اسم با حرف ک - صفحه 3

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی در سپاه رستم پهلوان شاهنامه

رهبر و پیشوا

نام اصلی داریوش پادشاه هخامنشی

صاحب خانه، مالک خانه، کدخدا، کشاورز، زارع، باغبان، ( در متون مانوی پارتی ) به معنی دنیادار و جهاندا ...

نام پسر بزرگ افراسیاب تورانی

بزرگوار دین

زاده کوهستان

نام روستایی در استان هرمزگان

نام دره و رودخانه ای در زردکوه بختیاری

جایی که دارای کوههای متعدد است

منسوب به کوه، نام گیاهی که ریشه آن مانند ریشه نی است

شیر ژیان

از نژاد کوه

مرکب از کی ( پادشاه ) + آذر ( آتش )، نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان

آرمین، یکی از برادران کاووس و پسر کی، ) نام چهارمین پسر کیقباد

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پسران کیقباد پادشاه کیانی

پادشاه بخشنده

زاده پادشاه

گشتاسپ

دارای بزرگ مرتبه ای پادشاهان، ( کی، مند ( پسوند دارندگی ) )، دارای بلند قدری و بزرگ مرتبه ای پادشاه ...

صاحب طبع شاهانه، شاه طبیعت، بزرگ منش، ( اَعلام ) به قول ابوریحان کی منش پسر کیقباد و جد کی لهراسب ب ...

از پادشاهان یا شاهزادگان پیشدادی بنا به روایت تاریخ سیستان

دارای حجم اندک، ریز، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، لقب اردشیر پسر شیرویه پادشاه ساسانی

پرش کننده

کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که تخت جمشید را بنا نه ...

نام پسر گرشاسپ از پادشاهان پیشدادی

کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کور، ( = کوروش )، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که ت ...

دانا و عاقل

همه زندگی

کوشش و سعی

ریشه گیاهی خوشرنگ

سعی، تلاش، تقلا، ( اسم مصدر از کوشیدن )، کار و فعالیت اعم از جسمی یا ذهنی، ( در تصوف ) سعی در انجام ...

نام روستایی

ترکیب دو اسم کیا و داوود ( پادشاه و محبوب )، از نام های مرکب، کیا و داوود

ترکیب دو اسم کیا و سام ( پادشاه و آتش )، از نام های مرکب، ه کیا و سام

نگهبان پادشاهان و بزرگان، ( کیا، بد/ bod، / ( پسوند محافظ و مسئول ) )، نگهدارنده ی سروران

تن شاهانه

عاقل، فاضل و دانا

خو گیرنده و الفت گرفته با پادشاهان، [کیا= پادشاه، حاکم، ( به مجاز ) سرور، بزرگ، رام= مأنوس، خوبی، ا ...

مرکب از کیا ( پادشاه )، رزم ( نبرد )، مرکب از کیا ( پادشاه ) + رزم ( نبرد )

کیارش، از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پسر کیقباد پادشاه کیانی، تصحیفِ [تغییر دادن یا کم و زیاد کردن ...

رنگ پاکیزه و لطیف، پاک، پاکیزه، رنگ پاک و پاکیزه، سفید

پادشاه بزرگ

بسیار زیرک و تیزهوش

مانند شاه

مانند پادشاه

بزرگِ با شکوه

مرد سلطان و پادشاه، ( کیا= پادشاه، سلطان، حاکم، فرمانروا، والی، مرد )

اندیشه ی بزرگ، ( کیا، من = اندیشه )، ( به مجاز ) بزرگ اندیش

ترکیب دو اسم کیان و رضا ( پادشاهان و خشنود )، از نام های مرکب، ه کیان و رضا

پادشاه شجاع، نام یکی از سرداران بهمن

آن که نژاد او به پادشاهان می رسد، آن که نژاد و اصل و نسب او به بزرگان و سروران و پادشاهان می رسد

ویژگی آن که دارای صفات بزرگی و سروری است، ( کیان، ور ( پسوند دارندگی ) )

پادشاه خورشید

پسر آستیاگ و دایی کوروش

نگهبان پادشاه، ( کی، بد/ bod، / ( پسوند محافظ و مسئول ) )، ( به مجاز ) بزرگ مرتبه

پادشاه نور و روشنی

از شخصیتهای شاهنامه، نام نخستین پادشاه کیانی ایران از نژاد فریدون

دارای اندیشه ی بلند، اندیشمند، ( کی، مان = اندیشه )، اندیشه ی بزرگان و پادشاهان، اندیشه ی شاهانه و ...

آن که بزرگ مرتبه ایِ پادشاه را دارد، ( کی، ور ( پسوند دارندگی ) ) آن که بلند قدری و بزرگ مرتبه ایِ ...

نام پسر قباد و برادر بزرگ انوشیروان پادشاه ساسانی

مهر، محبت و دوستی زندگی، ( کیو = جان و زندگی، مهر = محبت، دوستی، مهربانی )، ( به مجاز ) ویژگی کسی ک ...

دارای منبع فراوان، از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پادشاه کیانی، پسر کیقباد، به معنی«دارای منبع فراو ...

شاه و حاکم

معرب منسوب به کاوه آهنگر

درفش کاویان، ( = کاویان )، کاویان

یاور، کمک