یک نواختی

/yeknavAxti/

معنی انگلیسی:
monotonousness, monotony, monotone, monotony, sameness, uniformity, tedium, monotonousness

لغت نامه دهخدا

یک نواختی. [ ی َ / ی ِ ن َ ] ( حامص مرکب ) یک دستی. همواری. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به همواری و یک دستی شود.

فرهنگ فارسی

۱- یک سان بودن . ۲- یک آوابودن .

مترادف ها

humdrum (صفت)
مبتذل، یک نواختی

stereotypy (صفت)
یک نواختی

tedium (اسم)
بیزاری، دل تنگی، خستگی، ملالت، یکنواختی

uniformity (اسم)
یکسانی، یکنواختی، یکریختی، متحدالشکلی

monotony (اسم)
یکنواختی، بی تنوعی، یکاهنگی، بی زیر وبم

فارسی به عربی

رتابة , ممل

پیشنهاد کاربران

بپرس