یلنجوج

لغت نامه دهخدا

یلنجوج. [ ی َ ل َ ] ( ع اِ ) یلنجج. یلنجوجی. چوبی خوشبوی که بدان بخور کنند. ( ناظم الاطباء ).عود هندی است. ( اختیارات بدیعی ) ( از دهار ). یلنجج. عود. ( مهذب الاسماء ). عود هندی را گویند و بهترین آن ، عود مندلی است و آن خوشبوی تر از عودهای دیگر است. ( برهان ) ( آنندراج ). النجج. النجوج. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

یلنجوج یلنجوجی

پیشنهاد کاربران

بپرس