و زیبارو، ( مینو = بهشت + د ...
دختر
فارسی آینوش
ماه جاویدان، ( به مجاز ) نور ماهی که پر فروغ و همیشگی است، زیبایی زوال ناپذیر
دختر
ترکی، فارسی پارسانا
پاکدامن، زاهد، ( پارسا = پاکدامن، زاهد و متقی، نا ( پسوند نسبت ساز ) )، منسوب به پارسا، ا پارسا
دختر
فارسی هلناز
( به مجاز ) زیبارو و خوشبو
دختر
فارسی الدوز
اولدوز، ستاره، ( = اولدوز )
دختر
ترکی
کهکشانی فاطمه رقیه
ترکیب دو اسم فاطمه و رقیه ( رانده شده از آتش و دعا )، از نام های مرکب، فاطمه و رقیه
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی کردیا
دختر کرد، منسوب به کرد، منتسب به کرد ( ؟ )، [به نظر می رسد این واژه برگرفته از افسانه ی «اصبحت کردی ...
دختر
کردی عفرا
نوعی آهو، زن سفید، سفید، زمین سفید که هموار نشده، ( اعلام ) نام یک شاعره ی عرب
دختر
عربی سویدا
خال یا نقطۀ سیاهی در دل که محل احساسات است، ( عربی، سوَیداء ) ( در قدیم ) در باور قدما، نقطه ای سیا ...
دختر
عربی سوزانا
سوزان، ( مرکب از سوزان، الف اسم ساز )
دختر
فارسی عرشیان
ساکنان آسمان، ملائکه، فرشتگان، عرش ( عربی ) + ی ( فارسی ) + ان ( فارسی ) ملائکه
پسر، دختر
فارسی، عربی مهرتا
همتای مهر، تابان و درخشان چون خورشید، ( مهر = خورشید، تا = نظیر، مانند، لنگه )، نظیر و مانند خورشید ...
دختر
فارسی نوریا
روشن و درخشان، زیبارو، ( نوری، الف ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نور ( نوری )، مربوط به نور ( نوری )
دختر
فارسی، عربی دیارا
وطنی، بومی، ( دیار = خانه، زادگاه و وطن، الف ( اسم ساز ) )، منسوب به دیار، منتسب به دیار
دختر
فارسی آیتای
مانند ماه، به معنی مانند ماه، ماه وش، ( به مجاز ) زیبارو
دختر
ترکی ژیکان
زیبا و آرامش بخش، [ژیک ( کردی ) = قطره ی باران، ان ( پسوند نسبت ) ] ( به مجاز ) زلال و شفاف، [ژیک ( ...
پسر، دختر
کردی فایدیم
گل نیلوفر، نام همسر کبوجیه پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام زن کمبوجیه ی سوّم، ( در اعلام ) نام زن کم ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، گل نازین
نازی، ( = نازی )
دختر
فارسی السای
مورد پسند و احترام ایل
دختر
ترکی سلیله
دخت، فرزندِ دختر، ( در قدیم ) دختر
دختر
عربی دل آسا
موجب تسکین و آسایش دل، ( به مجاز ) آسایش دهنده ی دل، آرامش دهنده ی خاطر
دختر
فارسی ایرسا
آلیسا، رنگین کمان، ( معرب از یونانی iris ) زنبق سفید، سوسن، آیرس، نام بیخ سوسن آسمون گون، به بوته س ...
دختر
یونانی، فارسی
طبیعت راز
آنچه از دیگران پنهان نگاه داشته می شود، سِر، موضوعی یا مطلبی که از دیگران پوشیده و پنهان است، ( در ...
دختر
فارسی مهر یا
منسوب به مهری، دوستی، ( مهری، ا ( پسوند نسبت ) )، ( مهری و مهر
دختر
فارسی