اسم دختر با حرف ب - صفحه 3

منسوب به بستان و باغ، ( = بوستانه )، ( بستان، ه ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیباروی، ( بوستانه

نام دختر اسماعیل ( ع )

بشارت، مژده، مژدگانی، از واژه های قرآنی ( یونس : )

آدم شوخ طبع، آدم شوخ طبع ( نگارش کردی

عهد، قرار، قرار ( نگارش کردی

نازنین، نازنین ( نگارش کردی

شاة کوة، جای سخت درکوة ( نگارش کردی

نوعی گیاهی خوراکی که در بهار می‏روید، نوعی گیاهی خوراکی کة در بهار می‏روید ( نگارش کردی

گلی که در بهار می روید

زیباترین، قشنگ ترین، دارای بیشترین ارزش، خوبترین، شایسته ترین

خوبرو، نیک منظر، دختر زیبا، خوش چهره، خوبرو و نیک منظر، ( به مجاز ) زیبا

نیکوترین، بهترین، برگزیده، خوبترین، مطلوب ترین وضعیت ممکن برای چیزی با در نظر گرفتن همه ی عوامل مثب ...

خیمه ‏شب بازی ( نگارش کردی

خوشبو، خوشبو ( نگارش کردی

شخم زن ( نگارش کردی

بی بی ( ترکی ) + گل ( فارسی )، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده

هیئت، سیما ( نگارش کردی

درختی شبیه درخت بید با شکوفه های معطر و دارویی، ( در گیاهی )، نوعی بید که گل های معطر آن در اواخر ا ...

بی گمان، کمینگاه ‏شکارچی، کمینگاه ‏شکارچی ( نگارش کردی

بدون رقیب، یگانه، یگانة ( نگارش کردی

بنا کننده، مؤسس، بنیانگذار

چون خوب، به مانند نیک، ( به، سان ( پسوند شباهت ) )

منسوب به باران، باران، ه ( پسوند نسبت ) )، نام رستنی [گیاهی] است، بادرنجبویه، بادرنگبویه

زن صاحب جمال و زیبا، ( مصغر بَثنَه یا بَثنَة )، به معنای مرغزار، زمین نرم و هموار، ( اَعلام ) ) نام ...

شریف، زیبا، زن سنگین کفل، بزرگ سرین

یکدانه، یگانه

نام آهنگی ( نگارش کردی

بالنده، رشد کننده، نمو کننده

آن که یا آنچه در حال رشد یا ترقی و پیشرفت است، ( صفت فاعلی از بالیدن )، ویژگی آن که یا آن چه در حال ...

کمکی دیوار و ستون، چوبی که ‏پشت در نهند، کلون ( نگارش کردی

خانم، ملکه، عنوانی احترام آمیز برای زنان، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سا ...

سفید و زیبا مانند برف

به ضم ب، ابرو

الماس تراش داده شده که درخشش و زیبایی خاصی دارد، الماسی که برای درخشش و زیبایی بیشتر، همه ی ابعاد آ ...

استخر طبیعی، آب گیر، گودی کوچک و کم عمقی از زمین که در آن آب جمع شده باشد، ( در قدیم ) استخر

نگا «برژانگ» ( نگارش کردی

برانگیختن و به کاری واداشتن، زنده کردن، انتصاب پیامبر اسلام ( ص ) به مقام نبوت از سوی خداوند

شفاف و درخشان مانند بلور، بلوری، به شکل بلور، ساخته شده از بلور، ( به مجاز ) شفاف و درخشان، بلور ( ...

گیاهی درختی و جنگلی که میوه آن خوراکی است، ( در گیاهی )، گیاهی درختی و جنگلی که چوب سخت دارد و میوه ...

نگا «وةنةوش» ( نگارش کردی

بنفشه، ( در کردی و بعضی از گویشهای ایرانی )

دلیل، علت

لمس محبت آمیز توسط لب ها

آرزو

دیدنی ( نگارش کردی

پرنده ای که محل زندگی ندارد ( نگارش کردی

بی حد، بی اندازه، بی اندازه ( نگارش کردی

ملکه مادر، عنوان زنان ارجمند، خانم، خاتون، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می س ...

کافی، کامل، خشنود، شایسته

خانه پدری، خانةپدری، نام عشیرةایی درکردستان، نام منطقةای در کردستان، لقب چند تن از احکام سلسله ‏باب ...

نام پدر اورونت پادشاه ‏سکایی، نام کوهی در بانه ( نگارش کردی

حرکت باد، فرشته مأمور باد، فرشتة مأمور باد ( نگارش کردی

بارانی که قطره های آن کوچک است و به آرامی فرو می بارد، ( در گیاهی ) گیاهی درختی و جنگلی از خانواده ...

ریزش باران همراه باد، ریزش باران همراة باد ( نگارش کردی

بادبزن ( نگارش کردی

میوةایی که ‏به ‏وسیله ‏باد از درخت کندة می‏شود ( نگارش کردی

جمع «باز» پرندة شکاری، نام روستایی در کردستان، در حال باختن، بازنده ( نگارش کردی

النگو ( نگارش کردی

شهر ( نگارش کردی

چند باغ میوة که ‏در کنار یکدیگر قرار دارند، نام روستایی در کردستان ( نگارش کردی

بآفرین لایق تحسین، درخور آفرین

از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر رستم پهلوان شاهنامه و همسر گیو و مادر بیژن

صاحب، از قبایل پراکندةکرد ( نگارش کردی

نام رودخانةای در کردستان ( نگارش کردی

سینه، صدر

بهروز، کامران، دارای روزگار خوش، دارای روزگار خوش ( نگارش کردی

جای بلند، سکو، کنایه ‏از بلند قامت ( نگارش کردی

زاده خداوند ماه

درخشیدن جسمی در مقابل تابش اشعه آفتاب یا هر چیز دیگر، درخشیدن جسمی در مقابل تابش اشعه آفتاب یا هر چ ...

هاله، خرمن ماه

شکست دهنده، نام روستایی ( نگارش کردی

قد و بالا، قد و بالا ( نگارش کردی

شرکت سهامی ( نگارش کردی

دانا، دانشمند، عاقل، خردمند

نامی که با آن طول عمر کودک را بخواهند

بنیاد، بنیه و توان، هنگامه، تو فرزند منی

نیکو آفریده، آفریده ی خوب، زیبا، خوش سیما، ( اَعلام ) نام خواهر اسفندیار در روایات ملی، به ( بهتر، ...

دارای آیین بهتر

ابریشم، بیدمشک

خوشبخت، سعادتمند، ( بهروز، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به بهروز، م بهروز، بلور کبود و شفاف، ( بهروز + ...

پوران دخت

شکوفه، غنچه

زیبارویان، عروسها، نام شهری در کردستان ( نگارش کردی

بی نشان ( نگارش کردی

نگا « بةیان» ( نگارش کردی

سیاره زهره، ناهید، ( در نجوم ) زهره، ( اَعلام ) ) زنی زیبا که هاروت و ماروت فریفته ی او شدند، ) شهر ...

نوعی گیاه، نام شهری از بخش آران شهرستان کاشان

زنی که شیر می دوشد ( نگارش کردی

ویژه، خالص

بی همتا، بی مانند، جالیز ( نگارش کردی

جویبار کوتاه ‏مدت ( نگارش کردی

بی بهره، عدد میلیون در ریاضی ( نگارش کردی