در یک مورد جزوه فراموشیست، تا که چشمی آن را بیند، او جزوی از فراموشی گشته است، همانطوری که خداوند متعال برای بیگناهان شاهد قرار می دهند. سپس آینه و شناخت درونی خود بوجود می آید، ولی آن را نمی بینیم و فقط
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
درک می نماییم. محو شدن و دیده نشدن لطفی است، از جانب خداوند متعال و مایه توحید است. ایمان به خدا موهبتی است، که به همه تعلیم داده نشده است، تا آنجا که چشم کار می کند، افکار فرآیندی معکوس به منبع حقیقت می باشند، تا که متعهد گردیم، که از نوشتن لوح محفوظ و برای راز نگه داشتن، می آیند. حقیقت نور بخشش است، وقتی در آن محو می شویم، دگر نمی توانیم، جز حقیقت جوابی را بدهیم، خداوند عز و جل، در حال آزمایش هستند و آرام آرام در بدنی جای می گذارند، که وقتی نور حق به او رسیده باشد یا بخشیده شده باشد و به این صورت گفته می شود، که خداوند جای حق نشسته اند. قلب تکان می خورد وقتی خدا می خواهند، حنجره منقبض کنند ( به اسم خدا خفت کرده است ) . اما وقتی مردم ها می پرسند، مکسی برای نفس کشیدن ایجاد می شود و حنجره باز می گردد، دست ها آماده و گوش ها تیز می شوند و برای صحبت کردن می شنوند. وقتی اشتباهی را پذیرفتیم، آن را قورت می دهیم، پس اعتراف کرده ایم، که به اندازه کافی خورده ایم و این امکان بخشش را دارد، اما وقتی خدا می پرسند و حنجره با پاسخ گستاخانه باز می ماند، صداهایی در محیط به وجود می آیند، که سپس شما را مجبور به صحبت همانند یک هد هد می نمایند، تا جریان از حق شنیده گردد و در این صورت خداوند شروع به شدید العقاب می کنند. آنقدر قرآن کریم را بخوانیم و استغفار کنیم، تا که گناهکار اصلی حجره را بدهد و خداوند متعال آنها را بازداشت کنند و یا ببخشند، اینها قوانین بدن ما می باشند. فقط می توان، به خدا امیدوار بود که همه انشالله سالم بمانیم و گناهکاران اصلی نیز مجازات و یا بخشیده گردند.