اسم با حرف ا - صفحه 14
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و از فرماندهان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آشکین
آنکه موفق به پیشروی شود
پسر
ترکی اصیل الدین
دارای اصالت در دین، نام پسر خواجه نصیرالدین طوسی
پسر
عربی اطلسی
منسوب به اطلس، از جنس اطلس، ( اطلس، ی ( پسوند نسبت ) )، م اطلس، ( در گیاهی ) گیاهی است زینتی از تیر ...
دختر
فارسی، یونانی آطوسا
آتوسا، نام دختر کورش کبیر، نام همسر داریوش هخامنشی، این نام در تورات به عنوان
دختر
فارسی
تاریخی و کهن اعلی
برتر، برگزیده، از نام های خداوند، نام سوره هشتاد و هفتم قرآن مجید، بالاتر، بلندتر، برگزیده از هر چی ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی اغریرث
صاحب گردونه پیش رونده، از شخصیتهای شاهنامه، پسر پشنگ و نبیره فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن افتخارالدین
موجب افتخار دین
پسر
عربی افخم
ارجمند، بزرگ قدر، بزرگوار، گرانمایه
پسر
عربی آق گل
گل سفید، آق ( ترکی ) + گل ( فارسی ) گل سفید
دختر
ترکی، فارسی
گل اقاقی
اقاقیا، درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد
دختر
یونانی اقاقیا
درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد، ( معرب از یونانی ) ( در گیاهی ) درختی است از راسته ی ...
دختر
یونانی
طبیعت، گل الارا
آراینده ایل
دختر
ترکی الانا
روشنایی
دختر
یونانی الاهه
الهه
دختر
عربی آلب تکین
مرد دلیر، نام مؤسس سلسله غزنویان، نام یکی از امرای آل بویه
پسر
ترکی آلپ ارسلان
آلب ارسلان، شیر مرد، شیر شجاع، کنایه از مرد شجاع و نترس، نام یکی از پادشاهان مقتدر سلجوقی
پسر
ترکی آلتای
روح والایی که بر گستره زمین فرمان میراند
پسر
ترکی آلتونتاش
زیبارو، مرکب از آلتون ( طلا ) + تاش ( پسوند شباهت )، نام حاجب سلطان محمود غزنوی که به فرمان وی حاکم ...
پسر
ترکی الما
سیب
دختر
ترکی النور
نور ایل
پسر
ترکی آلکا
در گویش سمنان نام امامزاده ای
دختر، پسر
فارسی الکا
سرزمین، ناحیه
دختر
مغولی، ترکی الیز
دنباله نسل و ردپای ایل
دختر
ترکی الیزا
مومن، باوفا، دیندار
دختر
لاتین آلیسا
ایرسا، رنگین کمان، به بوته سوسن کبود نیز بدان جهت که دارای گلهای زرد و سفید و کبود است ایرسا گویند
دختر
فارسی آلیش
شعله، شعله گیر
دختر
ترکی امان الله
آن که در پناه و لطف وعنایت خداوند است
پسر
ترکی امیران
منسوب به امیر، فرمانروا، ( امیر، ان ( پسوند نسبت ) )، ( اعلام ) نام چند روستا در اردستان، تهران و خ ...
پسر
فارسی، عربی امیلیا
نام یکی از فرشتگان آسمان، زن پاک
دختر
لاتین امین پاشا
ترکیب دو اسم امین و پاشا ( امانتدار و بزرگ )، از نام های مرکب، ا امین و پاشا، پادشاهِ درستکار و اما ...
پسر
ترکی، عربی آناتا
نظیر و مانند مادر، ( آنا= مادر، تا= نظیر، مانند، لنگه )، لنگه ی مادر
دختر
ترکی، فارسی آنتی گون
حاکم بابل درزمان اسکندرمقدونی
پسر
لاتین اندیان
از شخصیتهای شاهنامه، و بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه نام یکی از سرداران فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن انوش زاد
زاده جاویدان، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خسرو انوشیروان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی انوشروان
انوشیروان، دارای روان جاوید، ( در پهلوی، anošak ruvān ) ( = انوشیروان، نوشیروان )، ( اَعلام ) ) لقب ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آنوشه
خوشی و شادی، داماد، پادشاه نوجوان
پسر
عربی انوشکا
زیبا، خوش اندام، جذاب، این اسم در هندوستان نیز رایج است
دختر
عبری آنیا
بی نظیر، عشق مطلق
دختر
ترکی، کردی، فارسی، یونانی آنید
فرشته پاکی ها
دختر
فارسی انیسون
آنیس، مقاومت و اعتراض
دختر
یونانی آنیما
خود درونی و راستین هر فرد
دختر
سانسکریت آنیک
صریح و روشن
پسر
ترکی آنیکا
فرد خوش صورت و زیبا
دختر
فارسی، عبری، لاتین، سانسکریت اوات
آرزو
پسر
کردی اوتانا
دارای اندام زیبا، نام یکی از یاران داریوش یکم پادشاه هخامنشی، ( در اعلام ) نام یکی از دوستان و یارا ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن اوچار
آبشار
پسر
ترکی
طبیعت اورامان
نام منطقه ای کوهستانی در کردستان، ( اعلام ) نام منطقه ای از کردستان ایران که از طرف شرق متصل است به ...
پسر، دختر
کردی اوران
در گویش سیستان
دختر
فارسی اورند
تخت پادشاهی، شکوه، از شخصیتهای شاهنامه، تخت، اورنگ، ( به مجاز ) شأن، شوکت، ( اَعلام ) نام یکی از پس ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن اوریسا
نام یکی از ایالتهای هندوستان
دختر
سانسکریت آورین
آتشین
دختر
ترکی، کردی اوشهنگ
هوشنگ، پسر سیامک پادشاه پیشدادی ایران
پسر
فارسی آون
آونگ، نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته
دختر
فارسی اونای
بلند آوازه
پسر
ترکی اونیک
مطیع خدا
پسر
ارمنی آوه
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و از فرماندهان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن اویان
بیدارشو
پسر
ترکی اویتا
بی همتا، بی همتاتک
دختر
پهلوی، اوستایی آویر
آتش
پسر
کردی آویشه
آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
دختر
فارسی آکاشا
فضا
دختر
لاتین اکلیا
نام پسری در شعر نیما یوشیج
پسر
فارسی آی خانم
ماه بانو
دختر
ترکی آیتونا
زیبا و درخشان مانند ماه، در ترکی به معنای زیبا و درخشان مانند ماه و در فارسی به معنای حالا، در حال ...
پسر
ترکی، فارسی ایدون
این گونه، همچنین
پسر
فارسی آیدک
آیتک، مانند ماه
دختر
ترکی ایرما
ماه مهمان
دختر
اوستایی آیریس
سوسن خوش خبر
دختر
فارسی ایریس
الهه رنگین کمان
دختر
یونانی ایریک
آریایی
پسر
فارسی آیزا
زاده روشنی، زیبا صفت
دختر
فارسی ایزابلا
قول و وعده ی خداوند، خداوند کامل
دختر
عبری ایزدگشسپ
از شخصیتهای شاهنامه، نام دبیر انوشیروان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی ایزدیار
آن که خداوند یار و یاور اوست، کسی که همدم و مونسش خدا است، کسی که یار و معشوق او خدا است، دوست و رف ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آیسین
مانند ماه زیبارو
دختر
ترکی ایسیه
آسیه
دختر
عبری آیشا
شاهزاده ماه
دختر
ترکی، فارسی ایشا
روئیدن گیاه، سبز شدن گیاه، نمایان شدن رطب از درخت خرما، نام پدر داوود ( ع )
پسر
عبری
طبیعت ایشتار
نام یکی از الهه های آشوری
دختر
فارسی ایلدرم
تندر، آذرخش، رعد وبرق، ایلدیریم
پسر
ترکی ایلسا
همانند ایل، ( ایل، سا ( پسوند شباهت ) ) همانند ایل، شبیه ایل
دختر
ترکی، فارسی ایلهان
امپراتور، حاکم
پسر
ترکی ایلیم
طایفه من، قبیله ام
دختر
ترکی ایمنه
آمنه
دختر
عربی آین
آیین، دین، طریقت، آذین، زینت، آرایش
دختر، پسر
فارسی آیین گشسب
از شخصیتهای شاهنامه، نام دبیر هرمز انوشیروان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی آیدل
دل ماه
دختر
ترکی، فارسی آب حیات
در افسانه ها آب زندگانی که عمر جاویدان می دهد، آب ( فارسی ) + حیات ( عربی ) در افسانه ها آب زندگانی ...
دختر
فارسی، عربی آباد
تندرست و مرفه، آراسته
پسر
فارسی آبادان
برپا، آباد
پسر
ترکی آبان
نام ماه هشتم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آب، آبها، ( در گاه شماری ) ماه هشتم از سال شمسی، ( در قد ...
دختر، پسر
پهلوی، فارسی
طبیعت آبد
همیشگی، جاودانه، دائمی
پسر
عربی ابرار
نیکان، نیکوکاران، نیکان و نیکوکاران، ( در تصوف ) عده ای از مردان خدا که در مرتبه ی بالاتر از ابدال ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی آبرام
ابراهیم، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، نام سوره ای ...
پسر
عبری آبرو
حیثیت، شرف، قدر
پسر
فارسی آبگینه
شیشه، آینه، ظرف شیشه ای یا بلورین به ویژه جام شراب، زجاج، بلور، ( در قدیم ) ظرف شیشه ای یا بلوری به ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آبو
آبی، نیلوفرآبی، دایی
پسر
فارسی ابو
پدر
پسر
عربی آبکار
سقا، می فروش، حکاک، نگین ساز، نام یکی از بزرگان ارمنی خاندان اشکانی
پسر
فارسی