اسم با حرف س - صفحه 6

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

سیتا/sita/

جهان، گیتی


دختر

هندی
سیتاک/sitak/

نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سیترا/sitra/

آشکار، نورانی، روشن


پسر

سانسکریت
سیتکا/sitka/

مرغ مینا


دختر

گیلکی
سیحان/seyhān/

با آب روان، نام رودی در جنوب ترکیه، روان شدن آب بر روی زمین، رفتن در زمین جهت عبادت، ( اعلام ) ( = ...


پسر

فارسی

طبیعت
سیحون/seyhun/

از رودهای معروف در شمال ایران قدیم، ( اعلام ) ( = سیردریا ) رودی در قرقیزستان و قزاقستان به طول حدو ...


پسر

فارسی

طبیعت
سیدا/sida/

در پناه مادر


دختر

لری
سیرا/sirā/

عشق، ( اَعلام ) نام روستایی در شهرستان کرج در استان تهران


دختر

فارسی، ارمنی
سیرت/sirat/

شیوه ی رفتار، خلق و خو، ( در قدیم ) روش، طریقه، روش تفکر و نگرش فلسفی، مذهب


دختر

عربی
سیرخ/sirokh/

نام یکی از سرداران سپاه وشمگیر


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سیرنگ/sirang/

سیمرغ


دختر

فارسی
سیرین/sirin/

یکی از اصحاب پیامبر اسلام ( ص )


پسر

عربی
سیفور/sayfor/

پارچه ابریشمی لطیف و ظریف


دختر

فارسی
سیلاو/silav/

آبشار


پسر

لری

طبیعت
سیلوانا/silvana/

دختر جنگل، الهه جنگل، دختر جنگلی


دختر

لاتین، ایتالیایی
سئودا/seoda/

عشق و علاقه


دختر

ترکی
سئوگی/seogi/

عشق، محبت


دختر

ترکی
سائب/saeb/

روان، شتابان


پسر

عربی
سابرینا/sabrina/

بشارت و مژده، مژده، بشارت


دختر

فارسی، آشوری
سابق

مربوط به گذشته، پیشین، مقدم، پیشی گیرنده، سبقت گیرنده، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی ...


پسر

عربی
سابق الدین

پیشی گیرنده در دین


پسر

عربی
سابود/sabod/

هاله، خرمن ماه


دختر

فارسی
سابین

سروکوهی


دختر، پسر

فرانسوی
ساتراپ/satrap/

حاکم ایالت های ایران باستان، استاندار، داریوش هخامنشی سرزمین ایران را به ناحیه تقسیم کرده و اداره ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ساتگین/sātgin/

پیاله شراب، ( ترکی ) ساتکین، پیاله ی بزرگی که با آن شراب می خورده اند، ( به مجاز ) شراب، مطلوب، محب ...


دختر، پسر

ترکی
ساتکین

ساتگین، پیاله بزرگی که با آن شراب می خورده اند، شراب، محبوب، مطلوب


پسر

ترکی
ساتی/sati/

در مصر باستان، نام فرشته نگهبان ارواح


دختر

فارسی
ساتیا/satiya/

از نامهای باستانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ساتیار/sātyār/

یار صاف و ساده، ( اوستایی ) از نامهای زرتشتی که گونه ی دیگر آن به نظر می رسد سادیار باشد، ( در اعلا ...


پسر

فارسی
ساتیام/satiyam/

مانند چشمانم عزیز


دختر

لری
ساتیرا/satira/

پدیدار ستاره


دختر

فارسی
ساتین/sātin/

محبوب و دوست داشتنی، ( به مجاز )


دختر

فارسی
ساچلی/sachli/

زلف زیبا، دختری با گیسوانی بلند


دختر

ترکی
ساحر/saher/

سحرکننده، افسونگر


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
ساحره/sahere/

سحر کننده، افسونگر


دختر

عربی
سودمند/sudmand/

دارای سود، مفید، دارای اثر نیکو


پسر

پهلوی
سودی/sevdi/

عشق


دختر

ترکی
سور/sur/

خوشی و شادمانی، سرور، ( در گیاهی ) درختی همیشه سبز از خانواده ی سرو با برگ های سوزنی، پوست قرمز و ت ...


دختر

فارسی
سورج/suraj/

نوعی نمک مرغوب و بسیار سفید


دختر

عبری
سوریاش/soryash/

خدای نور و خورشید


پسر

فارسی
سوریتا/suritā/

نظیر و مانند گل سرخ، ( سوری = گل سرخ، تا = نظیر، مانند، لنگه )، لنگه ی گل سرخ، ( به مجاز ) سرخ گون، ...


دختر

فارسی
سوریدخت/s.-dokht/

دختری که مثل گل سرخ است، زیبارو، ( سوری، دخت = دختر )، دختر سرخ رنگ


دختر

فارسی
سوزیار/sozyar/

یار دلسوز و عاشق


دختر

کردی
سوسا/susa/

شهر های لر نشین شوش و شوشتر، مرکب از سو ( روشنایی، نور ) + سا ( پسوند شباهت و همانندی )


دختر

فارسی
سوسره/sosereh/

چراغ خانه


دختر

مازندرانی
سوسنک/sosanak/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
سوشا/susha/

موعود آخرالزمان دین زرتشت، مترادف سوشیانت به معنی منجی، سوشیانت، نجات دهنده، نام هریک از موعودهای د ...


پسر

فارسی
سوشیا

سوشیانت، نجات دهنده، هر یک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند


پسر

اوستایی، پهلوی
سوفرا/sofra/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری اهل شیراز


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سوفی/sufi/

حکیم


دختر

یونانی
سوگلی/sogoli/

مورد محبت و علاقه بسیار، محبوب


دختر

ترکی
سوگی/sevgi/

محبت


دختر

ترکی
سولار/sulār/

آب ها، ( سو = آب، لار ( پسوند جمع در ترکی ) )


دختر

ترکی
سولاف/solaf/

آبشار، آبشارکوچک


دختر

کردی
سولدوز/soldoz/

ستاره آب، نام قدیمی سیّاره عطارد یا تیر


پسر

ترکی
سولین/sulin/

غنچه تازه شکفته


دختر

کردی

طبیعت
سولینا/sulina/

رسمی، مقدس، موقر، محترم، با احترام، با تشریفات


دختر

ترکی، فرانسوی
سومیا/somiya/

محبوب، دوست داشتنی


دختر

فارسی
سومیتا/somita/

لطف و محبت، مهربانی


دختر

فارسی
سومینا/sominā/

سومینا


دختر

عربی
سونار/sonar/

نخستین برف


پسر

ترکی
سوناز/sonaz/

ناز عشق


دختر

ترکی
سونالیکا/sonalika/

طلا


دختر

سانسکریت
سیم تن/simtan/

دارای اندامی سفید، زیبا، ( در قدیم ) ( به مجاز ) سیم اندام، آن که بدنی سفید چون نقره دارد، نام یکی ...


دختر

فارسی
سیمادخت/s.-dokht/

زیبارو، ( سیما، دخت= دختر )


دختر

فارسی، عربی
سیمرخ/sim rokh/

آن که چهره ای سفید چون نقره دارد


دختر

فارسی
سیمون/simon/

مطیع، فرمانبردار


پسر

عبری
سیمک

از نامهای باستانی، سفید و درخشان


پسر

فارسی
سیمیا/simiyā/

بلاغت، فصاحت، در باورِ قدما دانشی که بر مبنای آن می توان کارهای خارق العاده انجام داد، یکی از خفیه، ...


دختر

عربی، فارسی
سیمین تن

سیم تن


دختر

فارسی
سیمین چهر/s.-čehr/

سیمین عذار، سپید گونه، ( سیمین، چهر = چهره ) ( = سیمین عذار )


دختر

فارسی
سیمین رو/s.-ru/

سیمین عذار، سپید گونه، ( = سیمین عذار )


دختر

فارسی
سیمین فر/s.-far/

دارای شکوه و جلال، ( سیمین = نقره ای، فر = شکوه و جلال ) ( به مجاز ) دارای شکوه و جلال و والا و ارز ...


دختر

فارسی
سینادخت/s.-dokht/

دختر دانا و دانشمند، دختر با علم و دانش


دختر

فارسی
سینار/sinar/

سنباد، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی و از سرداران س ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سیناز/sinaz/

دختر با ناز و مهربان


دختر

لری
سینامهر/s.-mehr/

ترکیب دو اسم سینا و مهر ( سینه و صدر و محبت )، ( سینا = سینه و صدر، مهر = رحم، شفقت، محبت، عشق )، ر ...


پسر

فارسی
سینان/sinan/

فریبنده


پسر

ترکی
سیناک/sinak/

نام یکی از بزرگان فارسی در زمان اشک هجدهم پادشاه اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سینداد/sindad/

داده سیمرغ


پسر

فارسی
سینره/sinere/

گیاهی زینتی، گیاهی زینتی و نیز دارویی با گلهایی که در اواخر زمستان و اوایل بهار شکوفا می شوند، پامچ ...


دختر

فرانسوی

طبیعت، گل
سیوا/sivā/

سیب، ( سیو = سیب، الف ( اسم ساز ) )


دختر

مازندرانی
سیکا/sika/

در گویش مازندران اردک


دختر، پسر

فارسی

پرنده
سنان الدین

آن که به منزله نیزه دین است و دشمنان را نابود می کند


پسر

عربی
سنباد/sanbād/

سندباد، نام سرِدار مجوسِ ابو مسلم خراسانی، ( = سندباد )، [اگر سنباد ( = سِنباد ) تلفظ شود نام سرِدا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسر با ساسم دختر با س