. . . وقتیکه شرایط جوی مناسب باشد وسردیِ هوا قابل تحمّل هست وماه قابل روئیت هم باشد؛
تلسکوپ را توی نزدیکترین پارک میزنم ( حدود 13کیلومتر ازمنزل فاصله دارد وبااینهمه ترافیک وآلوده هوا که هست ) .
... [مشاهده متن کامل]
گاهی یه عدّه میان ومی بینند ( بدون اجازه ) واز این عده، بچه اشو میفرسه تودستشه هزارتومان ( 10000ریال ) تک ناقابل،
پاره پوره که هزار امضاونقاشی روشه ومهر تبریک ولادت و . . . حکاکی شده تابه دست من برساند.
به پچه نگاه کردم وگفتم: بچه جون؛ گدا نیستم!
بچه باالتماس واصرار: تورو خدا بگیرش.
. . .
ماندم؛ دلم بسوزه برای این بچه یابحال خودم!
. . .
با این حساب در طول یک ماه شاید 5 هزارتومان ناقبل جمع میشه وببرم توی صف نانوائی چند ساعته تا زانوهایم از درد بی توان میشن
وشاید نوبت میشه ویه دانه نان باکمک مردمی بگیرم.
الحمدلله؛ یا نمیدانم؛ خدای سپاس: یه لقمه نان حلال را ( هلالو ) با برکت هلالا ( حلالو ) ؛ گیرم شد!.
لذا ( و لیزا ومیضا ) ؛ تعجبی نیست نذراتم ( ظ ) را منتشر نمیشند یا باباد سبا ( ص ) به باد میروند. . .
تا بعد. . .