یک چهارم


معنی انگلیسی:
fourth, quarter, quarterly

لغت نامه دهخدا

یک چهارم. [ ی َ / ی ِ چ َ رُ] ( اِ مرکب ) چهاریک. یک جزء از چهار جزء. یک بخش ازچهار بخش چیزی. ربع. یک ربع. ( از یادداشت مؤلف ).

جدول کلمات

ربع

مترادف ها

quarter (اسم)
بخش، ربع، محله، اقامت گاه، یک چهارم، چارک، برزن، مدت سه ماه، زنهار، چهارک، یک چارک

quadrant (اسم)
ربع، چهار گوش، ربع دایره، یک چهارم، ربع کره

quadrature (اسم)
ربع، یک چهارم، تربیع، مربع سازی

فارسی به عربی

ربع الدائرة

پیشنهاد کاربران

بپرس