از چرخ طمع ببر که شیران را
دریوزه نباید از در یوزه.
خاقانی ( از انجمن آرا ).
طعن نادان نصیحت داناست زدن یوز عبرت یوزه است.
سعدی ( از انجمن آرا ).
|| به معنی تفتیش ، از مجعولات دساتیر است. ( یادداشت مؤلف ). || غلتیدن جانوران از قبیل اسب و جز آن بر روی خاک. ( از آنندراج ) ( از برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ). و رجوع به یوزک در همه معانی شود. || نام گدایی در نهایت ابرام و سماجت و گدا و درویشی که سؤال می کند. ( ناظم الاطباء ). از بیت زیر سنایی به معنی گدا ظاهر می شود، لیکن به معنی سگ توله نیز توان گرفت : از پی آب و نان هرروزه
طوف هر یوزه بهر دریوزه.
( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ).