یک دندان

لغت نامه دهخدا

یک دندان. [ ی َ / ی ِ دَ ] ( ص مرکب ) همسال. همسن. ( یادداشت مؤلف ) : نخست دارالاماره و مجلس الوزاره که آن درگاه بارگاه سلطان است مشتمل بر دیوانخانه های مرتب... و خدم و حواشی و جوانان یک رنگ و یک دندان نوخاسته. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 51 ).

فرهنگ فارسی

همسال همسن

پیشنهاد کاربران

بپرس