ینیع

لغت نامه دهخدا

ینیع. [ ی َ ] ( ع ص ) رسیده. پخته. ثمر ینیع؛ میوه رسیده. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

رسیده پخته

پیشنهاد کاربران

بپرس