یقین کردن


معنی انگلیسی:
to make sure, to become sure

فرهنگ فارسی

(مصدر ) بطورقطع وبی گمان چیزیرا پذیرفتن

فرهنگ معین

(یَ. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) باور کردن .

پیشنهاد کاربران

بی گمان باور کردن
بر یقین بودن ؛ یقین داشتن. به طور حتم و قطع باورکردن. اعتقاد مسلم داشتن. ( از یادداشت مؤلف ) :
چو تیره گمانی تو و من یقینم
تو خود زین که من گفتمت بر یقینی.
ناصرخسرو.
بر یقینم کز فراق او به جان ایمن نیم
وین نبودی گر به وصل او گمانستی مرا.
خاقانی.

بپرس