اسم سانسکریت با حرف م
بزرگ، یاقوت کبود، ( به مجاز ) زیبارو، بزرگتر، [چنانچه این کلمه مَها /mahā/ تلفظ شود منسوب به ماه اس ...
دختر
فارسی، سانسکریت
طبیعت مشکناز
زیبا و خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر بهرام گور پادشاه ساسانی، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) نام ...
دختر
فارسی، سانسکریت
تاریخی و کهن مهراج
نام رایج پادشاهان هندوستان، ( در قدیم ) مهاراجه، عنوان هر یک از افراد طبقه ای ممتاز در هند، شاه، ام ...
پسر
سانسکریت مشک
ماده ای با عطر نافذ و پایدار که از کیسه ای در زیر شکم نوعی آهوی نر به دست می آید
دختر
سانسکریت مشکین
آنچه که بوی مشک بدهد، مشک آلود، ( مجاز ) خوش بو، ( مجاز ) سیاه، تیره رنگ، ( به مجاز ) معطر، ( به مج ...
دختر
فارسی، سانسکریت
طبیعت ماداک
سرخوشی
دختر
سانسکریت مانیشا
هوش
دختر
سانسکریت ماه نیلا
ترکیب دو اسم ماه و نیلا ( زیبا و آبی دریا )، ( فارسی ـ سنسکریت ـ فارسی )، ماه کبود رنگ، ماه آسمان ک ...
دختر
فارسی، سانسکریت
طبیعت، کهکشانی ماهایا
مادر خورشید و ماه
دختر
ارمنی، سانسکریت مشکین دخت
دختر مُشک آلود و معطر، یا دختر سیه موی، ( به مجاز ) جذاب و دل انگیز، ( سنسکریت ـ فارسی )، دختر مشک ...
دختر
فارسی، سانسکریت
طبیعت مشک دانه
مشک ( سنسنکریت ) + دانه ( فارسی ) دانه خوشبویی که آن را سوراخ می کنند و به رشته می کشند، نام یکی از ...
دختر
فارسی، سانسکریت مشکان
منسوب به مشک، خوشبو، ( سنسکریت ـ فارسی ) ( مشک، ان ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) نام پدر بونصر ( مشک ...
پسر
فارسی، سانسکریت
طبیعت