اسم پسر با حرف ج

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

جواد/javād/

بخشنده، جوانمرد، از نام ها و صفات خداوند، با سخاوت، ( اَعلام ) لقب امام محمّد ابن علی ابن موسی الرض ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جعفر/jaefar/

جوی، رود، نام ششمین امام شیعیان، ناقه ی پر شیر، ( اَعلام ) ) ابوعبدالله جعفر ابن محمّد [، قمری] ششم ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی، طبیعت
جلال/jalāl/

بزرگواری، عظمت، شکوه، از صفات خداوند که به مقام کبریایی او اشاره دارد، بلند پایگی، بزرگی


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جمشید/jamšid/

پادشاه بزرگ درخشان، پادشاه روشن، پسر خورشید، از شخصیت های شاهنامه فرزند تهمورث و شاهی فرهمند است، ب ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جلیل/jalil/

بزرگ، بزرگوار، باشکوه، از نام ها و صفات پروردگار، بلند مرتبه، شکوهمند، از نام ها و صفات خداوند، ( ا ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جمال/jamāl/

زیبایی، مایه ی زیبایی و زینت بخش، جلوه های الطاف خداوندی


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جهانگیر/jahāngir/

فاتح جهان، جهان گشا، بسیار مشهور در همه ی جهان، فراگیرنده ی عالم، ( اَعلام ) ) چهارمین امپراتور گور ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جابر/jāber/

شکسته بند، جبار، از نام ها و صفات پروردگار، ستمگر، ستمکار، ( در لاتین ) Jeber یا jabir، ( اَعلام ) ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جهان/jahān/

کیهان، عالم، گیتی، دنیا، ( به مجاز ) فرهنگ، نمادی برای بزرگی و عظمت، مردم دنیا و زندگی، ) حیطه، به ...


دختر، پسر

فارسی

کهکشانی
جبار/jabbār/

از صفات خداوند، نام یکی از صورت های فلکی، دارای سلطه و قدرت، یکی از صورت های فلکی، پادشاه و حاکمی ک ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی، کهکشانی
جهان بخش/j.-bakhš/

آن که جهان تحت سلطه اوست و می تواند آن را به کسی ببخشد، ( به مجاز ) ویژگی آن که جهان تحت سلطه ی اوس ...


پسر

فارسی
جاوید/jāvid/

جاویدان، همیشگی، ابدی، ( اَعلام ) نام مستعار حسین راثی زاده شاعر و نمایشنامه نویس آذربایجانی، که پس ...


پسر

فارسی
جمیل/jamil/

زیباروی، نیکو، زیبا، ( به مجاز ) شایسته، بایسته، خوب


پسر

عربی
جبرائیل/jebrā’il/

بنده ی خدا، نام یکی از فرشتگان مقرب الهی، ( = جبریل، جبرئیل )، مرد خدا، ( اَعلام ) در فرهنگ اسلامی ...


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
جلال الدین/jalāloddin/

شکوه و عظمت دین، نام شاعر و عارف بزرگ قرن هفتم، مولانا جلال الدین بلخی، ( اَعلام ) ) مولانا جلال ال ...


پسر

عربی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی
جمال الدین/jamāloddin/

زیبایی دین، زیبایی در دین، نیکویی در دین، آن که در چهره اش زیبایی دین نهفته است، ( اَعلام ) ) جمال ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جان افروز/jān afruz/

فروزنده جان، تازه کننده جان، روشن کننده جان، ( به مجاز ) آسایش بخش روان، از شخصیتهای شاهنامه، نام ی ...


دختر، پسر

فارسی
جعفر صادق/j.-sādeq/

ترکیب دو اسم جعفر و صادق ( جوی و راستگو )، جعفر: در لغت به معنای رود و رودخانه است و نیز بمعنای جوی ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جوانشیر/javān šir/

شیر جوان، کنایه از جوان زورمند و دلیر است، کنایه از جوان زورمند و دلیر، نام پسر خسروپرویز پادشاه سا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جهاندار/jahāndār/

خداوند، نگهبان جهان، پادشاه، ( به مجاز ) بزرگ و قدرتمند، جهان دارنده، مدبرِ امور جهان، ( اَعلام ) ش ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جهاد/ja(e)hād/

در راه دین جنگیدن، مبارزه، کوشیدن، تلاش، پیکار


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جنید/jonaid/

سرباز، به معنای سرباز و لشکری، ( اَعلام ) ) جنید بغدادی [قرن هجری] عارف و عالم دینی که پیشوا و مقتد ...


پسر

عربی
جهان آفرین/j.-āfarin/

ترکیب دو اسم جهان و آفرین ( دنیا و ستایش )، آن که عالم را خلق کرده است، خدا، آفریننده جهان


دختر، پسر

فارسی
جاهد/jāhed/

جهد کننده، کوشا، ساعی


پسر

عربی، فارسی

مذهبی و قرآنی
جانیار/jānyār/

دارای روح و روان، یاری دهنده جان، ( جان = روح و روان، یار ( پسوند دارندگی ) )، ( جان = روح و روان + ...


پسر

فارسی
جهانگرد/jahān gard/

آن که به کشورها و نواحی مختلف جهان سفر می کند، سیاح، گردش گر


پسر

فارسی
جوانمرد/j.-mard/

بخشنده، دارای همت والا، ( به مجاز ) دارای خصلت های نیک و پسندیده مانند بخشندگی، گذشت، دلیری و کمک ب ...


پسر

فارسی
جهان بین/j.-bin/

ویژگی آن که جهان را می بیند، ( در قدیم ) ( به مجاز ) چشم و دیده، ( در قدیم ) ) آنچه جهان را در آن م ...


پسر

فارسی
جاماسب/jāmāsb/

دارای اسب درخشان، jāmāspa )، به معنای دارای اسب درخشان، ( اَعلام ) نام برادر قباد شاهنشاه ساسانی و ...


پسر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
جامی/jāmi/

ظرفی از طلا، کاسه، ( جام، ی ( پسوند نسبت ) )، منسوب به جام، ( اعلام ) ) نورالدین ابوالبرکات عبدالرح ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جوان/javān/

شاداب و با طراوت، آن که زمان زیادی از عمرش نگذشته است، کم سن و سال


پسر

فارسی
جان بخش/jān bakhš/

زنده کننده، ویژگی آن که موجب شادی، آرامش و تازگی روح می شود و لذت بخش و خوشایند است


پسر

فارسی
جاویدان/jāvidān/

همیشگی، ابدی، به طور همیشگی، تا ابد


پسر

فارسی
جویا/juyā/

جستجو کننده، جوینده، آن که برای یافتن چیزی یا کسی یا آگاه شدن از چیزی تلاش و جستجو می کند، جستجوگر


پسر

فارسی
جارالل/jaralel/

لقب زمخشری دانشمند معروف در قرن پنجم و ششم، لقب زمخشری دانشمند معروف در قرن پنجم و ششم که استاد سفی ...


پسر

عربی
جان مهر/jān mehr/

دوستدار جان، دوستدارِ جان، مهربان جان


پسر

فارسی
جاندل/jandel/

زنده دل


پسر

فارسی
جانلی/janli/

جاندار، زنده، جان ( فارسی ) + لی ( ترکی ) جاندار


پسر

ترکی، فارسی
جانوشیار/janoshyar/

نام وزیر دارای داراب در زمان اسکندر مقدونی، جانوسیار


پسر

فارسی
جاودان/jāv(e)dān/

همیشگی، جاویدان، ابدی، پایدار، ( = جاویدان )


پسر

فارسی
جلیل الدین/jaliloddin/

بزرگ و بزرگوار در دین و شریعت


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جمزاد/jamzād/

نژاد و گوهر جم، ( مجاز ) بزرگ زاده، از نسل پادشاهان، [جم = در روایات داستانی ایران یکی از بزرگترین ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جمشاد/jamshad/

پادشاه بزرگ و شاد


پسر

فارسی
جهان بخت/j.-bakht/

بلند اقبال، آن که جهان بر وفق مرادش باشد


پسر

فارسی
جهان فر/jahan-far/

کسی که جهانیان به او افتخار کنند، مایه شکوه و عظمت جهان، شکوه جهان


پسر

فارسی
جهان مهر

آن که در جهان چون خورشید می درخشد، زیبا


دختر، پسر

فارسی
جهانشاد/jahan-shad/

آن که مردم جهان از او شادند


پسر

فارسی
جهانشید/jahan-shid/

نور و روشنایی عالم


پسر

فارسی
جهانور/jahānvar/

جهاندار، ( جهان، ور ( پسوند دارندگی ) )، تا


پسر

فارسی
جهانیار/jahan-yar/

یاور و یاور مردم جهان


پسر

فارسی
جوادرضا/j.-rezā/

ترکیب دو اسم جواد و رضا ( بخشنده و خشنود )، از نام های مرکب، جواد و رضا


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جوانوی/javanuy/

از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی دانا و دبیری بزرگ در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جاوید حسین/javid- hossein/

ترکیب دو اسم جاوید و حسین ( جاویدان و نیکو )


پسر

فارسی، عربی
جاماس/jāmās/

نام برادر قباد پادشاه ساسانی، جاماسب، ( = جاماسب )


پسر

پهلوی

تاریخی و کهن
جناده/jannāde/

نام یکی از یاران پیامبر اسلام ( ص )


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جهان جو/j.-ju/

جوینده و طالب جهان، ( مجاز ) پادشاه بزرگ و کشور گشا، جوینده ی جهان، جوینده ی عالم، ( به مجاز ) پادش ...


پسر

فارسی
جاستین/justin/

صالح و درستکار


پسر

لاتین
جالینوس/jālinus/

نام پزشکی یونانی


پسر

یونانی

هنری
جاماسپ

جاماسب، از شخصیتهای شاهنامه، نام خردمندی ایرانی، وزیر و راهنمای لهراسپ و گشتاسپ پادشاهان کیانی


پسر

اوستایی، پهلوی
جامشید

جمشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر تهمورث پادشاه پیشدادی و دارای فره ایزدی


پسر

فارسی
جان بخشان

جان بخش


پسر

فارسی
جان محمد

جان ( روان ) + محمد ( ستوده شده )


پسر

عربی، فارسی
جانعلی

جان ( بلند مرتبه ) + علی ( عربی )


پسر

فارسی، عربی
جانوسیار

جانوشیار، نام وزیر دارای داراب در زمان اسکندر مقدونی


پسر

فارسی
جرجیس/jerjis/

گل سیاه، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، ( عربی )، ( اَعلام ) ) نام پیامبری از بنی اسرائیل که به ا ...


پسر

عربی، یونانی

طبیعت، گل، مذهبی و قرآنی
جهانبان/jahan-ban/

نگهبان جهان، خداوند


پسر

فارسی
جهانسوز

فتنه و آشوب به پا کننده در جهان، بی اعتنا به جهان و هر چه در آن است


پسر

فارسی
جهانشیر/jahan-shir/

دلاور در جهان


پسر

فارسی
جهانگشای/jahan-goshay/

تسخیرکننده جهان، فاتح


پسر

فارسی
جان پرور/jān parvar/

روح پرور، جان بخش


پسر

فارسی
جانی/jani/

جاندار


پسر

فارسی
جبرئیل

جبریل، مرد خد، نام یکی از چهار فرشته مقرب که حامل وحی الهی برای انبیاست


پسر

عبری
جمهور

پادشاه هند که نامش در شاهنامه امده است، عامّه مردم


پسر

عربی
جوشن/jo(w)šan/

زره، لباس ویژه جنگ، نوعی لباس جنگی قدیمی شبیه زره، ( به مجاز ) محافظت کننده از خطر و آسیب


پسر

عربی
جیحون/jeyhun/

رود، دریا، آمودریا، رود بزرگ، نام رودی در آسیای میانه، ( عربی )، نام رودخانه ای در آسیای میانه


پسر، دختر

عربی، فارسی

طبیعت
جابان/jābān/

امیری که پوراندخت پادشاه عجم او را با سپاهی عظیم به جنگ سپاه عرب فرستاد، نام سردار ایرانی در سده دو ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جاثیه/jāsiye/

چهل و پنجمین سورۀ قرآن کریم


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
جادی/jadi/

زعفران


پسر

فارسی
جاسم/jasem/

عامیانه قاسم


پسر

عربی
جان افزا/jān afzā/

آنچه جان را بیفزاید آنکه یا آنچه باعث شادی شود، ( به مجاز ) جان افروز، جان افزا


پسر

فارسی
جبریل/jebril/

جبرئیل، نام یکی از چهار فرشته مقرب که حامل وحی الهی برای انبیاست، ( عبری ) ( = جبرائیل )، جبرائیل، ...


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
جریر/jarir/

جاری، روان، تندزبان، گویا، ( اَعلام ) ) نام پدر محمّد ابن جَریر طبری: [ هجری] معروف به جَریر طبری، ...


پسر

عربی
جستان/jastān/

چالاک و چابک، نام پدر مرزبان نخستین پادشاه جستانیان، ( اسم مصدر از جهیدن )، چابک و چالاک


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جلایر/jalāyer/

نام یکی از قبایل مغول، نام شاعری در عهد شاه اسماعیل اول صفوی، ( ترکی ) ( اَعلام ) ) نام یکی از قبای ...


پسر

ترکی، عربی

تاریخی و کهن
جندل/jandal/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان درگاه فریدون پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جهن/jahn/

از شخصیتهای شاهنامه، نام چهارمین پسر افرسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
جویان/juyān/

جوینده، جست و جو کننده، ( = جویا )، جویا، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری مازندرانی در زمان کیکاووس ...


پسر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر