لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی یُکَوِّرُ: درهم می پیچد (کلمه تکویر که مصدر فعل کورت است به معنای پیچیدن چیزی ، و به شکل مدور در آوردن آن است ، نظیر پیچیدن عمامه بر سر ، و شاید تکویر خورشید استعاره باشد از اینکه تاریکی بر جرم خورشید احاطه پیدا میکند)
ریشه کلمه:
کور (۳ بار)
«یُکَوِّرُ» از مادّه «تکویر» به معنای پیچیدن است و مخصوصاً ارباب لغت پیچیدن عمامه و دستار به دور سر را نمونه ای از آن می شمارند، نکته لطیفی که در این تعبیر قرآنی، نهفته است، ـ هر چند بسیاری از مفسران بر اثر عدم توجّه به این نکته، مطالب دیگری ذکر کرده اند که، چندان مناسب با مفهوم «تکویر» نیست ـ این است که: زمین کروی است و به دور خود گردش می کند و بر اثر این گردش، نوار سیاه شب، و نوار سفید روز، دائماً گرد آن می گردند، گویی از یکسو، نوار سفید بر سیاه و از سوی دیگر، نوار سیاه بر سفید پیچیده می شود.
پیچیدن و جمع کردن. راغب میگوید: «کَوْرُ الشَّیْءِ: اِدارَتُهُ و ضَمُّ بَعْضِهِ اِلی بَعْضٍ کَکَوْرِ العِمامَةِ» عبارت فیومی در مصباح چنین است: «کارَ الْعِمامَةَ کَوْراً: اَدارَها عَلی رَأْسِهِ» ایضاً در مصباح و صحاح گفته: «کُلُّ دَوْرٍ کَوْرٌ» هر گردیدن کور است. تکویر نیز به معنی پیچیدن است در اقرب الموارد هست: «کَوَّرَ الْعِمامَةَ عَلی رَأْسِهِ تَکْویراً: لَفَّها». . ناگفته نماند: در کور و تکویر استداره و مدور بودن را قید کردهاند، در اثر حرکت وضعی زمین روز و شب دائره وار در اطراف زمین میگردند و خدا علی الدوام روز را شب و شب را بر روز میپیچد و چون شب را بر روز پیچد روز از بین میرود و بالعکس. * . تکویر و پیچیده شدن خورشید عبارت اخرای خاموش شدن آن است. در کتب نجوم عکس سحابیها را ملاحظه میکنید که به طور مارپیچی میپیچند، خورشید چنانکه گویند و در کتاب «معاد از نظر قرآن و علم» توضیح دادهام از مرکزش خاموش میشود و در آینده قسمت خاموش شده آن به قشر ظاهری منتقل شده و قشر ظاهری به مرکز آن خواهد رفت و آن قهراً به طور مارپیچی خواهد بود که همان تکویر است. رجوع شود به کتاب فوق ص 34 و کتاب «ماده، زمین و آسمان» تألیف گاموف ص 532 فصل «آینده خورشید ما». و شاید مراد از تکویر شمس انقباض آن باشد که در اثر خاموش شدن منقبض خواهد گردید. رجوع کنید به «شمس» در این کتاب.
ریشه کلمه:
کور (۳ بار)
«یُکَوِّرُ» از مادّه «تکویر» به معنای پیچیدن است و مخصوصاً ارباب لغت پیچیدن عمامه و دستار به دور سر را نمونه ای از آن می شمارند، نکته لطیفی که در این تعبیر قرآنی، نهفته است، ـ هر چند بسیاری از مفسران بر اثر عدم توجّه به این نکته، مطالب دیگری ذکر کرده اند که، چندان مناسب با مفهوم «تکویر» نیست ـ این است که: زمین کروی است و به دور خود گردش می کند و بر اثر این گردش، نوار سیاه شب، و نوار سفید روز، دائماً گرد آن می گردند، گویی از یکسو، نوار سفید بر سیاه و از سوی دیگر، نوار سیاه بر سفید پیچیده می شود.
پیچیدن و جمع کردن. راغب میگوید: «کَوْرُ الشَّیْءِ: اِدارَتُهُ و ضَمُّ بَعْضِهِ اِلی بَعْضٍ کَکَوْرِ العِمامَةِ» عبارت فیومی در مصباح چنین است: «کارَ الْعِمامَةَ کَوْراً: اَدارَها عَلی رَأْسِهِ» ایضاً در مصباح و صحاح گفته: «کُلُّ دَوْرٍ کَوْرٌ» هر گردیدن کور است. تکویر نیز به معنی پیچیدن است در اقرب الموارد هست: «کَوَّرَ الْعِمامَةَ عَلی رَأْسِهِ تَکْویراً: لَفَّها». . ناگفته نماند: در کور و تکویر استداره و مدور بودن را قید کردهاند، در اثر حرکت وضعی زمین روز و شب دائره وار در اطراف زمین میگردند و خدا علی الدوام روز را شب و شب را بر روز میپیچد و چون شب را بر روز پیچد روز از بین میرود و بالعکس. * . تکویر و پیچیده شدن خورشید عبارت اخرای خاموش شدن آن است. در کتب نجوم عکس سحابیها را ملاحظه میکنید که به طور مارپیچی میپیچند، خورشید چنانکه گویند و در کتاب «معاد از نظر قرآن و علم» توضیح دادهام از مرکزش خاموش میشود و در آینده قسمت خاموش شده آن به قشر ظاهری منتقل شده و قشر ظاهری به مرکز آن خواهد رفت و آن قهراً به طور مارپیچی خواهد بود که همان تکویر است. رجوع شود به کتاب فوق ص 34 و کتاب «ماده، زمین و آسمان» تألیف گاموف ص 532 فصل «آینده خورشید ما». و شاید مراد از تکویر شمس انقباض آن باشد که در اثر خاموش شدن منقبض خواهد گردید. رجوع کنید به «شمس» در این کتاب.
wikialkb: یُکَوّر
مترادف ها
کج، یک ور، بطور کج
یک ور، پهلویی
یک ور، بطور کج، با حالت حمله
یک ور، از پهلو، پهلویی
پیشنهاد کاربران
بازی با کلمات برای یادسپاری آسان تر :
ان شاء الله که جبهه مقاومت طومار تکفیری ها را تکویر کنند. ( تکویر و تکفیر )
تکویر:در هم پیچیدن.
تکفیری: مسلمانی که دیگر مسلمانان را متهم به ارتداد می کند. این واژه در ادبیات سیاسی روز در توصیف گروه هایی از مسلمانان تندرو سنی و متمایل به وهابیت است که از آنان با نام ( سلفی - تکفیری ) یاد می شود.
... [مشاهده متن کامل]
ان شاء الله که جبهه مقاومت طومار تکفیری ها را تکویر کنند. ( تکویر و تکفیر )
تکویر:در هم پیچیدن.
تکفیری: مسلمانی که دیگر مسلمانان را متهم به ارتداد می کند. این واژه در ادبیات سیاسی روز در توصیف گروه هایی از مسلمانان تندرو سنی و متمایل به وهابیت است که از آنان با نام ( سلفی - تکفیری ) یاد می شود.
... [مشاهده متن کامل]
إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ( آیه ی ١ سوره تکویر )
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺩﺭﭘﻴﭽﻨﺪ.
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهَارِ وَیُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّیْلِ و . . . . . ( آیه ی ٥ سوره زمر )
... [مشاهده متن کامل]
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺁﻓﺮﻳﺪ . ﺷﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﺭﻣﻰ ﭘﻴﭽﻴﺪ ، ﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺐ ﺩﺭﻣﻰ ﭘﻴﭽﻴﺪ ، ﻭ. . . . . . .
ماضی و مضارع و مصدر باب تفعیل:
کَوَّرَ، یُکَوِّرُ، تکویر
اما در رابطه با فعل کورت، شش صیغه ی ماضی غائب فعل کَوَّرَ:
کَوَّرَ، کَوَّرَا، کَوَّروا، کَوَّرَتْ، کَوَّرَتا، کَوَّرْنَ.
صیغه ی چهارم فعل بالا یا ماضی مفرد مونث غائب فعل کَوَّرَمی شودکَوَّرَتْ.
مجهول فعل بالا یا مجهول مفرد مونث غائب فعل کَوَّرَ هم می شودکُوِّرَتْ.
نکته: فاعل بعد از فعل معلوم می آید و نائب فاعل بعد از فعل مجهول می آید و اگر قبل از فعل بیایند دیگر فاعل نیستند و مبتدأ محسوب می شوند پس در آیه ( إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ) شمس مبتدأ و کورت خبر آن است اما نائب فاعلِ فعل، ضمیر مستتر ( هی ) است که البته به ( شمس ) بر می گردد.
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺩﺭﭘﻴﭽﻨﺪ.
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهَارِ وَیُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّیْلِ و . . . . . ( آیه ی ٥ سوره زمر )
... [مشاهده متن کامل]
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺁﻓﺮﻳﺪ . ﺷﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﺭﻣﻰ ﭘﻴﭽﻴﺪ ، ﻭ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺐ ﺩﺭﻣﻰ ﭘﻴﭽﻴﺪ ، ﻭ. . . . . . .
ماضی و مضارع و مصدر باب تفعیل:
کَوَّرَ، یُکَوِّرُ، تکویر
اما در رابطه با فعل کورت، شش صیغه ی ماضی غائب فعل کَوَّرَ:
کَوَّرَ، کَوَّرَا، کَوَّروا، کَوَّرَتْ، کَوَّرَتا، کَوَّرْنَ.
صیغه ی چهارم فعل بالا یا ماضی مفرد مونث غائب فعل کَوَّرَمی شودکَوَّرَتْ.
مجهول فعل بالا یا مجهول مفرد مونث غائب فعل کَوَّرَ هم می شودکُوِّرَتْ.
نکته: فاعل بعد از فعل معلوم می آید و نائب فاعل بعد از فعل مجهول می آید و اگر قبل از فعل بیایند دیگر فاعل نیستند و مبتدأ محسوب می شوند پس در آیه ( إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ ) شمس مبتدأ و کورت خبر آن است اما نائب فاعلِ فعل، ضمیر مستتر ( هی ) است که البته به ( شمس ) بر می گردد.