اسم با حرف ه

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

هادی/hādi/

راهنما، رهبر، هدایت کننده، از نام های پروردگار، لقب امام دهم شیعیان، ) هادی، در لغت به معنای راهنما ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
هاجر/hājar/

فضیلت و برتری داشتن، نام همسر حضرت ابراهیم خلیل ( ع ) و مادر حضرت اسماعیل ( ع )، به معنی «فرار»، ( ...


دختر

عبری

مذهبی و قرآنی
هانیه/hāniye/

شادمان، خوشبخت، هانیه کنیه حضرت فاطمه ( س ) به معنی :کسی که تمامی وسایل آرامش و آسایش شوهر خود را ف ...


دختر

عربی
هستی/hasti/

وجود، زندگی، جهان، دارایی، وجود در مقابل نیستی، زندگانی، ( به مجاز ) همه ی دارایی، مایملک، عالم وجو ...


دختر

فارسی
هاشم/hāšem/

خرد کننده، نام یکی از اصحاب پیامبر اسلام ( ص )، ( در قدیم ) شکننده، ( اَعلام ) ) نام ابن عبد مناف ا ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
هوشنگ/hušang/

کسی که خانه های خوب فراهم می کند، آگاه، خردمند، از شخصیت های شاهنامه، به معنی کسی که منازل خوب فراه ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
هلیا/heliyā/

دختر خورشید، heliade )، ) صورت تخفیف یافته ی هلیاد، به معنی دختر خورشید، ( اَعلام ) ( در اساطیر یون ...


دختر

یونانی

کهکشانی
هدیه/he (a) diye/

ارمغان، پیشکش، موهبت خداوند، آنچه به مناسبتی یا به رسم یادگار به نشانه ی محبت به کسی داده می شود، ک ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
هما/homā/

نام پرنده ای افسانه ای که او را به عنوان مرغ سعادت می شناسند، فرخنده، پرنده ای با جثه ای نسبتاً درش ...


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت
هدی/hodā/

هدایت کردن، هدایت، راهنمایی، راه درست و مسیر درست، رسیدن به حق و حقیقت، راه راست، مسیر درست، ( به م ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
هلنا/helenā/

روشنایی، نور، هلن، ( اَعلام ) نام شهری در مرکز ایالت مونتانای آمریکا، ( = هلن )، فرانسه از یونانی ر ...


دختر

یونانی
هومن/hu man/

دارنده ی روح خوب و نیک اندیش، ( هو = خوب، من/ مان = اندیشه و روح )، ( اَعلام ) نام پسر ویسه و برادر ...


پسر

فارسی
هانا/hānā/

پناه، امید، نفس، فریاد، زنهار، دادخواهی، بینایی، خواهش


دختر

ترکی، کردی، عبری، لاتین
هدایت/hedāyat/

راهنمایی کردن به مسیر درست، ارشاد، ( در تصوف ) راهنمایی از سوی خداوند که باعث رسیدن انسان به کمال م ...


پسر

عربی
همایون/homāyun/

دارای تأثیر خوب، خجسته، مبارک، فرخنده، یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی، ( در قدیم ) از شبکه های بیس ...


پسر

فارسی

هنری
هنگامه/he (a) ngāme/

شگفت انگیز، عالی، فوق العاده، فتنه، آشوب، شورش، ( در قدیم ) هنگام، زمان، فصل


دختر

فارسی
هایده/hāyede/

آشکار، نمایان، هویدا، توبه کننده، به حق بازگردنده


دختر

عربی
هدایت الله/hedāyatollāh/

راهنمایی شده از سوی خدا، ارشاد شده ی خداوند، هدایت شده توسط خداوند


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
هانی/hāni/

مسرور، شاد، میسر، ( اَعلام ) ) نام چند تن از مشاهیر عرب، ) نام یکی از یاران امام حسین ( ع ) در کوفه ...


پسر

عربی
هلن/helen/

روشنایی و نور، ( اَعلام ) هلن دختر ژوپیتر خدای خدایان یونان یکی از وسوسه انگیزترین زنان میتولوژی [ا ...


دختر

یونانی

تاریخی و کهن
هیراد/hirād/

خوش رو، خنده رو، ( دساتیر )، خود را به مردم تازه روی و خوشحال وانمود کردن، بشیر، [hirad]خوش خندهخوش ...


پسر

فارسی
همت/hemmat/

اراده، انگیزه، بلند نظری، جوانمردی، آرزو، و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف، بلند طبعی، ( در قدیم ) خو ...


پسر

عربی

تاریخی و کهن
هیوا/hivā/

امید، آرزو، ( کردی، hiwā ) امید، فریاد، صدای بلند


دختر، پسر

کردی
هیبت الله/heybatollāh/

شکوه و بزرگی خداوند، ( نشانِ ) شکوه و بزرگی خدا، شکوه و جلال خداوند


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
هرمز/hormoz/

اهورامزدا، نام دیگر سیاره مشتری، نام روز اول از هرماه خورشیدی، ( اوستایی ) ( = ارمز، ارمزد، اورمزد، ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، کهکشانی
هاله/hāle/

حلقه نورانی و رنگی اطراف ماه یا خورشید، خرمن ماه، ( در نجوم ) حلقه ی نورانی سفید یا رنگی که گاهی گِ ...


دختر

عربی، یونانی

طبیعت، کهکشانی
همدم/hamdam/

مونس، هم صحبت، یار، ( به مجاز ) همنشین


دختر

فارسی
هیمن/himan/

آرام، موقر، شکیبا، ( کردی، hemin ) آرام، شکیبا ( نگارش کردی


پسر

کردی

تاریخی و کهن
هومان/hu mān/

هومن، دارنده ی روح خوب و نیک اندیش، از شخصیت های شاهنامه، ( = هومن )، نام پسر ویسه برادر پیران و از ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
همتا/hamtā/

نظیر، مانند، همسر، همدم، رفیق، آنچه یا آن که در صفتی با دیگری وجه اشتراک داشته یا کاملاً به او شبیه ...


دختر

فارسی
هوشیار/hušyār/

باهوش، عاقل، آگاه، زیرک، هوشمند، زرنگ، خردمند، ( پهلوی ) ( = هوشیار، هشیوار )، کسی که دارای هوش است ...


پسر

فارسی، پهلوی
هارون/hārun/

پیک، نگهبان، نام برادر بزرگ حضرت موسی ( ع )، ( در قدیم ) قاصد و پیک شاه که زنگوله ای بر کمر می بست ...


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی، تاریخی و کهن
هیرو/hiru/

منسوب به آتش، آتشی و سرخ گون، ( به مجاز ) زیبارو، ( هیر = آتش، او /، u/= ( پسوند نسبت ) )، نام گلی ...


دختر، پسر

کردی، فارسی

طبیعت، گل
هدیه زهرا/h.-zahrā/

ترکیب دو اسم هدیه و زهرا ( ارمغان و درخشنده روی )، از نام های مرکب، ا هدیه و زهرا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
هژیر/ha (e) žir/

خوب، پسندیده، زیبا، چابک، هوشیار، نیک نژاد، نام پسر گودرز سردار ایرانی، ( = هجیر )، چالاک، ( در حال ...


پسر

فارسی، پهلوی

تاریخی و کهن
هوشمند/hušmand/

باهوش، زرنگ، هوشیار، خردمند، ( هوش، مند ( پسوند دارندگی و اتصاف ) )، صاحب هوش، عاقل، بخرد، دارای هو ...


پسر

فارسی
هانیا/hāniyā/

هانی، مسرور و شاد، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به هانی، مؤنث هانی، مادر مهربان و دلسوز


دختر

فارسی، عربی
همت الله/hemmatollāh/

ترکیب دو اسم همت و الله ( اراده و خدا )، اراده و خواست خدا


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
هادیه/hādiye/

راهنما، رهبر، هدایت کننده، ( مؤنث هادی )، هادی


دختر

عربی
هیژا/heyžā/

گرامی، شایسته، گران بها، محترم، بزرگوار، ( کردی، hêžā ) گرامی


پسر

کردی
هژار/hažār/

تهی دست، مسکین، مستمند، بینوا، فقیر، تنگدست، ( اعلام ) عبدالرحمان ابن حاج ملامحمد شرفکندی متخلص به ...


پسر

کردی
هیلا/ha (e) lā/

پرنده ای شکاری کوچکتر از باز، نام پرنده ای است، باشه ( پرنده ای شکاری کوچکتر از باز )


دختر

فارسی

پرنده
هنا/hanā/

شادمانی و خوشبختی


دختر

عربی
هوتن/hotan/

نیک اندام، ( به مجاز ) تندرست و خوش قد و بالا، ( هو = خوب، تن )، خوب تن، ( در پهلوی ) به معنی خوب ت ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
هیرش/hireš/

فشار، هجوم، اشک، یورش، حمله، هجوم ( نگارش کردی


پسر

کردی
هیفا/hayfā/

زن کمر باریک


دختر

عربی
هونیا/hu niyā/

دارای نیای خوب، نیکوتبار، نیک نژاد، ( هو = خوب، نیا )، ( در پهلوی ) ( = هونیاک ) به معنی خوب نیا، د ...


دختر

فارسی، کردی
هیربد/hirbad/

آموزگار، معلم، شاگرد، آموزنده، پیشوای دینی در دین زرتشتی، رئیس آتشکده، ( اَعلام ) نام دانایی پاکدل ...


پسر

فارسی، اوستایی
همیلا/hamilā/

نام یکی از شخصیت های زن در داستان «خسرو و شیرین» نظامی، ( اَعلام ) نام یکی از ندیمه های شیرین در خس ...


دختر

فارسی
هستیار/hastiyār/

صاحب هستی و وجود، دارنده ی حیات و زندگی، احساس کننده و ادیب، ( هستی، یار ( پسوند دارندگی ) ) صاحب ه ...


پسر

کردی، فارسی
هایا/hāyā/

آگاه، هوشیار، زرنگ، ( کردی )، مطلع


دختر

کردی
هیام/heyām/

تشنه ی عشق، مجنون عشق، دوست داشتن، ویژگی یا حالت کسی که از فرط عشق و غیرعشق شوریده است و نمی داند ب ...


دختر

عربی
هورام/hurām/

پیرو نیکی، مطیع خوبی، مرتفع، ( اَعلام ) نام شهریار جازر که در هنگام افتتاح فلسطین بر جارزشهریار بود ...


پسر، دختر

عبری
هامان/hāmān/

مشهور، نام وزیر اخشویروش و نام وزیر فرعون، ( اَعلام ) ) هامان ( مشهور ) وزیر اخشویروش [خشیارشا که ا ...


پسر

فارسی، عبری، یونانی

تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی
هیدیکا/hidikā/

آرام، یواش، به آهستگی، آرامیواش


دختر

کردی
همراز/hamrāz/

محرم اسرار، همدم، ویژگی هر یک از دو یا چند نفری که راز خود را به یکدیگر می گویند، همنشین، مونس


دختر

فارسی
هوراد/hurād/

جوانمرد خوب و نیک، مرد نیک نام، ( هو = خوب، راد = جوانمرد ) جوانمرد خوب، جوانمرد نیک، ( هو = خوب + ...


پسر

فارسی
هلسا/helsā/

مانند هل، ( به مجاز ) خوش بو و معطر، ( هِل، سا ( پسوند شباهت ) )، مانند هِل، بهسان هِل


دختر

فارسی

طبیعت
هوری/huri/

منسوب به خورشید، ( به مجاز ) زیبارو، ( هور = خورشید، ی ( پسوند نسبت ) )، نور خورشید ( نگارش کردی


دختر

کردی
هشام/hešām/

سخاوت، جوانمردی، جود و بخشش، جوانمرد


پسر

عربی
هیثم/haysam/

جوجه عقاب و جوجه کرکس، باز شکاری، جوجهی عقاب، جوجهی کرکس، ( اعلام ) ) هَیثَم بن اَسوَد، ابوالعریان، ...


پسر

عربی

تاریخی و کهن
هجیر/hojir/

گرمای نیمروز، خوب و نیکو، ( = هژیر )، ( در قدیم ) خوب، پسندیده، ( در شاهنامه ) پهلوان ایرانی، پسر گ ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
هژبر/ho(e)žabr/

شیر، دلاور، ( عربی، هزبر ) ( در قدیم )، ( به مجاز ) پهلوان، مرد دلاور


پسر

عربی، فارسی

مذهبی و قرآنی
هرانوش/harānuš/

دختر آتش، دختری با روی برافروخته، ( به مجاز ) زیبارو، کنایه از دختر زیبا روی


دختر

فارسی
هومهر/hu mehr/

دارای عشق و محبت، دوستی، ( هو = خوب، مهر = محبت، دوستی و عشق )، دارای عشق و محبت خوب، نیک مهر، دارا ...


پسر، دختر

فارسی
هدیل/hadil/

صدای کبوتر وحشی، بانگ کبوتر ( بخصوص کبوتر وحشی )، بانگ قمری


دختر

عربی

پرنده، طبیعت
هنیا/haniyā/

گوارا باد، نوش باد، به فتح ه


دختر

عربی
هورا/hurā/

هلهلۀ تحسین و شادی، ( در سانسکریت ) سورا ( هورا ) یک قسم شربت است که در بند چهار آفرینگان گهنبار از ...


دختر

کردی، اوستایی
هویار/hu yār/

دارای خوبی و نیکی، ( هو = خوب، نیک، یار ( پسوند دارندگی ) )، به تعبیری یارِ خوب و نیک، نیک + یار ( ...


پسر، دختر

فارسی
هونام/hu nām/

خوشنام، نیک نام


پسر

فارسی
هستیا/hastiyā/

فرزند بسیار گرانمایه که همه ی هستی، زندگی و دارایی است، [هستی= وجود، زندگی، زندگانی، ( به مجاز ) هم ...


دختر

یونانی

تاریخی و کهن
هی دی/hidi/

آرام، آهسته، بردبار، آهستة، پاورچین ( نگارش کردی


دختر، پسر

کردی
هوزان/huzān/

نرگس نو شکفته، نرگس شکفته، [دکتر معین در حاشیه برهان قاطع آورده است این واژه مصحف ( تصحیف شده یا خط ...


دختر

فارسی

گل
هلناز/helnāz/

( به مجاز ) زیبارو و خوشبو


دختر

فارسی
هویدا/hoveydā/

روشن، آشکار، نمایان، خوب پیدا


پسر

فارسی
هالان/hālān/

سرو صدا و جنجال، برانگیختن، دوستان، پیچش، ( به مجاز ) ویژگی دختری که به لحاظ زیبایی، سرو صدا و جنجا ...


دختر

کردی
هخامنش/haxāmaneš/

دوست منش، دوست کردار، کسی که دارای کردار و اندیشه نیک است، ( اَعلام ) هخامنش: [حدود پیش از میلاد] س ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
هوریا/huriyā/

زیبارو، [ ( هور = خورشید، ی ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به خورشید


دختر

فارسی
هانیه زهرا/h.-zahrā/

ترکیب دو اسم هانیه و زهرا ( شادمان و درخشنده روی )، از نام های مرکب، هانیه و زهرا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
هورین/hurin/

صدای جریان شدید آب، ( اعلام ) نام روستایی در کردستان


دختر

کردی

طبیعت
هوداد/hodād/

داده ی خوب، داده ی نیک، ( هو = خوب، داد = داده ) داده ی خوب، نیک آفریده، داده خوب، داده نیک


پسر

فارسی
هما دخت/h.-dokht/

دختر خوشبخت، ( هما، دخت = دختر )، دختر سعادتمند


دختر

فارسی
هوناز/hu nāz/

جذاب و دل پسند، ( هو = خوب، ناز = کرشمه، غمزه )، ویژگی آن که دارای ناز و کرشمه خوب و نیک است


دختر

فارسی
هبه/hebe/

دادن چیزی به کسی بدون عوض، بخشش، دادن چیزی به کسی بدون دریافت چیزی در مقابل آن، عطا، عقدی که در آن ...


دختر

یونانی
هوران/hurān/

زیبا و درخشان، ( هور = خورشید، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به خورشید، مرغزار کوچک در کوهستان ( نگارش ...


دختر، پسر

فارسی، کردی
هژیان/hāžyān/

ارزنده، ارزیدن، شایان ارزش، ارزش داشتن


پسر

کردی
هرمزد/hormozd/

هرمز، نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، ( = هرمز )، هرمز به علاوه ( در اعل ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، کهکشانی
هورمزد/hurmazd/

هرمز، ( = هرمز )


پسر

فارسی
هجرت/hejrat/

از کشور یا زادگاه خود به جای دیگر رفتن، از کشور یا زادگاه خود به جای دیگر رفتن و در آنجا ساکن شدن، ...


دختر

عربی
هورسا/hursā/

همانند خورشید، ( = هورآسا )


دختر

فارسی
هاتفه/hātefe/

مونث هاتف، آوازدهنده، ( مؤنث هاتف )


دختر

عربی
هشیار/hošyār/

هوشیار، دارای حواسِ جمع، آگاه، بیدار، ( = هوشیار )، ( اَعلام ) نام ستاره شناسی دانا از پارس که در د ...


پسر

فارسی
هارمونیکا/harmonikā/

نوعی ساز موسیقی


پسر

لاتین

هنری
هدیر/hadir/

آواز کبوتر، صدای رعد و برق، تکرار صدا در حنجره، بانگ کردن شتر، بانگ شتر


دختر

عربی
هدیش/hadish/

ایزد نگهبان خانه


دختر

فارسی
هربد/herbad/

پیشوای دینی، موبد موبدان، ( = هیربد )، استاد، آموزگار، شاگرد، آموزنده، رئیس آتشگاه


پسر

اوستایی
هلیانه/heliyāne/

نام یک گیاه، ( در گیاهی ) شاه ترج، شاهتره که مصرف دارویی دارد


دختر

فارسی

طبیعت
هیری/hiri , heyri/

گل همیشه بهار، ( در گیاهی ) ( = خیری ) گل شب بو، گلی که شبها بوی خوش دارد


دختر

فارسی

طبیعت
هرمزدیار/hormozd yar/

خدایار


پسر

فارسی
همراد/hamrād/

ویژگی دو کس که در همت، سخاوت شبیه به هم باشند، سخاوت، شجاعت و جوانمردی و کرم شبیه به هم باشند


پسر

فارسی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسر با هاسم دختر با ه