لغت نامه دهخدا
- یولاف ابیض ؛ یولاف سفید. یکی از گونه های یولاف که دانه هایش دارای رنگ خاکستری روشن می باشد. یولاف سفید. یولاف چمنی. خرطال ابیض. ( فرهنگ فارسی معین ).
- یولاف سفید ؛ یولاف ابیض. رجوع به ترکیب یولاف ابیض شود.
- یولاف صحرایی ؛ گیاهی از تیره گندمیان که دارای سنبله کوتاه و تقریباً مخروطی شکل است وبر روی سنبله تارهای طویل و نسبتاً ضخیمی وجود دارد. این گیاه جزء غلات بسیار پست شمرده می شود و تقریباًمصرف علوفه ای هم ندارد. در اکثر مزارع به طور خودرو می روید. سنبل ابلیس. شعیر ابلیس. جوهرز. یولاف بیابانی.
- || یکی از اقسام یولاف معمولی.
- یولاف وحشی ؛ یکی از اقسام خودروی یولاف که به نام سبوس و سابوس نیز خوانده می شود. داوسر وحشی. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
(اسم ) گیاهی ازتیر. گندمیان که درحدود ۸٠ نوع از آن شناخته شده است و همگی در نقاط سردسیر و مرطوب میرویند سنبله های این کیاه کم کل است بطوریکه هرسنبله بین ۲ تا ۴ گل دارد دان. این گیاهیکی از غلات بسیار مرغوب جهت تغذی. دام ها خصوصا اسب است
فرهنگ عمید
مترادف ها
جو دو سر، یولاف، سلت های اسکاتلندی، جو صحرایی، شوفان
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید