یکاد

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَکَادُ: نزدیک است
معنی لَا یَکَادُ یُبِینُ: هرگز نمیتواند مقصود خود را تفهیم کند - نمیتواند روشن و گویا سخن گوید (نزدیک نیست به این که روشن و گویا سخن بگوید)
معنی لَا یَکَادُ یُسِیغُهُ: نمی تواند آن را به آسانی فرو برد( یُسِیغُهُ از سوغ است ، وقتی گفته میشود : ساغ الطعام و الشراب یعنی غذا و شراب روان شد و این را وقتی گویند که شراب (مایعات آشامیدنی ) گوارا باشد ، و به آسانی در گلو رود.نزدیک نیست به اینکه به آسانی فرو برد )
معنی إِن: اگر- حرف نفی (دراین صورت بعد از آن إلّا یا لمّا می آید) - محققاً (در این مورد مخفف إنَّ می باشد مانند "وَإِن یَکَادُ ﭐلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُواْ ﭐلذِّکْرَ ")
معنی یُزْلِقُونَکَ: تورا بلغزانند - تورا بیندازند - تو را بکشند (کلمه زلق به معنای زلل و لغزش است ، و ازلاق به معنای ازلال ، یعنی صرع است ، و کنایه است از کشتن و هلاک کردن . و معنای عبارت "وَإِن یَکَادُ ﭐلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا...
ریشه کلمه:
کود (۲۴ بار)

از افعال مقاربه و به معنی نزدیکی است «کادَیَفْعَلُ» یعنی نزدیک است بکند و هنوز نکرده است اسمش مرفوع و خبرش منصوب باشد . نزدیک بود مرا بکشند. راغب گفته اگر حرف نفی با آن باشد اشاره است که چیزی واقع شده ولی نزدیک بود که واقع نشود مثل . یعنی آن را ذبح کردند و نزدیک نبودند که بکنند (به اکراه و ناراحتی انجام دادند) و مثل . در قاموس گوید: کاد به معنی اراده آید . یعنی قیامت آمدنی است می‏خواهم آن را مخفی دارم و مثل «عَرَفَ مایَکادُ مِنْهُ» یعنی آنچه از او اراده می‏شود دانسته است. در اقرب الموارد آن را از معانی «کادَ» شمرده است در صحاح نیز آن را از بعضی نقل کرده است. این معنی مورد تصدیق طبرسی است و در ذیل آیه فوق آن را اراده معنی کرده و گوید: ثعلب گفته این اجود اقوال و قول اخفش است. * . بعضی‏ها گفته‏اند «یَکَد» در آیه صله و زاید است و تقدیر آن «لَمْ یَرَها» است چنانکه در قاموس و اقرب هست در مجمع آن را از فراء نقل کرده و گوید: حسن و اکثر مفسران گفته‏اند: آن نفی رؤیت و نفی قرب رؤیت است یعنی چون دستش را بیرون آورد آن را نمی‏بیند و به دیدن آن نزدیک نمی‏شود. به نظر نگارنده: این معنی بهتر است. کاد در قرآن مجید به صیغه مضارع از قبیل یکاد، تکاد، یکادون و غیره نیز آمده است.

پیشنهاد کاربران

ریشه کلمه یکاد، کد و کاد می باشد به معنی دست و دستان. مثل کدخدا دست خدا ، کدبانو دست محافظ ، مثل کادو یعنی هدیه ای که با دو دست تقدیم می شود. مثل اتوکد یعنی نقشه ای که با دست ترسیم می شود مثل کادر به مفهوم دسته. مثل کودک به مفهوم نوزادی که دائما در حال بدست آوردن چیزی هست برای رشد کردن. مثل کادیلاک و کاتولیک به مفهوم دستان توانمند. از اونجایی که دست نماد قدرت تفکر برای انجام کار می باشد در ترجمه متون از کلمه توانستن و توانایی و قدرت هم استفاده شده است. مثل کید و مکر و تاکید .
...
[مشاهده متن کامل]

یا اصطلاحی داریم که می گوییم طرف چقدر تنومند شده کَد و کولی برای خودش ساخته.
یا این جمله معروف در مورد امام علی هست که نقل شده؛
در راه خدا از مال خویش که به کَدّ یمین ( دست مبارک ) و رشح جبین ( عرق پیشانی ) حاصل کرده بود هزار بنده خرید و آزاد کرد.
یا این روایت هست که می گه ؛ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : کَادَ اَلْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً وَ کَادَ اَلْحَسَدُ أَنْ یَغْلِبَ اَلْقَدَرَ .
فقر به دست می آورد اگر کافر باشد و حسد به دست می آورد و حسود می شود اگر بخواهد بر مقدرات الهی غالب شود.
و ان یکاد الذین کفرو؛ کسانی که با دستانشان می خواستند روی حق را بپوشانند. در اینجا کلمه کفر یعنی پوشاندن که از کپر یا کاپ منشعب شده یعنی یک کاسه وارونه روی چیزی نهادن.
یا این جمله معروف که می گه؛ ( عرف ما یکاد منه ) یعنی اون چیزی که از دستش بر نمیاد هم می شناسه.
أَکادُ أَخفیها دستانش را مخفی می کرد
کاد در قرآن مجید به صیغه مضارع از قبیل یکاد، تکاد، یکادون و غیره نیز آمده است
یا کلمات دیگری که در این رابطه هست مثل؛ کادَیَفْعَلُ، کد کاد یکاد لایکاد لم یکد
اگر از زاویه قانون چرخش حروف در غالب کلمه هم به کلمه ی کد نگاه کنیم و یک مثالی غیر از این بیاوریم مثل قدح یعنی کاسه و حدقه هم یعنی کاسه چشم ، لذا با این مدل هم به کلمه کد نگاه کنیم به دو کلمه ی دکه و دکان می رسیم یعنی یک فضا و محیط برای بدست آوردن چیزی.

بپرس