بس که فکرم یک قلم گردید صرف نوخطان
نامه ٔعصیان من چون مشق طفلان شد سیاه.
محمد سعید اشرف ( از آنندراج ).
عالم به یک قلم شده در چشم من سیاه تا زیر مشق خط شده روی چو ماه تو.
ملامفید بلخی ( از آنندراج ).
خطش گرفته صفحه رو را به یک قلم یارب کسی مباد به روز سیاه من.
ملامفید بلخی ( از آنندراج ).
الهی پرتو از نور یقین ده شمع جانم رابشوی از حرف باطل یک قلم لوح بیانم را.
مخلص کاشی ( از آنندراج ).
|| یک جا. یک بار. یک باره. در میان بازاریان مصطلح است ،گویند: فلانی یک قلم صدهزار تومان جنس خرید.