پرسائنپرسانپرسان پرسانپرستپرستائنپرستارپرستارهپرستاری کردنپرستوپرسشپرسش هکاردنپرسلپرسمپرسمهپرسنپرسهپرسه زدنپرسه زنندهپرسو یپرسواحیپرسون پرسونپرسیپرسینپرشپرش به قصد حمله و صدمهپرش های متوالی یا بزرگپرش کارپرش کردنپرشافهپرشتکوپرشوپرصواحیپرصویپرطاقتپرطاقت بودنپرغالپرغالهپرغلپرغلهپرغندپرغولپرغولهپرفیسپرقدرتپرقهپرگپرگ پرگپرگالپرگبپرگنیدن