یوزپلنگانی که با من دویده اند

پیشنهاد کاربران

یوزپلنگانی که با من دویده اند کتابی حاوی ده داستان کوتاه از بیژن نجدی است. نام کتاب طبق مطلب مندرج در کتاب از وصیت شاعرانه او گرفته شده است. این کتاب تنها کتابی است که در زمان حیات بیژن نجدی از وی منتشر شد.
...
[مشاهده متن کامل]

این مجموعه داستان توسط محمدرضا دمابی در سال ۱۳۸۹ به زبان انگلیسی ترجمه و در ماهنامه ادبی نوشتا شماره شانزدهم به چاپ رسیده است.
بیژن نجدی نویسنده ای با ذوق ادبی است که داستان هایش در سبک های واقع گرایی و فراواقع گرایی است. وی از پیشگامان داستان نویسی پست مدرن در ایران به شمار می آید. نشانه های سبک واقعیت گرایی در بخش های مختلف برخی از این داستان ها از زندگی ملموس شخصیت ها و نشانه های سبک فراواقعیت گرایی در تعداد دیگری از داستان ها از هم ذات پنداری با اشیای بیجان است که به طور بارز به ذهن خواننده کتاب منعکس می شود. بیژن نجدی از قریحه شاعری خود در متن داستان ها بهره برده و استعارهها و تشبیههای فراوانی در متن کتاب موجود است.
• گریه مثل کلید دهان ماهرخ را باز کرده بود. ( یوزپلنگانی که با من دویده اند / خاطرات پاره پاره دیروز )
• دهانش مثل ماهی تازه صید شده باز و بسته می شد. ( یوزپلنگانی که… / استخری پر از کابوس )
• مه غلیظ دهکده طاهر را توی مشتش گرفته بود. ( یوزپلنگانی … / سه شنبهٔ خیس )
• یک دایره زرد پای فانوس در حیاط نشسته بود. ( یوزپلنگانی… / شب سهراب کشان )
• پاییز خودش را به آبی چتر می زد. ( یوزپلنگانی… / سه شنبهٔ خیس )
• گلوی مرتضی مثل کاغذ سمباده شده بود. ( یوزپلنگانی … که با من دویده اند / استخری پر از کابوس )
• پشت پنجره ها پرده ای از گرمای بخاری آویزان بود. ( یوزپلنگانی… / سه شنبهٔ خیس )
• زمستان سفیدی آن طرف پنجره سرمای سفیدش را راه می برد. ( یوزپلنگانی… / سپرده به زمین )
• مادر مرتضی صدای اذانی را که از مسجد می آمد به مرتضی نشان داد. ( یوزپلنگانی… / شب سهراب کشان )
• تاریکی شب روی تاریکی های چاه ریخته می شد. ( یوزپلنگانی… / شب سهراب کشان )
• آسیه به دیواری پر از باران تکیه داده بود. ( یوزپلنگانی… / روز اسبریزی )
این مجموعه داستان در سال ۱۳۷۴ جایزه قلم زرین جایزه گردون را به خود اختصاص داد.

یوزپلنگانی که با من دویده اند
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/یوزپلنگانی_که_با_من_دویده‌اند

بپرس