اسم پسر با حرف ش

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

شاهان/shahan/

فرمانروا و بزرگ، حکومت کننده، سلطنت کننده، امیر، سرور، حاکم، شهریار، پادشاه، سلطان، فرمانروا، ژنرال ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شهرام/šahrām/

مطیع شاه، موجب آرامش شاه، رام شاه، آرام شاه، شاه شاد و خوشحال


پسر

فارسی
شوکت/šo (w) kat/

جاه و جلال، شکوه، عظمت، بزرگی


دختر، پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شایان/šāyān/

سزاوار، درخور، شایسته، ( اسم فاعل از شایستن )، ( به مجاز ) بسیار، فراوان، ممکن، مقدور


پسر

فارسی
شهریار/šahr (i) yār/

فرمانروای شهر یا کشور، پادشاه، حاکم، شاه، فرمانروا، ( اَعلام ) ) پسر خسرو پرویز از شیرین و پدر یزدگ ...


پسر

فارسی
شاهین/šāhin/

نام نوعی پرنده شکاری، منسوب به شاه، نوعی پرنده ی شکاری از خانواده ی باز، ( در قدیم ) ( درگاه شماری ...


پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی، هنری
شکرالله/šokrollāh/

ستایش خدا، سپاس خد ارا


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شهاب/ša (e) hāb/

پاره ای از آتش، افروزه، ستاره دنباله دار، سنگ های آسمانی که در اثر برخورد با زمین میسوزند، ( در نجو ...


پسر، دختر

فارسی، عربی

کهکشانی
شاهرخ/šāh rox/

شاه سیما، آن که چهره ای با هیبت و شکوه چون شاه دارد، دارای رخساری چون شاه، شاه منظر، ( در ورزش ) در ...


پسر

فارسی
شمس الله/šamsollāh/

کسی که منور شده است به نور دین خدا، آفتاب خدا


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شرف/šaraf/

بزرگواری، افتخاری که از امری نصیب شخص می شود، برتری، حرمت و اعتباری که از رعایت کردن ارزش های اخلاق ...


دختر، پسر

عربی
شیرزاد/šir zād/

زاده شیر، ( به مجاز ) دلیر و شجاع، ( در گیاهی ) ( شیرزاد ) نام گیاهی که برروی تنه درختان می روید، ( ...


پسر

فارسی
شریف/šarif/

دارای شرف، ارجمند، بزرگوار، دارای ارزش و اعتبار، ارزشمند، خوب، عالی، ( در قدیم ) از نسل امامان شیعه ...


پسر

عربی
شاپور/šāpur/

شاه پور، پسر شاه، شاهزاده، از شخصیت های شاهنامه، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) نام چند پهلوان ایرانی، ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شهباز/šahbāz/

نوعی باز سفید رنگ و شکاری، ( = شاهباز )، نوعی باز سفید رنگ با چشمان زرد و پنجه و منقار قوی که در قد ...


پسر

فارسی

پرنده
شهروز/šah ruz/

پادشاه روزگار، دارای بخت و روز شاه، ( اَعلام ) نام وزیر شاهپور، شاه روزگار یا داری بخت و روز شاه، ن ...


پسر

فارسی
شمس الدین/šamsoddin/

خورشید دین و آیین، آفتاب دین، ( اَعلام ) ) شمس الدین آلب ارغو: ( = آلب ارغوان ) ششمین اتابک [، قمری ...


پسر

عربی

طبیعت، کهکشانی
شعیب/šoeayb/

نام یکی از پیامبران، توشه دان، ( اَعلام ) پیامبری که بر اساس قرآن پس از هود و صالح در شهر مَدیَن می ...


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
شروین/šarvin/

نام انوشیروان دادگر، نام قلعه شروان، ( اَعلام ) ) نام قلعه ی شروان، ) نام دو تن از پادشاهان سلسله ی ...


پسر، دختر

فارسی
شهاب الدین/ša(e)hāboddin/

نور دین، آن که چون ستاره ی روشنی در دین است، نورِ دین، آن که وجودش برای دین تابناک است، ( اَعلام ) ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شفیع/šafie/

آن که تقاضای عفو و بخشش گناه کسی را از دیگری می کند، شفاعت کننده، شفاعت گر، پایمرد


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شاهو/šāhu/

آن که چون شاه بزرگ و شکوهمند است، مروارید شاهوار و نفیس، کوتاه شده ی شاهوار، ( اعلام ) نام کوهی در ...


پسر

فارسی

طبیعت
شاهپور/šāhpur/

شاپور، پسر شاه، شاهزاده، ( = شاپور )


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شجاع/šojāe/

دلیر، بی باک، پردل و جرئت، نترس، آن که از چیزی یا کسی نمی ترسد، ( اَعلام ) ( در نجوم ) [= آبمار] یک ...


پسر

عربی
شاکر/šāker/

شکر کننده، سپاس گزار، ( در قدیم ) ( در حالت قیدی ) در حال شکرگزاری، شکرگزار، کسی که در حال شکرکردن ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شکور/šakur/

بسیار شکر کننده، پاداش دهنده، نامی از نام های خداوند، شکرکننده سپاسگزار، پاداش دهنده ی بندگان، از ن ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شهداد/šahdād/

آفریده خداوند، داده شاه، بخشیده شاه، ( = شاه داد ) [شاه ( در عرفان ) = خداوند، داد = داده، آفریده]، ...


پسر

فارسی
شهراد/šah rād/

پادشاه جوانمرد، پادشاه بخشنده، پادشاهِ جوانمرد، شاه بخشنده


پسر

فارسی
شادمهر/šād mehr/

مهربان و خوشحال، ( به مجاز ) ویژگی آن که دارای شادی و مهربانی است، ( اَعلام ) ) شهر یا جایگاهی در ن ...


پسر، دختر

فارسی
شنتیا/šantiyā/

فاتح، پیروز، از القاب حضرت علی ( ع )، ( اَعلام ) نام حضرت علی ( ع ) در زبور داوود، فاتح پیروز از ال ...


پسر

عبری، فارسی

مذهبی و قرآنی
شهسوار/šah savār/

سوار دلاور، چالاک و ماهر در اسب سواری، ( = شاه سوار )، ماهر در سوارکاری، ( در قدیم ) ( به مجاز ) شخ ...


پسر

فارسی
شاینا/šāynā/

شاهدانه


دختر، پسر

فارسی
شادمان/šād (e) mān/

شاد، خوشحال و مسرور، ( در حالت قیدی ) با شادی و خوشحالی، شادمانه، خوشحال، مسرور، نام برادر شیرویه، ...


پسر

فارسی
شیردل/šir del/

دلاور، شجاع، ( به مجاز ) دلیر


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شفا/ša (e) fā/

بهبودی، تندرستی، درمان، بهبود، بهبود یافتن از بیماری، ( در اصطلاح عرفانی ) از میان رفتن بیماری دل ب ...


دختر، پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شادان/šādān/

شاد و خرم، از شخصیتهای شاهنامه، شاد، مسرور، ( در حالت قیدی ) باحال شاد، شادمانه، نام پسر برزین از م ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شاهد/šāhed/

گواه، ( به مجاز ) محبوب، خدای تعالی، عالی، حاضر، مرد خوبروی، ( در تصوف ) خداوند به اعتبار ظهور و حض ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شهنام/šah nām/

بزرگ نام و دارنده ی نامِ شاهانه، ( به مجاز ) نیکنام، نکونام، دارای نام شاهانه


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شجاع الدین/šojāeoddin/

شجاع و دلیر در راه دین، ( اَعلام ) ) شجاع الدین خورشید لر: نخستین اتابک [حدود، قمری] و بنیانگذار سل ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شیرویه/širuye/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، شکوهمند، شجاع و دلیر، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ) پهلوان ای ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شفیع محمد/š.-mohammad/

ترکیب دو اسم شفیع و محمد ( شفاعت کننده و ستوده )، از نام های مرکب، شفیع و محمّد


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شبیر/šobayr/

شیر کوچک، پیامبر اسلام ( ص ) امام حسین ( ع ) را در کودکی شبَیر می خواند، ( تصغیر شبر )، به معنی شیر ...


پسر

عربی، عبری

مذهبی و قرآنی
شکیب/ša (e) kib/

تحمل، بردباری، صبر، آرام، شکیبیدن، آرام و صبر


پسر

فارسی
شفق/šafaq/

بام، بامداد، سپیده دم، سحر، ( عربی ) نوری سرخ که تا مدتی پس از غروب خورشید از آسمان به زمین می تابد ...


دختر، پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شیدالله/šidollāh/

خورشید خدا، نور خدا


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
شیرو/širu/

منسوب به شیر، ( به مجاز ) دلیر و شجاع، از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از پسران گشتاسپ پادشاه کیانی، ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شفیق/šafiq/

مهربان، دلسوز


پسر

عربی
شهیار/šah yār/

همنشین و مونس شاه، نظیر و همتای شاه، ( به مجاز ) بلند مرتبه، [شه = شاه، یار ( در قدیم ) همدم، همنشی ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شبیب/šabib/

با ارزش و جوانمرد، ( اَعلام ) ) نام یکی از بزرگترین انقلابی ها که بر بنی امیه شورید، ) نام شیخ المش ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شایگان/šāy (e) gān/

سزاوار، درخور شاه، گرانبها، ارزشمند، ممتاز، عالی، شایسته، مرد بزرگ، شایسته و شایان


پسر

فارسی
شادن/šāden/

بچه آهو، آهوی بره، ( در قدیم ) آهوی جوان که تازه شاخ بر آورده، ( به مجاز ) زیبا و شاداب، ( عربی ) ( ...


دختر، پسر

عربی

طبیعت
شهمیر/šahmir/

شاه، امیر و سلطان، ( شه = شاه، میر = امیر )، مخفف شاه امیر، مقلوب شده ی امیرشاه، ( اعلام ) ) شهمیرز ...


پسر

فارسی
شرف الدین/šarafoddin/

آبرو و اعتبار دین و آیین، موجب آبروی و اعتبار دین و آیین، ( اَعلام ) ) محمودشاه اینجو: [قرن هجری] ا ...


پسر

عربی

تاریخی و کهن
شوان/šo (a) vān/

شبان، چوپان، نگهبانِ گله، نگهبان گله، گله بان


پسر

فارسی، کردی
شروان/šarvān/

درخت سرو، ( اَعلام ) [= شیروان] ناحیه و ولایت قدیم، کنار دریای خزر، جنوب شرقی کوههای قفقاز، که امرو ...


پسر

فارسی
شمس/šams/

خورشید، آفتاب، نام نود و یکمین سوره در قرآن کریم، ( اَعلام ) ) سوره ی نود و یکم از قرآن کریم دارای ...


پسر

عربی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی، کهکشانی
شیث/šeys/

از پیامبران الهی، نام سومین پسر آدم و حوا، ( اَعلام ) پسر سوم حضرت آدم ( ع ) به روایت تورات، می گوی ...


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
شهامت/šahāmat/

بی باکی، دلیری، حالت ترس نداشتن از چیزی یا کسی در انجام کاری یا گفتن مطلبی


پسر

عربی
شانلی/šānli/

پرافتخار، مشهور، شایان تحسین، افتخار آمیز، شان ( عربی ) + لی ( ترکی )


دختر، پسر

ترکی، عربی
شهرداد/šahr dād/

زاده ی شهر، شهری، ( شهر، داد = داده، آفریده )، ( شهر + داد = داده، نام قدیم شهر اهواز


پسر

فارسی
شهبد/šahbod/

شاه بزرگ و صاحب اختیار، ( شه= شاه، بد/، bod/ ( پسوند محافظ و مسئول ) )، نگهبان شاه، ( به مجاز ) بلن ...


پسر

فارسی
شایراد/šāyrād/

هاله و خرمن ماه


پسر

فارسی

کهکشانی
شهنور/šah nur/

نور خدا، [شه= شاه، ( در تصوف ) خداوند، الله، نور] روی هم به معنی نور شاه و به تعبیری نور خدا


پسر

فارسی
شاهرود/šāhrud/

رود بزرگ، نوعی ساز، ( شاه = جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «اصلی» و «مهم»، رود = فرزند به ...


پسر

فارسی

هنری
شهام/šehām/

تیز خاطر، چالاک


پسر

عربی
شوقی/šo(w)qi/

برانگیختن به عشق و محبت، ( شوق، ی ( پسوند نسبت ) )، ویژگی کسی که دارای میل و رغبت فراوان به چیزی دا ...


پسر

فارسی، عربی
شراگیم/šerāgiym/

حاکمِ شهر، ( اَعلام ) نام یکی از اسپهدان مازندرانی


پسر

مازندرانی
شهسان/šahsān/

مانند شاه، شاهوار، دارای جلال و شکوه شاهانه، ( شه = شاه، سان ( پسوند شباهت ) )، ( به مجاز ) دارای ج ...


پسر

فارسی
شهنوش/šahnuš/

دارای زیبایی شاهانه، ( شه = شاه، نوش = هر چیز ملایم و ایجاد کننده ی خوشی )، ویژگی کسی که به لحاظ زی ...


دختر، پسر

فارسی
شبر/šabar/

بخشش، خیر، نیکی


پسر

عربی
شهرخ/šah rox/

شاهرخ، ( = شاهرخ )


پسر

فارسی
شادکام/š.-kām/

خوشحال، شادمان، خوشحال و سعادتمند، شاد و خوشبخت، با حالت شادکامی و خوشحالی


پسر

فارسی
شگرف/shegerf/

نادر، کمیاب


پسر

فارسی
شفیعا/šafieā/

منسوب به شفیع، شفاعت گر، ( شفیع، ا ( پسوند نسبت ) )، م شفیع، ( اَعلام ) نام نوعی خط فارسی ( شکسته ن ...


پسر

فارسی، عربی
شیذر/šizar/

یکی از نامهای خداست، ( = شیذیر )، یکی از نام های خدا، [ظاهراً مصحف و مخفف ( هوشیدر ) نخستین موعود ز ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شیراوژن/širo(w)žan/

بسیار شجاع و قدرتمند، ( در قدیم ) شیر افکن، شکار کننده و افکنده شیر


پسر

فارسی
شیروار/šir vār/

مثل شیر، چون شیر، ( شیر، وار ( پسوند شباهت ) )، آنکه مانند شیر شجاع و دلیر باشد


پسر

فارسی
شائق/šā’eq/

راغب، مشتاق، آرزومند، ( = شایق )، کسی که شخص به دیدن او مشتاق باشد، خاطرخواه


پسر

عربی
شافی/shafi/

شفا دهنده، نجات دهنده


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شاه فر/shahfar/

شکوه شاهانه، شاه باشکوه


پسر

فارسی
شاهوند/shahvand/

دارای نشان شاهی


پسر

فارسی
شکوه مند/šokuhmand/

با شکوه


پسر

فارسی
شالیار/šālyār/

همدم شاه، شهریار، ( اعلام ) ( = پیر شهریار، پیر شالیار ) نام پیری در اورامان از مغان زردشتی موسوم ب ...


پسر

کردی
شاه دین/shah-din/

شاهِ دین


پسر

فارسی
شاه نام/shah-nam/

دارای نام شاهانه


پسر

فارسی
شاهزاد/shahzad/

زاده شاهانه


پسر

فارسی
شمس الضحی/šamsozzohā/

ترکیب دو اسم شمس و ضحی ( خورشید و چاشتگاه )، ( = شمس الضحا )، آفتاب صبح گاهی


پسر

عربی
شمس المعالی/šamsolmaeāli/

آفتاب بلندی ها، ( اَعلام ) شمس المعالی قابوس ابن وشمگیر: امیر [، قمری] سلسله ی زیاریان در شمال ایرا ...


پسر

عربی
شوذب/shozab/

بالا بلند و نیکو خوی


پسر

عربی
شابرزین/sha barzin/

شاه برزین


پسر

فارسی
شابهار/sha bahar/

نام دشتی در نواحی کابل


پسر

فارسی
شاخوان/shakhvan/

مرد کوه نشین


پسر

کردی
شادان برزین

نام دانشمندی از مردم توس


پسر

فارسی
شادان هرمز

مرکب از شادان ( شاد ) + هرمز اهورامزدا یا خدا


پسر

فارسی
شادبه/shadbeh/

بهترین شادی


پسر

فارسی
شادتگین/shad tegin/

پهلوان شاد، از امیران دربار خوارزمشاه، شاد ( فارسی ) + تگین ( ترکی ) پهلوان شاد


پسر

ترکی، فارسی

تاریخی و کهن
شادرای/shadray/

اندیشه زنده و شاد


پسر

فارسی
شادروز/šād ruz/

نیکروز، خوشبخت، کسی که روزش شاد است


پسر، دختر

فارسی
شادفر/šād far/

آن که دارای شکوه و شادی است، شکوه شادی، ( اَعلام ) از نام های دوره ی هخامنشیان


پسر، دختر

فارسی
شادل/shadel/

شاه دل و جان


پسر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر