اسم با حرف ف - صفحه 2

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

فاطره/fātere/

مونث فاطر، از صفات و نام های خداوند، آفریننده، خالق، ( مؤنث فاطر )، فاطر


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه زینب/f.-zeynab/

ترکیب دو اسم فاطمه و زینب ( رانده شده از آتش و زینت پدر )، از نام های مرکب، ا فاطمه و زینب


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه سنا/f.-sanā/

ترکیب دو اسم فاطمه و سنا ( رانده شده از آتش و روشنایی )، از نام های مرکب، فاطمه و سنا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه کوثر/f.-ko(w)sar/

ترکیب دو اسم فاطمه و کوثر ( رانده شده از آتش و خیر فراوان )، از نام های مرکب، فاطمه و کوثر


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فرجام/farjām/

سرانجام، عاقبت، پایان


پسر

فارسی
فاطمه محیا/f.-mahyā/

ترکیب دو اسم فاطمه و محیا ( رانده شده از آتش، زندگی )، از نام های مرکب، فاطمه و محیا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فرانه/farāne/

پروانه، فرانک، فرانق


دختر

فارسی
فادیه/fādiye/

زن آزاد کننده، زنِ نجات دهنده، زنِ آزاد کننده


دختر

عربی
فوژان/fužān/

بانگ بلند، نعره، فریاد، آه و بانگ بلند، بانگ بزرگ، فریاد عظیم


دختر

فارسی
فریا/fariyā/

( به مجاز ) خجسته، مبارک، با شکوه، جذاب، دلپذیر، [فری= خجسته، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، ...


دختر

فارسی
فاخره/fākhere/

گران مایه، نیکو، فخر کننده، ( مؤنث فاخر )، فاخر


دختر

عربی
فروتن/forutan/

افتاده، متواضع، آن که خود را از دیگران برتر نداند، آن که خودپسند نیست


پسر

فارسی
فرح دخت/f.-dokht/

دختر شاد، ( فرح، دخت = دختر ) دختر شاد و خوشحال، فرح ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر شادمان


دختر

فارسی، عربی
فریدا/faridā/

منسوب به فرید، یگانه، یکتا، بی نظیر، بی مانند، ( فرید، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، عربی
فرحانه/farhāne/

مؤنث فرحان، شاد، مسرور، خوشحال، ( مؤنث فرحان )، فرحان


دختر

عربی
فرشیده/faršide/

شکوه و روشنایی، شکوه خورشید، شکوه درخشان، ( فرشید، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به فرشید، ( فرشید + ه ...


دختر

فارسی

کهکشانی
فریدالدین/faridoddin/

یگانه در دین، بی نظیر در دین داری و دین ورزی، ( اَعلام ) ) شیخ فریدالدین محمّد نیشابوری، متخلص به ع ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فروغ اعظم/f.-aezam/

ترکیب دو اسم فروغ و اعظم ( روشنایی و بزرگتر )، ( فروغ= ( غ فروغ )، اعظم= بزرگوارتر، بزرگتر، بزرگوار ...


دختر

فارسی، عربی
فائق/fā’eq/

دارای برتری، مسلط، عالی، برگزیده، چیره، ( اَعلام ) فائق، داستان نویس ترک، مؤلف مجموعه داستانهای سما ...


پسر

عربی
فرجاد/farjād/

فاضل، دانشمند، حکیم، ( دساتیر ) فاضل و دانشمند، ( از برساخته های فرقه ی آذرکیوان ـ حاشیه ی برهان چ، ...


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی
فرینوش/fari nuš/

خجسته، شکوهمند، مبارک، ( فری = خجسته، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، نوش = جاوید ) ویژگی آن ...


دختر، پسر

فارسی
فردیس/fardis/

فردوس، بهشت، پردیس


دختر

فارسی
فرات/forāt/

آب شیرین و صاف، آب گوارا، خوشترین آب، آب شیرین، آب بسیار گوارا، آبی که از فرط گوارایی عطش را بشکند


پسر

عربی

طبیعت
فریان/faryān/

آزاده، آزادگی، ( اَعلام ) یکی از بزرگان تورانی است که به زرتشت و آیین وی گرویده است، از شخصیتهای شا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فریور/farivar/

درستکار، صحیح العمل، ( دساتیر ) راست، درست، [از برخاسته های فرقه آذرکیوان ـ برهان چ، معین]


پسر

فارسی
فربود/farbud/

راست و درست، راست، درست


پسر

فارسی
فهام/fahhām/

بسیار فهمیده و دانا، ( در قدیم ) بسیار دانا و فهمیده


پسر

عربی
فاخته/fāxte/

پرنده ای خاکی رنگ کوچکتر از کبوتر، از اصول موسیقی قدیم، پرنده ای از خانواده ی کبوتر، کوکو، صلصل، فا ...


دختر

فارسی، عربی

تاریخی و کهن، طبیعت، هنری
فروز/foruz/

تابش و روشنی و فروغ، افروختن، فروزیدن، ( در قدیم ) به معنای روشنایی و نور


دختر

فارسی
فریار/faryār/

دارنده ی شکوه و جلال، فرهور، ( فر = شکوه و جلال، یار ( پسوند دارنگی ) )، ( فر = شکوه و جلال + یار ( ...


دختر، پسر

فارسی
فاطمه طهورا/f.-tahurā/

ترکیب دو اسم فاطمه و طهورا ( رانده شده از آتش و پاک )، از نام های مرکب، فاطمه و طهورا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فرساد/farsād/

حکیم، دانشمند، دانا، عاقل، نام درختی ( توت )، [از برساخته های دساتیر ـ برهان چ، معین]، ( از برساخته ...


پسر

فارسی
فریدخت/fari doxt/

دختر زیبا و محبوب، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، دخت = دختر )، دختر خ ...


دختر

فارسی
فضل/fazl/

برتری دانش، اخلاق، و هنر، لطف، توجه، رحمت، برتری در دانش، اخلاق و هنر، دانش و معلومات، لطف و توجه و ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاران/fārān/

کوهی است در شمال شرقی دشت فاران، ( اَعلام ) ) موضع مغاره ها [جای غارها]، ) بیابانی که بنی اسرائیل د ...


پسر

عبری
فاطمه سارا/f.-sārā/

ترکیب دو اسم فاطمه و سارا ( رانده شده از آتش و خالص )، از نام های مرکب، ا فاطمه و سارا


دختر

عربی، عبری

مذهبی و قرآنی
فرح نوش/f.-nuš/

شادمانی و سرور جاوید، ( فرح، نوش )، ( به مجاز ) آن که همیشه شادمان است، همیشه شاد، فرح ( عربی ) + ن ...


دختر

فارسی، عربی
فرخ ناز/f.-nāz/

دارای ناز و غمزه و کرشمه ی خوب، خوش و موزون، ویژگی آن که خوشبخت و کامیاب است و دارای ناز و کرشمه اس ...


دختر

فارسی
فریمان/farimān/

دارای اندیشه ی خجسته، مبارک و با شکوه، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، ...


پسر

فارسی
فاطمه ثمین/f.-samin/

ترکیب دو اسم فاطمه و ثمین ( رانده شده از آتش و گرانبها )، از نام های مرکب، فاطمه و ثَمین، فاطمه ی گ ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه بهار/f.-bahār/

ترکیب دو اسم فاطمه و بهار ( رانده شده از آتش و دوره شادابی هر چیزی )، از نام های مرکب، فاطمه و بهار


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه سیما/f.-simā/

ترکیب دو اسم فاطمه و سیما ( رانده شده از آتش و چهره )، از نام های مرکب، فاطمه و سیما


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه نرجس/f.-narjes/

ترکیب دو اسم فاطمه و نرجس ( رانده شده از آتش و نرگس )، از نام های مرکب، فاطمه و نرجس


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه صبا/f.-sabā/

ترکیب دو اسم فاطمه و صبا ( رانده شده از آتش و باد خنک )، از نام های مرکب، فاطمه و صبا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فخر جهان/faxr (e) jahān/

ترکیب دو اسم فخر و جهان ( نازیدن و عالم )، موجب نازش و افتخار دنیا، فخر ( عربی ) + جهان ( فارسی )، ...


دختر

عربی، عبری، فارسی
فجر/fajr/

نوری که از مدتی پیش از طلوع خورشید به زمین می تابد، سپیده ی صبح، فلق، سوره ی هشتادو نهم از قرآن کری ...


دختر

عربی

طبیعت، مذهبی و قرآنی
فاطمه هدی/f.-hodā/

ترکیب دو اسم فاطمه و هدی ( رانده شده از آتش و هدایت شده )، از نام های مرکب، فاطمه و هدی


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه رقیه/f.-roqa(i)yye/

ترکیب دو اسم فاطمه و رقیه ( رانده شده از آتش و دعا )، از نام های مرکب، فاطمه و رقیه


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فراس/farās/

دلیر و شجاع، شیر بیشه، شیر ( اسد )


پسر

عربی
فرتاش/fartāš/

وجودی که در برابر عدم است، وجود که در برابر عدم است، ( از بر ساخته ی فرقه آذرکیوان ـ برهان، چ معین، ...


پسر

فارسی
فایدیم/fāydim/

گل نیلوفر، نام همسر کبوجیه پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام زن کمبوجیه ی سوّم، ( در اعلام ) نام زن کم ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن، گل
فریمهر/fari mehr/

خورشید با شکوه، ( فری= خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، مهر = خورشید )، خورشید ب ...


دختر

مازندرانی
فاطمه عذرا/f.-azrā/

ترکیب دو اسم فاطمه و عذرا ( رانده شده از آتش و دوشیزه )، از نام های مرکب، فاطمه و عَذرا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فرخزاد/f.-zād/

نیک بخت، خجسته، ( در قدیم ) آن که با طالع خوب به دنیا آمده، ( اَعلام ) ) نامی مستعار که «گشتاسپ» شا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فانیذ/fāniz/

قند، شکر، ( معرب پانیذ )، پانیذ


دختر

عربی، فارسی
فروهر/foruhar/

نگهداری کردن، پناه بخشیدن، ( در ادیان ) در دین زرتشت، صورت غیر مادی هر یک از مخلوقات که برای محافظت ...


پسر

پهلوی، اوستایی
فریسا/farisā/

پریسا، زیبا چون پری، ( فری = شگفت انگیز، عجیب، سا ( پسوند شباهت ) )، مانند فری، شبیه به فری، ( به م ...


دختر

فارسی
فهامه/fahhāme/

بسیار دانا و فهمیده، ( مؤنث فَهام )، فَهام


دختر

عربی
فرقان/forqān/

جدا کننده ی حق از باطل، آنچه جدا کننده ی حق از باطل باشد، ( اَعلام ) ) سوره بیست و پنجم از قرآن کری ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فرح زاد/farahzād/

زاده ی شادی و خوشی، ( فرح = شادمانی و سرور، زاد = زاده )، زاده ی شادمانی و سرور، ویژگی کسی که تولدش ...


دختر

فارسی، عربی
فهیم رضا/f.-rezā/

ترکیب دو اسم فهیم و رضا ( دانا و خشنود )، از نام های مرکب، فهیم و رضا


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه هستی/f.-hasti/

ترکیب دو اسم فاطمه و هستی ( رانده شده از آتش و زندگی )، از نام های مرکب، فاطمه و هستی


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فدک/fadak/

نام باغی در نزدیک مدینه، نام باغی معروف که به حضرت فاطمه ( س ) تعلق داشته است


دختر

عربی
فردخت/far dokht/

دختر شکوهمند، دختر زیبایی، [فر = شکوه و جلال که در بیننده شگفتی و تحسین پدید آورَد، ( به مجاز ) مای ...


دختر

فارسی
فرناد/farnād/

پایان، سرانجام، توانایی، پایاب، ( در سنسکریت ) پرانَدَ ( آب )، ( در برهان ) پایاب و پایان آمده، پای ...


پسر

فارسی
فاطمه درسا/f.-dorsā/

ترکیب دو اسم فاطمه و درسا ( رانده شده از آتش و ارزشمند )، ( عربی ـ فارسی ) از نام های مرکب، فاطمه و ...


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فصیح/fasih/

خوش سخن، تر زبان، ویژگی سخن یا بیانی که روان، روشن و شیواست و شنونده و خواننده آن را به سهولت در می ...


پسر

عربی
فاطمه ریحانه/f.-reyhane/

ترکیب دو اسم فاطمه و ریحانه ( رانده شده از آتش و گیاهی خوشبو )، از نام های مرکب، فاطمه و ریحانه


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فارهه/fārehe/

دختر زیبا و با نمک، دختر جوان


دختر

عربی
فاطمه سبا/f.-sabā/

ترکیب دو اسم فاطمه و سبا ( رانده شده از آتش و انسان )، از نام های مرکب، ا فاطمه و سبا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فصیحه/fasihe/

خوش سخن، ( مؤنث فصیح )، فصیح، ویژگی سخن یا بیانی که روان، روشن و شیواست و شنونده و خواننده آن را به ...


دختر

عربی
فاتن/fāten/

زیباروی، فتنه انگیزنده، گمراه کننده، ( به مجاز ) دختری که به لحاظ زیبایی زیاد فتنه انگیز و گمراه کن ...


دختر

عربی، فارسی
فرید رضا/f.-rezā/

ترکیب دو اسم فرید و رضا ( یگانه و خشنود )، از نام های مرکب، فرید و رضا


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فرسیما/far Simā/

دارای چهره و سیمای با فر و شکوه، ( به مجاز ) شکوهمند و جذاب، فر ( فارسی ) + سیما ( عربی ) دارای سیم ...


دختر

فارسی، عربی
فریوش/farivaš/

زیبا چون پری، ( = فریوار )، فریوار، پریوش


دختر

فارسی
فاطمه یکتا/f.-yektā/

ترکیب دو اسم فاطمه و یکتا ( رانده شده از آتش و یگانه )، از نام های مرکب، فاطمه و یکتا، فاطمه ی یگان ...


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه آلاء/f.-ālā’/

ترکیب دو اسم فاطمه و آلاء ( رانده شده از آتش و نعمت ها )، از نام های مرکب، فاطمه و آلاء


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فروردین/farvardin/

نام یکی از فرشتگان در آیین زرتشتی، نام اولین ماه هر سال خورشیدی، فروردهای پاکان و فروهرهای پارسیان، ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن، طبیعت
فرمهر/farmehr/

دارای شکوه و عظمتی چون خورشید، ( فر= شکوه و جلال، مهر )، شکوه و جلال مهربانی و محبت، ( به مجاز ) آر ...


پسر، دختر

فارسی
فرا/farrā/

برخوردار از فرّ ایزدی، [فرّ ( اوستایی ) = فروغ یا موهبت ایزدی، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به فرّ، که ...


دختر

فارسی
فرامین/farāmin/

فرمان ها، اوامر، ( معرب از فارسی، جمع فرمان ) فرمان ها


پسر

فارسی
فرهومند/farreumand/

مرد نورانی، مرد نورانی را می گویند و آن را فرمند نیز گویند، فرمند و فرهمند


پسر

فارسی
فیروزمند/firuzmand/

پیروزمند، موفق، کامروا


پسر

فارسی، عربی
فرهی/farra(e)hi/

فرّ و شأن و شکوت و شکوه و عظمت، فره، فر، خوره


پسر

فارسی
فالق/fāleq/

شکافنده، [این واژه برگرفته از «فالق الاصباح» به معنی شکافنده ی صبح گاهان، روشن کننده ی صبح و همینطو ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فتات/fatāt/

دختر جوان


دختر

فارسی
فراته/forāte/

نوعی حلوا، حلوایی که از آب انگور و نشاسته و آرد گندم و مغز بادام و گردو درست کنند، باسلق، ( به ترکی ...


دختر

فارسی
فرادیس/faradis/

جمع فردوس، بهشت ها


دختر

عربی
فرسان/forsān/

صاحب اسب، ( جمع فارس )، سوارکار


پسر

فارسی
فانید/fānid/

پانید، شکر سرخ، نام نوعی حلوا، ( = پانید )


دختر

عربی
فردید/fardid/

بلند نظر، زیبانگر، [ ( فر = شکوه و جلال، دید = ( به مجاز ) نگرش، نظر ) ] ( به مجاز ) بلند نظر، بزرگ ...


پسر

فارسی
فرگان/fargan/

جشن با شکوه


پسر

فارسی
فرگاه/fargah/

پیشگاه باشکوه


پسر

فارسی
فریاب/faryāb/

دارای شکوه و جلال، ( فر = شکوه و جلال، یاب ( جزء پسین ) = یابنده )، یابنده ی شکوه و جلال


پسر

فارسی
فضل علی/fazl-ali/

بخشش حضرت علی ( ع )


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فیکا/fika/

درخت بید


پسر

مازندرانی
فالقه/fāleqe/

فالق، شکافنده، ( مؤنث فالق )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فانوس/fanos/

هر چراغی که جایی را روشن میکند


دختر

یونانی
فاکهه/fākehe/

میوه، ( در قدیم ) میوه ( خرما، انگور، انار و غیره )، نوعی حلوا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فایز

نایل، رستگار


پسر

عربی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسر با فاسم دختر با ف