کنترل کردن مکالمهکنجکنج و رنجکنجرکنجکاویکندکند بچه کوو وابیدنکند به گلکند به گیکند به کیسن کردنکند ساز نوردنکند سر گردهکند نشینا نداشتنکند و کاکند و کلوزهکند و کلوزه سهدنکند کفتنکند کندکند کوکندارهکندالکندزبانکندلکندلهکندلوکندنکندن از جاکندن پوست بلوطکندن وا بادکندنیکندهکنده درختکنده شدنکنده شدن موها بر اثر سوختگیکندوکندولکندوک وستنکندوکهکندکارکنستنکنشکنفکنف کردنکنگرپرکنگیکنندهکنهکنوکنونکنک