اسم دختر با حرف ب - صفحه 3

نوعی درخت محکم و سخت کة بة خاطر سنگینی به زیر آب فرو می‏رود ( نگارش کردی

کدبانو، خانه دار، خانةدار ( نگارش کردی

دختر زنِ نیکو، دختری که از زن نیکو متولد شده است

نو نهال

دلیر و شجاع

دختر جوان، ظریف، ( برنا، دخت = دختر )، خوب و نیک

هاله، خرمن ماه

درخشندگی نور ماه

استخر طبیعی، آب گیر، گودی کوچک و کم عمقی از زمین که در آن آب جمع شده باشد، ( در قدیم ) استخر

واژة ایکاش ( نگارش کردی

دختر دلیر و شجاع

دختر پاکیزه و پاکدامن، ( بَری = پاکیزه، مبرا، دخت = دختر )، دختر پاکیزه و پاکدامن و مبرا از گناه

آمبولانس ( نگارش کردی

دختری که گوسفندان بازگشته از چراگاه را صدا میزند

شکست دهنده، نام روستایی ( نگارش کردی

نگا «بةزان» ( نگارش کردی

سهامدار، شریک، شریک ( نگارش کردی

قد و بالا، قد و بالا ( نگارش کردی

دختر رعنا

نگا «برژانگ» ( نگارش کردی

سلامتی و زندگی خوش

قوت، مایه زندگی، مایة زندگی ( نگارش کردی

جالیز، جالیز ( نگارش کردی

بی گمان، کمینگاه ‏شکارچی، کمینگاه ‏شکارچی ( نگارش کردی

بی حد، بی اندازه، بی اندازه ( نگارش کردی

بدون رقیب، کنایه ‏از بسیار زیبا، کنایه ‏از بسیار زیبا ( نگارش کردی

ملکه مادر، عنوان زنان ارجمند، خانم، خاتون، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می س ...

جویبار کوتاه ‏مدت ( نگارش کردی

دختر بابصیرت، ( بینا، دخت = دختر )

بیننده، بیننده ( نگارش کردی

بی بهره، عدد میلیون در ریاضی ( نگارش کردی

انسان بی آزار، سلامت ( نگارش کردی

هموار، صاف ( نگارش کردی

بدون رقیب، یگانه، یگانة ( نگارش کردی

خوبرو، نیک منظر، دختر زیبا، خوش چهره، خوبرو و نیک منظر، ( به مجاز ) زیبا

خوشبخت، سعادتمند، ( بهروز، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به بهروز، م بهروز، بلور کبود و شفاف، ( بهروز + ...

بهترین نور و روشنایی

دختری که در بهمن به دنطا آمده، دختر بهمن

مهربان ترین فرد، دختر مهربان، مرکب از به و نواز که بترتیب به معنی بهترین و اسم فاعلی مرخم نوازنده ب ...

بهترین نور

مرکب از به ( بهتر، خوبتر )، کامه ( آرزو )، خوبتر ) + کامه ( آرزو )

دختر نیک و خوب، ( بهی، دخت = دختر )

شریف، زیبا، زن سنگین کفل، بزرگ سرین

مرکب از بهین ( بهترین ) + بانو

بهترین و برگزیده ترین دختر، ( بهین، دخت = دختر )، مرکب از بهین ( بهترین ) + دخت ( دختر )

نیکوترین، بهترین، برگزیده، خوبترین، مطلوب ترین وضعیت ممکن برای چیزی با در نظر گرفتن همه ی عوامل مثب ...

پوران دخت

عفو کردن، عفو کردن ( نگارش کردی

یعنی سرزمین منسوب به بدخش یا بلخش که معادن لعل در آن یافت می شود، ( اَعلام ) بدخشان سرزمینی است در ...

ماه رو، زیبارو، مه رو، ( به مجاز ) کسی که زیبایی آن چون ماه است

ماه شاهان

آن که بدنی لطیف و زیبا

برازنده، سزاوار، لایق، در خور، زیبنده، زیبا

منسوب به براز، برازندگی، ( براز، ک/ak، / ( پسوند نسبت ) )، منسوب شده به برازندگی، زیبایی و آراستگی، ...

خانه ‏به ‏دوش ( نگارش کردی

چند باغ میوة که ‏در کنار یکدیگر قرار دارند، نام روستایی در کردستان ( نگارش کردی

بآفرین لایق تحسین، درخور آفرین

بالنده، رشد کننده، نمو کننده

مرغابی ماده ( نگارش کردی

خوش قامت

نام گیاهی با برگ های ریز، ( کردی، بیژان ) گیاهی دارای برگ های ریز و ساقه های دراز و گل های بور رنگ ...

شکوفه، غنچه

بوستان، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به بوستان

لمس محبت آمیز توسط لب ها

خوشبو، خوشبو ( نگارش کردی

دارای بوی خوش، دارای بوی خوش ( نگارش کردی

زیبارویان، عروسها، نام شهری در کردستان ( نگارش کردی

نو عروس، نو عروس ( نگارش کردی

خیمه ‏شب بازی ( نگارش کردی

خوشبو، خوشبو ( نگارش کردی

آرزو

شخم زن ( نگارش کردی

بی بی ( ترکی ) + گل ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده

بی بی ( ترکی ) + ماه ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده

بی بی ( ترکی ) + ناز ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده

همیشه ‏سایه ( نگارش کردی

هیئت، سیما ( نگارش کردی

بی نشان ( نگارش کردی

آرامش ( نگارش کردی

یکدانه، یگانه

دیدنی ( نگارش کردی

بی نظیر ( نگارش کردی

نگا « بةیان» ( نگارش کردی

گلی وحشی کةدر کوهستانهای کردستان فراوان سبز می‏شود، بابونة ( نگارش کردی

دختر بی مانند، دختر بی همتا و یکتا، ( بیتا، دخت = دختر )

سیاره زهره، ناهید، ( در نجوم ) زهره، ( اَعلام ) ) زنی زیبا که هاروت و ماروت فریفته ی او شدند، ) شهر ...

نوعی گیاه، نام شهری از بخش آران شهرستان کاشان

درختی شبیه درخت بید با شکوفه های معطر و دارویی، ( در گیاهی )، نوعی بید که گل های معطر آن در اواخر ا ...

پرنده ای که محل زندگی ندارد ( نگارش کردی

زنی که شیر می دوشد ( نگارش کردی

دوشیدن شیر گوسفند توسط دختران در کوهستان هنگام بهار ( نگارش کردی

ویژه، خالص

بی همتا، بی مانند، جالیز ( نگارش کردی