یک دندگی

/yekdandegi/

معنی انگلیسی:
obstinacy, wrongheadedness, pertinacity, tenacity

لغت نامه دهخدا

یک دندگی. [ ی َ / ی ِ دَ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی یک دنده. لجاج. عناد. ( یادداشت مؤلف ). بر یک پا ایستادن کسی است در پیشبرد سخن خود چه درست و چه نادرست و به تازی لجاجت خوانند. ( آنندراج ). ستیهندگی.

فرهنگ فارسی

کیفیت وحالت یک دنده : بیش ازاین نمیتوانم شاهد لجبازی و یکدندگی تو باشم .

فرهنگ عمید

لجاجت، پافشاری، ایستادگی برای پیش بردن رٲی و نظر خود.

پیشنهاد کاربران

حالتی روانی از شخص که انگار ماننده یک ماشین در دنده خود به شدت گیر کرده و قصد رفتن به دنده بعدی را ندارد. ایستادگی روی نظر یا تصمیم خودبه قدری که آزاردهنده باشد. لج بازی و لجاجت
abound your own wit
ایستادگی برای پیش بردن رای و نظر خود
لجاجت . . یک کلام . . لج . .
پافشاری
لجاجت، لج
لج

بپرس