یهودانه. [ ی َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) مانند یهود. همچون یهود. به روش یهودیان. شایسته یهودان. || ( اِ مرکب ) غیار. ( از فرهنگ جهانگیری ). عسلی. پارچه زردی راگویند که یهودان بر جامه خود دوزند تا امتیاز میان ایشان و مسلمانان باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). پارچه زردی که یهودیان بر جامه خود از جهت امتیاز از مسلمانان دوزند. ( ناظم الاطباء ). پاره زرد که بر کتف یهودان دوخته بود تمیز را. ( یادداشت مؤلف ) : فلک را یهودانه بر کتف ازرق یکی پاره زرد کتان نماید.
خاقانی.
پیشنهاد کاربران
جهودانه. [ ج ُ ن َ /ن ِ ] ( ق مرکب ) بمانند جهود. چون یهودی : بجای آنکه چو عیسیم برد بر سر دار نشست زیر و جهودانه میگریست بتاب. خاقانی. گر نبودی جان عیسی چاره ام او جهودانه بکردی پاره ام. مولوی.