دیکشنری
مترجم
بپرس
یک کاسه کردن
معنی انگلیسی
:
combine
,
incorporate
,
join
,
merge
,
pool
,
commingle
,
consolidate
,
to consolidate
دنبال کنید
پیشنهاد کاربران
یکی کردن، پدیده ها و چیزهای همگون
ترکیب کردن ، درهم کردن
+ عکس و لینک