یک کله

لغت نامه دهخدا

یک کله. [ ی َ / ی ِ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] ( ق مرکب ) بی مکث. بی درنگ. بی وقفه : تب کرد و یک کله افتاد. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به یکسره شود.

فرهنگ فارسی

بی درنگ

گویش مازنی

/yak kalle/ یک باره – ناگهان

پیشنهاد کاربران

آقای اخوان بهابادی فرمایش شما صحیح ولی مراد آن نیست که بدون وقفه رفتن یا کار کردن است یک کله بیش از یک چهارم روز کاری نیست چون در فرهنگ کارگری سنتی علاوه بر چای وصبحانه خانه کار فرما ساعت 8تا8ونیم ناشت
...
[مشاهده متن کامل]
ساعت ده چایی ساعت دوازده نماز و نهار مفصل نماز دیگر که به زبان محلی 3ونیم تا چهار بعد از ظهر را نمزدگر که مخفف همان نماز دیگر که نماز عصر اهل سنت است و لذا زمان صفوی شریعت شیعه آزاد شد پس بعد نماز صبح در منزل یک دولقمه صبحانه و دو سه فنجان چای در محل کار نداشت و ساعت ده سر پا چایی خوردن ظهر نهار دو ونیم شروع بکار نماز دیگر که همان نماز عصر است با چاشت انجام می گیرد برای. هفت هزار گوسفند فوتبالیست 42 چوپ چوپان لازم است نه ده چوپ و84 قلاده سگ تربیت شده اگر مثل هژبر یزدانی به طریق سنتی بچراند

یک کَلِّه:در گویش شهرستان بهاباد به معنای بی وقفه، پشت سر هم، یکسر و یکسره است.
یک کله کار کردن یا یک کله درس خوندن.
واحد زمان است که حول وحوش تقریبایکساعت است که در هنگام استراحت ویا شب نشینی یا بزم وبساط وافور بکار میرود مثلا پدر به پسرش میگوید تو برو فلان کار را انجام بده من یک کلّه بنشینم بعدا میام
یک نفس. [ ی َ / ی ِ ن َ ف َ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) یک دم. یک لحظه. به اندازه یک دم زدن. || بی توقف. ( یادداشت مؤلف ) . بی امان :
که ما را در آن ورطه یک نفس
زننگ دو گفتن به فریاد رس.
سعدی.
- یک نفس رفتن و یک نفس دویدن ؛ بی توقف رفتن.
- یک نفس زدن ؛ چیزی گفتن. ( آنندراج ) .
پی در پی
یکسره
پشت سرِ هم
لاینقطع
پیوسته
دایم
مدام
مداوم
بی وقفه
به طورِ متوالی
مسلسل
مستمر
شب و روز راندن ؛ توقف نکردن. ( یادداشت مؤلف ) . بدون درنگ و توقف شتافتن. لاینقطع حرکت کردن. بی گرفتن خستگی در حرکت بودن :
شب و روز راندند با کام و ناز
خدای جهاندارشان کارساز.
فردوسی.

بپرس