یک درمیان

/yekdarmiyAn/

معنی انگلیسی:
every other one, alternate
alternate
, every other one, alternate(ly)

لغت نامه دهخدا

یک درمیان. [ ی َ / ی ِ دَ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) یکی نه یکی. که یکی باشد و یکی نباشد: درختهای کوچه یک درمیان خشکیده اند.

فرهنگ فارسی

یکی نه یکی : این ورقه ها را یک درمیان نمره بگذار.

مترادف ها

alternate (صفت)
متناوب، متبادل، یک درمیان

فارسی به عربی

بدیل

پیشنهاد کاربران

یکی نه یکی . [ ی َ / ی ِ ن َ ی َ / ی ِ ] ( ق مرکب ) ( اصطلاح عامیانه ) یک درمیان . ( فرهنگ لغات عامیانه ) . رجوع به یک درمیان شود.
alternateing sundays
یکشنبه درمیان

بپرس