یکسری

لغت نامه دهخدا

یکسری. [ ی َ / ی ِ س َ ] ( ق مرکب ) کاملاً.تماماً. ( یادداشت مؤلف ). یکسر. یکسره :
گرم نزد سالار توران بری
بخوانم بر او داستان یکسری.
فردوسی.
کاشکی آن ننگ بودی یکسری
تا نرفتی بر وی آن بد داوری.
مولوی.
و رجوع به یکسره شود.

پیشنهاد کاربران

برخی،
شماری
تعدادی
مجموعه ای، بخش هایی
یک سری. بعضی چیزها

بپرس