اسم پسر عربی با حرف ق

قسمت کننده، نام فرزند امام حسن ( ع ) که در واقعه ی کربلا شهید شد، ( در قدیم ) بخش کننده، مقسم، ( اَ ...

ترکیب دو اسم قدرت و الله ( توانایی و خدا )، قدرت خداوند، نیرو و توان خداوند

توانا، مالک، مسلط، از نام های پروردگار، ( عربی )، دارای قدرت، از نام ها و صفات خداوند، از نامهای خد ...

توانایی، توان، سلطه و نفوذ، ( در فلسفه قدیم ) توانایی ویژه ی موجود زنده که با آن از روی قصد و اراده ...

کُهرمان، پهلوان، آن که در کار دشوار و مهمی مثل ورزش یا جنگ تلاش زیادی کرده و به شهرت رسیده است، دلا ...

توانا، قادر، از نامهای خداوند، از نام ها و صفات خداوند

محبوب، دانا، شاه محبوب، سرور گرامی، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) پهلوان ایرانی، پسر کاوه و برادر قار ...

ایستاده، قدرتمند و بااراده، لقب امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، به حالت عمودی قرار گرفته، ( در ...

با خودنمائی و برازندگی راه رفتن، اندازه کردن، سختی، چیزی را به چیزی قیاس و اندازه نمودن، ( اَعلام ) ...

استواری، استحکام

قناعت کننده، خرسند، راضی، آن که به دارایی خود یا آنچه در اختیار دارد، راضی است و بسنده می کند، راضی ...

محور آیین و کشش، ( عربی )، محور آیین و کیش، ( اَعلام ) ) قطب الدین شیرازی: ( = محمود ابن مسعود ) [، ...

پاک، مبارک، منزه، قدیس، ( در قدیم )، پاک و منزه، از نام ها و صفات خداوند

آن که موجب استواری و استحکام دین است، موجب استواری و استحکام دین، ( اَعلام ) نام چند تن اشخاص در تا ...

نیرومند، پرزور، از نامهای خداوند، ( در قدیم ) سلطه گر و غالب و چیره، از نام ها و صفات خداوند

رهبر، پیشوا، پیش رو، آن که جمعی از مردم را رهبری می کند، ( در قدیم ) رئیس قافله، کاروان سالار، ( در ...

کاووس، نام پسر وشمگیر از امرای آل زیار، ( اَعلام ) شمس المعالی قابوس وشمگیر: امیر [، قمری] سلسله ی ...

ترکیب دو اسم قدیر و محمد ( توانا و ستوده )، از نام های مرکب، قدیر و محمّد

ترکیب دو اسم قربان و علی ( صدقه در راه خدا و شریف )

نام یکی از تابعان علی ( ع )

آن که در دین چون ماه می درخشد

آن که موجب استحکام و استواری سرزمین است، لقب کلانتر فارس در زمان فتحعلی شاه قاجار

از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه مصر در زمان حکومت اسکندر مقدونی

شایسته، لایق، از نامهای خداوند

چیره، توانا، مقهور کننده، ( اَعلام ) قاهر: ( = ابومنصور محمّد ) خلیفه ی عباسی [، قمری] پسر معتضد، ک ...

توانایی، توان، سلطه و نفوذ

مؤمن، پرهیزکار و پاکدامن

دیرینه، کهن، قدیمی، زمان گذشته، ( در حالت قیدی ) در زمان گذشته، سابقاً، ( در قدیم ) سابق، پیشین، از ...

قربانی، فدایی، نزدیک شدن، چیزی که بوسیله آن به خدا تقرب یابند

بسیار پایدار، از نامهای خداوند، قائم به ذات