اسم پسر با حرف م - صفحه 6

ترکیب دو اسم محمد و شاهد ( ستوده و گواه )، از نام های مرکب، ا محمّد و شاهد

ترکیب دو اسم محمد و شاهرخ ( ستوده و شاه سیما )، ( عربی ـ فارسی ) از نام های مرکب، ا محمّد و شاهرخ

ترکیب دو اسم محمد و شایگان ( ستوده و سزاوار )، از نام های مرکب، ا محمّد و شایگان

ترکیب دو اسم محمد و شبیر ( ستوده و شیرکوچک )، از نام های مرکب، ا محمّد و شبَیر

ترکیب دو اسم محمد و شمس ( ستوده و خورشید )، از نام های مرکب، ا محمّد و شمس

ترکیب دو اسم محمد و شهرام ( ستوده و مطیع شاه )، از نام های مرکب، ا محمّد و شهرام

ترکیب دو اسم محمد و شهروز ( ستوده و پادشاه روزگار )، از نام های مرکب، ا محمّد و شهروز

ترکیب دو اسم محمد و شهیار ( ستوده و مونس شاه )، از نام های مرکب، ا محمّد و شهیار

ترکیب دو اسم محمد و صائب ( ستوده و رسا )، از نام های مرکب، ا محمّد و صائب

محمد نگهدارنده، محمد پرهیزکار، از نام های مرکب، ا محمّد و صائن ( صاین )، [صائن ( صاین ) = نگه دارند ...

ترکیب دو اسم محمد و صبیر ( ستوده و شکیبا )، ( عربی ) از نام های مرکب، ا محمّد و صبیر، [صبیر = شکیبا ...

ترکیب دو اسم محمد و صمیم ( ستوده و خالص )، از نام های مرکب، ا محمّد و صَمیم

ترکیب دو اسم محمد و طه ( ستوده و طاها )

ترکیب دو اسم محمد ظفر ( ستوده و نصرت )، از نام های مرکب، ا محمّد و ظفر

ترکیب دو اسم محمد و عمید ( ستوده و حاکم )، از نام های مرکب، ا محمّد و عَمید

ترکیب دو اسم محمد و فائق ( ستوده و برگزیده )، ( عربی ) از نام های مرکب، ا محمّد و فائق

ترکیب دو اسم محمد و فاخر ( ستوده و گران بها )، از نام های مرکب، ا محمّد و فاخر

ترکیب دو اسم محمد فرزان ( ستوده و خردمند )، از نام های مرکب، ا محمّد و فرزان

همیار و دوستدار قوم ماد

نام پسر عموی زرتشت

چیزی که نابود شدنی نیست

خشنودی، شادی

از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاهی پرهیزکار و بخشنده از دشت سواران ونیزه گزار و پدر ضحاک

قوی و زورمند، نام یکی از بزرگان ایران، آن که مردان را به زمین می زند و شکست می دهد

شاه مردان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی

مرد آویز نام سرسلسله امرای زیاری در قرن چهارم و پنجم

بزرگ مرد

از شخصیتهای شاهنامه، نام باغبان خسروپرویز پادشاه ساسانی

مرزبان، حاکم، اختر، ( = مرزبان )

راهنمایی کننده، ارشادکننده

نام مؤسس آل مروان و وزیر و مشاور عثمان، ( عربی ) صندوق، کمد لباس، گنجه ی لباس، دولاب، ( در اعلام ) ...

تکیه گاه والدین

آن که برای جنگ با کسی به میدان آید، جنگاور، جنگجو، آن که برای رسیدن به هدف خود پیوسته با مخالفان در ...

جنگنده و مبارز در راه دین، نام بنیانگذار سلسله آل مظفر

فائق، برتر، برجسته، ممتاز، برتر و ممتاز از دیگران

ترکیب دو اسم مبین و رضا ( روشن و خشنود )، از نام های مرکب، مبین و رضا

زردشتی، مزداپرست، خداپرستی، ( در ادیان ) دین پیامبر ایران اشوزرتشت اسپنتمان موسوم است به مزدیسنا، [ ...

از نامهای دوران هخامنشی

بزرگ

مشورت کننده

ناظر، بیننده، بلندی، نمایان، اشراف دارنده، در تصوف آن که خداوند او را بر ضمایر خلق آگاه می کند

دارای اشراف در دین، نام شاعر بزرگ قرن هفتم، مشرف الدین سعدی شیرازی

مهربان، دلسوز، مهربانی کننده

معروف میان مردم، نامی، نام دار، بنام، پرآوازه، معروف، بسیار شناخته شده، شهرت یافته، نام آور، ( در ح ...

منسوب به مشک، خوشبو، ( سنسکریت ـ فارسی ) ( مشک، ان ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) نام پدر بونصر ( مشک ...

نام نخستین مرد در فرهنگ ایران باستان برابر با آدم در اسطوره های سامی

اراده، خواست، سرنوشت

استوار، بلند

آن که در دین راهنمای دیگران است

تصفیه شده، صاف شده، خالص، بی غش، زیبا و با صفا، پاکیزه و پاک، صاف و خالص، زلال و صاف، ( در گیاهی ) ...

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر پشنگ و نوه دختری ایرج از پادشاه پیشدادی، نام یکی از ناموران قدیم که ام ...

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از فرمانروایان دلاور ایرانی که از سپاهیان کیخسرو پادشاه کیانی بود

منوچهر

ترکیب دو اسم محمد و اعلا ( ستوده و برتر )، از نام های مرکب، ا محمّد و اعلا

ترکیب دو اسم محمد و افشار ( ستوده و معاون )، از نام های مرکب، ا محمّد و افشار

ترکیب دو اسم محمد و افشین ( ستوده و لقب پادشاهان اسروشنه )، از نام های مرکب، ا محمّد و افشین

ترکیب دو اسم محمد و برنا ( ستوده و جوان )، از نام های مرکب، ا محمّد و برنا

ترکیب دو اسم محمد و بسام ( ستوده و خوشرو )، ( عربی ) از نام های مرکب، ا محمّد و بسام

معطرکننده، خوشبو کننده

مطیع و فرمانبردار خداوند

منسوب به مطیع، ( به مجاز ) کسی که فرمانبردار و مطیع است، ( عربی ـ فارسی ) ( مطیع = اطاعت کننده، فرم ...

مرکب از مظفر ( پیروز ) + علی ( بلندمرتبه )، نام نقاش معروف ایرانی در دوره صفویه

پناه بر خدا

پله ها، نردبان ها، پلکان ها، نام سوره ی هفتادم از قرآن کریم، ( عربی ) ( جمعِ مَعرَج و مِعراج )، ( ا ...

مورد ستایش

یاری گیرنده، نام یکی از خلفای عباسی

گرامی دارنده دین، نام یکی از امیران سلسله آل کرت

بخشنده، عطاکننده، از نامهای خداوند

طویل العمر و مسن

سنجیده شده، نوعی پارچه ی ابریشمی منقش، عیارگیر، ( در تصدی دیوانی ) در دوره ی قاجار مسئول ضراب خانه ...

فریادرس، یاری کننده، نامی ازنام های خدای تعالی، از نام های خداوند

برتری داده شده، افزون کرده، ارجح، راجح، ( اَعلام ) مفَضَّل ضبی ( = مفضل ابن محمّد ) : [قرن هجری] نح ...

رستگار، پیروز، نیکبخت

آرام و قرار گرفتن

روی آورنده، صاحب اقبال و دولت، قبول کننده، ( در قدیم ) خوشبخت، خوش اقبال، رو کننده به چیزی

قدرتمند، مرد توانا

هدف نهایی، غایت

استوار و بلند، بلندمرتبه، بلند، رفیع، دارای مرتبه ی بلند

مرتفع، بلند، برآمده، افراخته، بزرگ، والا، بلندمرتبه

نام یکی از سرداران هخامنشی، مرکب از مه ( بزرگ ) + یاد ( بد، پسوند اتصاف )

مِهتر خانه، بزرگتر خانه و سرا، ( مِه = مِهتر، بزرگتر، دار = سرا، سرای، خانه )، روی هم به معنی مِهتر ...

بزرگی، هیبت

بزرگ

هدایت شده، راه راست یافته، راه یافته، رشید، راه راست یابنده

ترکیب دو اسم مهدی و امین ( هدایت شده و امانتدار )، از نام های مرکب، مهدی و امین

ترکیب دو اسم مهدی پارسا ( هدایت شده و پاکدامن )، از نام های مرکب، مهدی و پارسا

ترکیب دو اسم مهدی و حسین ( هدایت شده و نیکو )، از نام های مرکب، مهدی و حسین

ترکیب دو اسم مهدی و صالح ( هدایت شده و شایسته )، از نام های مرکب، مهدی و صالح

پاک و پیراسته در دین

ترکیب دو اسم مهر و آرتا ( خورشید و مقدس )، ( مهر = مهربانی و محبت، آرتا = مقدس )، مهربانی و محبت مق ...

ترکیب دو اسم مهر و آریا ( محبت و آزاده )

ترکیب دو اسم مهر و آزما ( خورشید و آزماینده )، مهر آزمای، آزماینده ی محبت، آن که دوستی و مهر را به ...

ترکیب دو اسم مهر و سینا ( خورشید و سوراخ کننده )، از نام های مرکب، مهر و سینا

ترکیب دو اسم مهر و آراد ( محبت و آراینده )

ترکیب دو اسم مهر و آزاد ( خورشید و رها شده )، ( اَعلام ) نام یکی از اجداد رستم، مرکب از مهر ( محبت ...

کلام مقدس، نام فرشته نگهبان آب، نام روز بیست و نهم از هر ماه خورشیدی در ایران قدیم، ماراسپند، نام ر ...