معنی اصطلاح - > همه را به / با یک چوب زدن / راندن
با بد و خوب به یک سان برخورد کردن؛ درباره ی اشخاص گوناگون قضاوت واحد کردن
مثال:
همه جا آدم خوب و آدم بد پیدا می شود. نمی شود همه را فقط به اعتبار اینکه اهل فلان شهر هستند، به یک چوب راند.
با بد و خوب به یک سان برخورد کردن؛ درباره ی اشخاص گوناگون قضاوت واحد کردن
مثال:
همه جا آدم خوب و آدم بد پیدا می شود. نمی شود همه را فقط به اعتبار اینکه اهل فلان شهر هستند، به یک چوب راند.