در حال گشتندر حال مرگدر حال مرگ بودندر حال مهیا گشتندر حال نابودیدر حین این دمدر خردن ور کسیدر خود پیچیدندر خود فرو رفتهدر خورادر خورام ورتدر دادندر دالودر در بنددر درهدر درودر دریمدر دل اشوب بودندر دمدر دوسدر دوستندر دکتدر دکتندر دینگوئندر راستایدر رزهدر رزه اودر رفتن عضوی از بدن خصوصا اندام غضروف و مفاصلدر رفتن کتفدر رمنیدهدر رهادر رهدندر رودر روادر روهدر ریدندر ریزادر ریسستندر زادر زماندر زنیکدر زنییندر ستیزدر شیون استفاده شدندر غربتدر غرهدر غیراینصورتدر فکردر گادلهدر گادله هاکردن