اسم دختر - صفحه 12

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

خالده/xālede/

مونث خالد، جاودان، پاینده، همیشگی، ( مؤنث خالد )، خالد، مؤنث خالد، جاوید


دختر

عربی
مدیحه/madihe/

مدح، ستایش، سخنی ( معمولاً شعر ) که در ستایش کسی گفته یا سروده می شود


دختر

عربی
پناه/panāh/

پشتیبان، حامی، نگهبان


دختر، پسر

فارسی
رانیا/rāniyā/

قرب و نزدیکی، همچنین نام یک گل، بیننده، ( اعلام ) نام جایی در هندوستان


دختر

عربی
بدرالزمان/badrozzamān/

ماه زمانه، ماه روی روزگار، ( به مجاز ) زیباروی زمانه


دختر

عربی

کهکشانی
لاریسا/lārisā/

نفیس و با ارزش، [لاری = ( منسوخ ) نوعی سکه ی نقره ای که در فارس ضرب می شده است، سا = ( پسوند شباهت ...


دختر

فارسی، یونانی
مهردخت/mehr doxt/

دختر مهربان و با محبت، دختر خورشید، ( مهر = مهربانی، محبت، دخت = دختر )، محبت + دخت = دختر )


دختر

فارسی
مهرنیا/mehr niyā/

از نسل خورشید، زیبا و درخشان، ( مهر = مهربانی، محبت، نیا )، از نژادِ مهربانان، ( به مجاز ) مهربان و ...


دختر، پسر

فارسی
باوان/bāvān/

خانه ی پدری، جگر گوشه و عزیز، بابان، خانه ‏پدری ( نگارش کردی


دختر

کردی
گویچک/guiček/

زیبا، رعنا، قشنگ، خوشگل، دلپسند


دختر

ترکی
ساحله/sāhele/

منسوب به ساحل، مرز بین آب و خشکی، کرانه، کنار دریا، ( عربی ـ فارسی ) ( ساحل، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
حمده/hamde/

سپاس و شکرگزاری


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
ستی/set (t) i/

بانو، خانم، ( در قدیم ) عنوانی احترام آمیز برای زنان، ( از عربی ستّی = بانوی من )، ( به مجاز ) زن و ...


دختر

عربی، فارسی
آیلی/āyli/

بانوی ایرانی، مهتاب


دختر

ترکی
هایا/hāyā/

آگاه، هوشیار، زرنگ، ( کردی )، مطلع


دختر

کردی
گلبرگ/golbarg/

برگ گل، ( = برگ گل )، ( در گیاهی ) هر یک از برگهای یک گل، ( به مجاز ) ( دختر ) همچون برگ گل، ( به ک ...


دختر

فارسی

طبیعت
برفین/barfin/

سفید و زیبا مانند برف، ( برف، ین ( پسوند نسبت ) )، برفی، از جنس برف، سفید مانند برف، ( به مجاز ) زی ...


دختر

گیلکی، فارسی

طبیعت
بهامین/bahāmin/

فصل بهار، بهار، به ضم ب


پسر، دختر

فارسی

طبیعت
پوپک/pupak/

هدهد، شانه سر، دوشیزه، پوپوک، پرنده ای که تاجی از پر بر سر دارد


دختر

فارسی
شفق/šafaq/

بام، بامداد، سپیده دم، سحر، ( عربی ) نوری سرخ که تا مدتی پس از غروب خورشید از آسمان به زمین می تابد ...


دختر، پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
ماهدخت/m.-dokht/

دختر زیبا، ( ماه، دخت = دختر )، دختر ماه، دختری که مانند ماه است، ( به مجاز ) زیبارو، دختر زیبا چون ...


دختر

فارسی

کهکشانی
ایپک/ipak/

حریر، ابریشم، ابریشمی، ( به کسر پ ) ابریشم نرم و لطیف


دختر

ترکی
نقشین/naqšin/

دارای نقش، نقش دار


دختر

فارسی، عربی
شکرانه/šokrāne/

شکر و سپاس، سخنی که به عنوان سپاسگزاری گفته می شود، یا عملی که برای سپاس انجام می شود، یا آنچه به ع ...


دختر

فارسی، عربی
صبرا/sabrā/

منسوب به صبر، [صبر = بردباری کردن در برابر سختی ها و ناملایمت ها، شکیبایی، ( در تصوف ) شکیباییِ سال ...


دختر

فارسی، عربی
آنالی/ānāli/

دارنده مهر و محبت، [از دو جزء آنا ( مادر )، پسوند نسبت ساز ( لی ) ]، دارنده ی محبت، برخوردار از محب ...


دختر

ترکی
هیام/heyām/

تشنه ی عشق، مجنون عشق، دوست داشتن، ویژگی یا حالت کسی که از فرط عشق و غیرعشق شوریده است و نمی داند ب ...


دختر

عربی
کیاندخت/ki (e) yān doxt/

دختر بزرگان و سروران، دختری که نژاد و تبار او به بزرگان و سروران می رسد، دختری از نسل شاهان


دختر

فارسی
روژیار/ružyār/

آفتاب، خورشید، روزگار، ن، ک، روجیار، ( کردی ) روزگار + ن ک روجیار


دختر

کردی

طبیعت، کهکشانی
فاطمه محیا/f.-mahyā/

ترکیب دو اسم فاطمه و محیا ( رانده شده از آتش، زندگی )، از نام های مرکب، فاطمه و محیا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
آیتکین/āy takin/

مانند ماه، غلام ماه


دختر، پسر

ترکی

کهکشانی
صاینا/sāyenā/

پرهیزکار، ( صاین = پرهیزکار، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به صاین، حفظ کننده خویش از گناه


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
گلگیس/gol gis/

دختری با موهایی به لطافت گل، ویژگی آن که گیسوانش چون گل خوشبو، خوش رنگ و لطیف است


دختر

فارسی

طبیعت، گل
آلین/ālin/

سرخ گون، قرمزرنگ، ( آل= سرخ، ین ( پسوند صفت ساز ) )، ( اَعلام ) ( در قدیم ) نام روستایی در مرو، سفل ...


دختر

ترکی
برزین/barzin/

آتش، نام آتشکده ی بزرگ ایران، بالنده ( بالنده مهر ) فشرده ی آذر برزین مهر، ( اَعلام ) نام یکی از آت ...


پسر، دختر

فارسی، پهلوی، کردی
ایل آی/il āy/

زیبارویی از ایل و قبیله، ماه ایل، ماه قبیله


دختر

ترکی
لیلیا 2/lailiyā/

شب ها، شب، ( در عربی ) لیل، [هزاورش LYLYA ( در پهلوی ) shap ( شب ) ]


دختر

فارسی، عربی
سارگل/sār gol/

گل زرد


دختر

فارسی

طبیعت، گل
بی نظیر/bi nazir/

بی مانند، بی همتا، یگانه، بی ( فارسی ) + نظیر ( عربی ) بی مانند


دختر

فارسی، عربی
فرانه/farāne/

پروانه، فرانک، فرانق


دختر

فارسی
پدیده/padide/

چیز تازه پدید آمده، بی مانند در گذشته، ( در فلسفه ) آنچه اتفاق می افتد یا وجود دارد و می توان آن را ...


دختر

فارسی
صدر/sadr/

سینه، بالا، پیشوا، بزرگ، جایی در مجلس که مخصوص نشستن بزرگان است و معمولاً روبروی درِ ورودی قرار دار ...


دختر، پسر

عربی
ماهانا/māhānā/

منسوب به ماه، روشن و زیبا همچون ماه، ( ماهان، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به ماهان


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
آیما/āymā/

ماه من، زیبارو، ( آی= ماه، ما= مخفف ماه )، ماهرو، ( ترکی ـ فارسی ) ( آی = ماه + ما = مخفف ماه )، مج ...


دختر

ترکی، فارسی

کهکشانی
اندیشه/andiše/

فکر، اندیشه، آنچه از اندیشیدن حاصل می شود، ( در قدیم ) توجه، غم خواری، آنچه حاصل اندیشیدن است


دختر

فارسی
اخلاص/ekhlās/

خلوص نیت، پاک بودن، بی آلایشی، دوستی خالص داشتن، خلوص نیت داشتن، عقیده داشتن، عقیده پاک داشتن، اراد ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
هورام/hurām/

پیرو نیکی، مطیع خوبی، مرتفع، ( اَعلام ) نام شهریار جازر که در هنگام افتتاح فلسطین بر جارزشهریار بود ...


پسر، دختر

عبری
عواطف/avātef/

مهربانیها، مهربانی، مهر، عاطفه ها، احساسات، الطاف


دختر

عربی
الفت/olfat/

دوستی، همدمی، خو گیری، انس، محبت، عادت کردن به کسی ( چیزی ) همراه با دوست داشتن ِاو ( آن )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
ریحانه زهرا/r.-zahrā/

ترکیب دو اسم ریحانه و زهرا ( گل خوش بو و درخشان تر )، از نام های مرکب، ریحانه و زهرا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فادیه/fādiye/

زن آزاد کننده، زنِ نجات دهنده، زنِ آزاد کننده


دختر

عربی
ماتینا/mātinā/

گل سرخ، نام ساتراپ نشینِ [ولایت تحت امر حاکم یا والی در ایران دوران هخامنشی] شمال شرقی ارمنستان که ...


دختر

مازندرانی، فارسی

تاریخی و کهن، طبیعت، گل
ملک جهان/malak jahān/

فرشته جهان، ( به مجاز ) زیباروترین


دختر

عربی
مهنور/mah nur/

بانوی خوش چهره، ( مه = ماه، نور )، نورِ ماه، ( به مجاز ) زیبارو، نور ماه، دختر زیبا


دختر

فارسی
فوژان/fužān/

بانگ بلند، نعره، فریاد، آه و بانگ بلند، بانگ بزرگ، فریاد عظیم


دختر

فارسی
تحسین/tahsin/

تعریف، تمجید، افرین، ستودن و تمجید کردن، مورد ستایش قرار دادن، آفرین گفتن و نیک شمردن


دختر، پسر

عربی
گلزری/gol zari/

گل طلایی، ( = گلزر )، ( گلزر


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گل بخت/gol bakht/

شانس، اقبال خوب، ( گل، بخت = سرنوشت، طالع )، ( به مجاز ) زیبا و لطیف و دوست داشتنی


دختر

فارسی

طبیعت، گل
اروین/arvin/

تجربه، امتحان، ( = آروین )، ( آروین، آزمون


پسر، دختر

فارسی
فریا/fariyā/

( به مجاز ) خجسته، مبارک، با شکوه، جذاب، دلپذیر، [فری= خجسته، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، ...


دختر

فارسی
خضرا/xazrā/

آبی، کبود، نیلگون، ( مؤنث اخضر )، به معنی سبز، و آبی و سبز، سبزه زار، چمن زار، سبز، سبزه وار


دختر

عربی

طبیعت، مذهبی و قرآنی
فاخره/fākhere/

گران مایه، نیکو، فخر کننده، ( مؤنث فاخر )، فاخر


دختر

عربی
قدیره/qadire/

دارای قدرت، توانا، ( مؤنث قدیر )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
احیا/ahyā/

زندگی، زندگان، زندگی از نو، خاندان ها، قبیله ها، نامی برای شبهای نوزدهم، بیست و یکم، و بیست وسوم ما ...


دختر، پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
آسیا/āsiyā/

بزرگترین قاره، ( اَعلام ) بزرگترین قاره از قاره های پنج گانه جهان


دختر

یونانی

کهکشانی
صوفیه/sufiy(y)e/

اهل طریقت، ( در تصوف ) پیروان طریقه و مسلک تصوف، اهل تصوف، متصوفه، ( اَعلام ) ( = صوفیا ) پایتخت بل ...


دختر

عربی
فرح دخت/f.-dokht/

دختر شاد، ( فرح، دخت = دختر ) دختر شاد و خوشحال، فرح ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر شادمان


دختر

فارسی، عربی
شمیلا/šomilā/

باد شمالی، قلب شده ی [پدیده آوایی در زبان مثل: دیوار و دیوال] شمیرا، شمیرا و سمیرا، قلب شده ی [پدید ...


دختر

مازندرانی، عربی، فارسی
گلشید/gol šid/

درخشان، روشن، ( گل، شید = درخشان، خورشید )، گلِ درخشان، گلِ خورشید ( آفتاب )، ( به مجاز ) زیبا و در ...


دختر

فارسی
جهان آفرین/j.-āfarin/

ترکیب دو اسم جهان و آفرین ( دنیا و ستایش )، آن که عالم را خلق کرده است، خدا، آفریننده جهان


دختر، پسر

فارسی
وندا/vandā/

خواهش و خواسته، ستایش کننده، آرزو، نیایش کننده، هزوارش است به معنی خورشید


دختر، پسر

اوستایی، آرامی
نورالعین/nuroleein/

نور ِچشم، ( به مجاز ) عزیز و گرامی


دختر

عربی
مه اباد/mahābād/

نام رودی در استان آذربایجان غربی، ( اعلام ) ) رودی در استان آذربایجان غربی به طول کیلومتر، که از ار ...


دختر

فارسی

طبیعت
شمشاد/šemšād/

نام نوعی درختچه همیشه سبز، ( به مجاز ) شخص خوش قد و قامت، ( در گیاهی ) درختچه ای همیشه سبز با انواع ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
انسی/ensi/

مربوط به انس، انسان، ( اِنس = انسان، بشر، ی ( پسوند نسبت ) )، انسانی، ( در قدیم ) فردی از انس


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
سندس/sondos/

پارچه ی ابریشمیِ لطیف و گران بها، ( به مجاز ) گل های ظریف و رنگارنگ، به فتح سین و دال، پارچه ای ابر ...


دختر

عربی

تاریخی و کهن، گل
ماه نسا/m.-nesā/

ترکیب دو اسم ماه و نسا ( زیبا و زنان )، ماهِ زنان، ( به مجاز ) زیبا رو در میان زنان، زیبارو، ماه ( ...


دختر

فارسی، عربی

کهکشانی
شمیمه/šamime/

بوی خوش، واحد شمیم، یک بوی خوش


دختر

عربی
نازیتا/nāzitā/

همانند ناز و کرشمه، ( به مجاز ) زیبا، ( نازی، تا = نظیر، مانند، لنگه )، نظیر و مانند نازی، لنگه ی ن ...


دختر

فارسی
آفریده/āfaride/

مخلوق، بشر، انسان، آدمی، خلق شده، از نیستی هست گردیده


دختر

فارسی
بهرخ/beh rox/

خوشگل و نیک منظر، آن که چهره ای خوب و زیبا دارد


دختر

فارسی
راژان/rāžān/

خوابیدن، جنبیدن گهواره، ( اَعلام ) روستایی در بخش سلوانا، شهرستان ارومیه، نام روستایی در نزدیکی ارو ...


پسر، دختر

کردی، فارسی
هیدیکا/hidikā/

آرام، یواش، به آهستگی، آرامیواش


دختر

کردی
همراز/hamrāz/

محرم اسرار، همدم، ویژگی هر یک از دو یا چند نفری که راز خود را به یکدیگر می گویند، همنشین، مونس


دختر

فارسی
آنسه/ānese/

زن نیکو، دختر خانم، زن نیکو زبان، انس گیرنده، همنشین نیکو، ( مؤنث آنس )، مانوس، خو گیرنده


دختر

عربی
تلما/telmā/

گندمگون، امید و آرزو


دختر

عربی، لاتین، انگلیسی
رخشان/raxšān/

درخشان، روشن و تابان، درخشنده، ( = درخشان )


دختر

فارسی
آسانا/āsānā/

دختر زیبا


دختر

فارسی
آدلیا/ādliyā/

مشهور، نامدار، ( به مجاز ) دختری که به لحاظ زیبایی مشهور و نامی است، ( آدلی= نامی، ا ( پسوند نسبت ) ...


دختر

ترکی، فارسی
گل سیما/gol simā/

گلرخ، دارای چهره ای مانند گل، زیبا روی، گل چهره، ( = گلرخ )، گل ( فارسی ) + سیما ( عربی ) آن که چهر ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، گل
ارنیکا/arnikā/

آریایی نیکو رفتار، آریایی خوب و زیبا، آریایی نیکو کردار


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
لیان/layān/

درخشان، تابان، فروغ آینه و تیغ، فروغ و روشنایی که در پی هم بدرخشند، [لَیان با واژه ی لیان/liyān / ه ...


دختر

فارسی
آتاناز/ātā nāz/

افتخار پدر، موجب آسایش و شادکامی پدر، عزیزِ پدر، دختر نازنین بابا


دختر

ترکی، فارسی
سعاده/saeāde/

نیک بختی، خوشبختی، ( در احکام نجوم ) سعد بودنِ ستاره ها و تأثیر آنها بر سرنوشت انسان ها


دختر

عربی
روژدا/ruždā/

طلوع خورشید، عمر و زندگی مادر، فرزند عزیز و گرانمایه برای مادر، [روژ = روز، ( به مجاز ) عمر، زندگی، ...


دختر

کردی
هلسا/helsā/

مانند هل، ( به مجاز ) خوش بو و معطر، ( هِل، سا ( پسوند شباهت ) )، مانند هِل، بهسان هِل


دختر

فارسی

طبیعت
سایمان/sāymān/

مانند سایه، خان بزرگ، محاسب، ( کردی ) ( مرکب از سای، مان )، ( کردی ) ( مرکب از سای + مان )، ( در تر ...


پسر، دختر

ترکی، کردی
وسیم/vasim/

دارای نشان زیبایی، زیبا، ( در قدیم ) دارای نشان ( زیبایی )


پسر، دختر

عربی
بامی/bāmi/

درخشان، لقب شهر بلخ، ) صفت شهر اوشیدر، لقب شهر بلخ و صفت شهر اوشیدر


دختر

فارسی، اوستایی
کازیوه/kāziveh/

باد خنک و سرد اول صبح، سپیدی صبح که افق را فرا می گیرد، سپیدی صبح که همه افق را فرا گیرد


دختر

کردی

طبیعت



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم