واژه نامه بختیاریکا با حرف ب - صفحه 23

دیکشنری مترجم بپرس

فهرست واژگان در واژه نامه بختیاریکا با حرف ب - صفحه 23

به بر به بو به پایان بر به پایان رساندن به پایین هل دادن به پایین کشیدن به پیت اودن به تاخت رفتن به تاخیر انداختن به تاس نشندن به تخمت به تنگ به تنگ امدن به تک و کرا به ثمر رسیدن به جد به جسته به جوش امدن به حرف به حساب اوردن به حساب نیا به حساب کسی رسیدن به خاموشی یا سردی گراییدن به خاک سپردن مرده به خرج رهدن به خطر انداختن به خو موین به خود بها دادن به خود پیچیدن به خود نازیدن به دار انداختن به دام انداختن به داک واست به داک واستادن به در اودن به درد سر افتادن به درمو ورودن به دزه به دست اودن به دست دادن به دستو به دل نه به دم به دماق بیدن به دنبال انداختن به دندان زدن به دنیا به دو به دو ره رهدن به دول ریدن

19 20 21 22 23 24 25 26 27 28