اسم پسر با حرف ژ
شهرنشینی، تمدن، زندگی شهروندان، ( کردی )، زندگی شهری
پسر
کردی ژینو
ژینا، زنده، دارای حیات، زندگی بخش، [ژین ( کردی ) = زندگی، او /، u/ ( پسوند دارندگی ) ]، دارای زندگی ...
دختر، پسر
کردی ژوبین
نوعی نیزه کوچک با سر دو شاخه و نوک تیز، نام پسر پیران، ژوپین، زوبین، نیزه ی کوچک که در جنگهای قدیم ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ژیوار
زندگی، نام کوهی در اورامان
پسر، دختر
کردی ژیوان
نگهبان زندگی، بانی زندگی، پشیمان
پسر
کردی ژیهات
شایسته، لایق
پسر
کردی ژیان
بی باک و شجاع، خشمناک و غضبناک
پسر
فارسی ژیکان
زیبا و آرامش بخش، [ژیک ( کردی ) = قطره ی باران، ان ( پسوند نسبت ) ] ( به مجاز ) زلال و شفاف، [ژیک ( ...
پسر، دختر
کردی ژاماسب
جاماسب، جاماسپ
پسر
فارسی ژاماسپ
جاماسب، دارای اسب درخشان، ( = جاماسب )
پسر
اوستایی ژاویا
جوینده
پسر
کردی ژاییز
ژاییژ
پسر
فارسی ژیران
باهوش
پسر
کردی ژیرو
دانا و عاقل
پسر
کردی ژیلمو
آتش زیر خاکستر
پسر
کردی ژیلوان
کوهنورد
پسر
کردی ژینار
زندگی
پسر
کردی ژیویر
فریاد
پسر
گیلکی ژیکو
انسانی عاقل و هوشمند و زیرک
پسر
کردی ژکان
کسی که با خود دمدمه کند از دلتنگی
پسر
فارسی ژاو
خالص و چکیده هر چیز
پسر
فارسی ژنوا
شنوا
پسر
کردی ژابیز
دارویی گیاهی، نام گیاهی و دارویی گیاهی که به بومادران ( بوی مادران ) معروف است، اشک آتش
دختر، پسر
کردی
طبیعت ژافه
نام یکی از پسران نوح
پسر
فارسی
مذهبی و قرآنی ژان
نام روستایی در نزدیکی سنندج
دختر، پسر
کردی ژم
نام پسر قباد برادر انوشیروان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی ژنگ
ارژنگ
پسر
فارسی ژوپین
ژوبین
پسر
فارسی ژورک
ژولک، سُرخاب، نام پرنده ای سرخ رنگ به بزرگی گنجشک، پرنده ای سرخ رنگ به اندازه گنجشک
پسر
فارسی ژیگس
نام پدر میرسوس سردار پارسی در زمان داریوش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ژیله
در گویش لرستان، ژاله تگرگ ریز
دختر، پسر
فارسی