واژه نامه بختیاریکا با حرف ب - صفحه 24

دیکشنری مترجم بپرس

فهرست واژگان در واژه نامه بختیاریکا با حرف ب - صفحه 24

به دین چوکله گشتن به دین دراوردن به ذهن خطور کردن به راه به راک زیدن به رت گردن رهدن به رخ کشیدن به ردیف به رقابت امدن به رگال نوودن به ره اودن به رو اوردن به روی خت نیار به روی خود نیاروردن به ری حوال وا داشتن به ری حوال وادار به زار به زحمت بسیار به زمین خورده شدن به زمین کوبیدن به زهشت نهشتن به زهشت نهل به زو گریده بیدن به زور به زور و هل به زیر انداختن به سختی به سر رسیدن به سر رفتن به سر کل بیدن به سرعت به سرعت بردن به سوی به سیخ کشیدن به شادی به شانه انداختن به شوق به صف به صف دشمن زدن به صلابه کشیدن به طبع نبودن به طرز غیر اصولی به عقب برنگشتن به غضو رهدن به غیر از به غیظ بیدن به فرصت نیامدن به فعل به فنا دادن به قمو

20 21 22 23 24 25 26 27 28 29