یمنه

لغت نامه دهخدا

( یمنة ) یمنة. [ ی َ ن َ ] ( ع اِ ) سوی راست. خلاف یسرة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). گویند: اخذ یمنة؛ أی ناحیة الیمین. و قعد یمنة؛ به سوی راست نشست. ( ناظم الاطباء ). سوی راست. ( دهار ).

یمنة. [ ی ُ ن َ ] ( ع اِ ) نوعی از چادرهای یمن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ج ، یُمَن. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) خجستگی. ( دهار ).
یمنه. [ ی ُ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) خجسته که نام گُلی است. ( یادداشت مؤلف ) ( از مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

خجسته که نام گلی است

پیشنهاد کاربران

یمنه: اولین پسر اشیر در تورات ( اشیر هشتمین پسر حضرت یعقوب بود )
اشیر : هشتمین پسر حضرت یعقوب در تورات دارای 4 پسر به ترتیب زیر می باشد :
1 - یمنه ، 2 - یشوه ، 3 - یشوی ، 4 - بریعه
( نام پسران حضرت یعقوب در تورات : 1 - رئوبین، 2 - شمعون، 3 - لاوی ، 4 - یهودا، 5 - یساکار ، 6 - زبولون، 7 - جاد، 8 - اشیر، 9 - یوسف، 10 - بنیامین 11 - دان 12 - نفتالی )
...
[مشاهده متن کامل]

( رجوع شود به تورات ، پیدایش، 46 : 24 - 8 )

بپرس