یقین

/yaqin/

مترادف یقین: اطلاع، اطمینان، اعتقاد، ایقان، باور، بصیرت، بی شبهه، بی گمان، حتمی، قطع، مسلم

برابر پارسی: باور، بی شک، بی گمانی، بیگمان

معنی انگلیسی:
certainty, indubitable, positive, sure, [adj.] sure, [n.] positive knowledge, certitude, conviction

لغت نامه دهخدا

یقین. [ ی َ ] ( ع اِمص ، اِ ) هرچیز ثابت و واضح و دانسته شده و اطمینان قلب به اینکه چیزی که تعلق کرده است موافق واقع می باشد. ( از ناظم الاطباء ). بی گمان. ( ترجمان القرآن ص 180 ) ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). علمی که همراه شک نباشد. ( از تعریفات جرجانی ). || علم از روی تحقیق. محقق و به راستی و به درستی و آشکارا و اعتقاد و دریافت رأی : أنا علی یقین منه ؛ من به طور تحقیق می دانم آن را. ( ناظم الاطباء ). عمد. ( منتهی الارب ). بصیرت. ( ترجمان القرآن ). تصدیق قطعی به نسبت مطابق با واقع که با تشکیک متزلزل نشود. بصیرت. علم.اطلاع. بی گمانی. بی گمان. یَقَن. یَقْن. ( یادداشت مؤلف ). بی شبهه. یقین چیزی است که زایل نشود به تشکیک مشکک و شک آن است که مساوی الطرفین باشد در وجود و عدم ، و الا طرف راجح را ظن نامند و طرف مرجوح را وهم گویند. یقین سه مرتبه دارد: اول ، علم الیقین. دوم ، عین الیقین. سوم ، حق الیقین. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
تو شب آیی نهان بوی همه روز
همچنانی یقین که شب یازه.
فرالاوی.
گمانم گهر بود و سنگ آمدی
یقینم همه نام و ننگ آمدی.
فردوسی.
آن چیز کز این پیش گمان بود یقین گشت
دانی نتوان داد یقینی به گمانی.
فرخی.
خدایگان جهان بر جهانْش کرد ملک
یقین خلق گمان شد گمان خلق یقین.
فرخی.
و عبده حتی اتاه الیقین. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299 ).
کردی از صدق و اعتقاد و یقین
خویشی خویش را به حق تسلیم.
ناصرخسرو.
که باشد کاین همه برهان ببیند
نگوید از یقین اﷲ اکبر.
ناصرخسرو.
تا در دل مخلوق گمان است و یقین است
شکر تو مدد باد گمان را و یقین را.
امیرمعزی.
جایی که یقین باشد شک را چه محل باشد
ظلمت به کجا ماند با نور که بستیزد.
امیرمعزی.
هرکه را آینه یقین باشد
گرچه خودبین خدای بین باشد.
سنایی.
گردانیدن پای از عرصه یقین. ( کلیله و دمنه ). بدین استکشاف صورت یقین جمال ننمود. ( کلیله و دمنه ).
یقین من تو شناسی ز شک مختصان
که علم توست شناسای ربنا ارنا.
خاقانی.
دل گمان می برد کز دست تو نتوان برد جان
داغ هجرت بین یقینی از گمان انگیخته.
خاقانی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

امری که واضح وثابت شده، بی شک وشبهه، بی گمان
۱- (اسم ) بی شبهه بی گمان . ۲- بصیرت ۳- علم اطلاع . ۴- یقینا قطعا : عاقبت آن خانه خود ویران شود گنج از زیرش یقین عریان شود. (مثنوی ) ۵- مشاهده ئعیوب است بکشف قلوب وملاحظ. اسراراست بمخاطب. افکار

فرهنگ معین

(یَ ) [ ع . ] (ص . ) بدون شک ، بی گمان .

فرهنگ عمید

۱. علم و اطلاع که پس از بررسی و استدلال و برطرف شدن شک و گمان حاصل شود.
۲. (صفت ) امری که واضح و ثابت شده باشد.
۳. (قید ) بی شک و شبهه، بی گمان.
۴. (تصوف ) ایمان قلبی به عوالم غیب بدون هیچ شک و تردیدی.
* یقین داشتن: (مصدر لازم ) به راستی و درستی دانستن، مطمئن بودن.
* یقین دانستن: (مصدر لازم، مصدر متعدی ) مطمئن بودن.
* یقین کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی ) باور کردن و بی گمان پذیرفتن، مطمئن شدن.
* به یقین: [قدیمی] یقیناً.

واژه نامه بختیاریکا

تَقی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یقین، عبارت است از اعتقاد ثابت و قطعی انسان به امری که مطابق با واقع بوده و با هیچ شبهه ای، هر قدر هم قوی، قابل زوال نباشد. یقین در دین به منزله سرمایه است و ایمان متوقف بر آن می باشد. سایر علوم شاخ و برگ آن است و رستگاری در آخرت بدون یقین حاصل نمی شود.
یقین در لغت علم است که نقطه مقابل" شک " می باشد و طبق آنچه از اخبار و روایات استفاده می شود به مرحله عالی ایمان " یقین" گفته می شود و در اصطلاح، یقین اعتقاد و باور محکم و استواری است که مطابق با حقیقت باشد و به هیچ وجه امکان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد. به طوری که انسان همه چیز را از مسبّب الاسباب بداند و به اسباب توجّه نکند بلکه واسطه ها را مسخّر حقّ و فاقد هر حکم و قدرت بداند و کسی که بر این اعتقاد باشد دارای یقین است.
← نظر علّامه طباطبایی
در آیات قرآن، یقین در چند معنی استعمال گردیده است:۱- به معنی علم و آگاهی کامل. ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً یعنی و ما قتلوه من غیر شک ۲- به معنی مرگ . وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ یعنی حتّی یأتیک الموت ۳- به معنی آشکار و روشن. کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ. یعنی اگر حادثه بزرگ عالم آخرت برای شما روشن و آشکار می شد)
یقین در روایات
از این رو برخی روایاتی که در بیان معنی و تفسیر یقین آمده، آن را به لوازم و آثارش تعریف کرده اند.از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) نقل شده که فرمود:«از جبرئیل پرسیدم تفسیر یقین چیست؟ گفت: مؤمن به گونه ای برای خدا عمل کند که گویا او را می بیند، و اگر او خدا را نمی بیند، خدا او را می بیند. و یقیناً بداند که آنچه به او رسیده ممکن نبود از او بگذرد و آنچه از او گذشته ممکن نبود به او برسد.» از امام رضا (علیه السلام) سؤال شد: یقین چیست؟ فرمود:«توکل بر خدا و تسلیم او شدن و راضی به قضای الهی بودن و همه امور را به خدا واگذاردن.»
فضیلت
...

[ویکی شیعه] یقین، مرتبه ای عالی از معرفت و از بالاترین مراحل سلوک و کمالات انسانی. در کتاب های اخلاقی یقین را اعتماد و توجه کامل به خدا و روی گردانی از غیر او معنا کرده و حالتی دانسته اند که در آن انسان نسبت به خوب و بد پیشامدها بی تفاوت است. علماء اخلاق برپایه آیات قرآن سه مرتبه «علم الیقین»، «عین الیقین» و «حق الیقین» را برای یقین بیان کرده و حق الیقین را ویژه عارفان و حکیمان بزرگ دانسته اند.
روایات بسیاری از پیامبر(ص) و امامان شیعه درباره یقین گزارش شده است. در روایات، یقین مرحله ای بالاتر از ایمان و اسلام و تقوا دانسته شده است. برطبق احادیث برخی از نشانه های اهل یقین عبارت اند از اخلاص، زهد، تلاش برای انجام دادن اعمال نیک، خشوع و خودداری از مجادله.
در لغت نامه ها، کتاب های اخلاقی و تفاسیر، یقین نوعی از ادراک معرفی شده است که مرتبه ای بالاتر از علم یا معرفت عادی دارد. برای مثال راغب اصفهانی آن را نوعی علم تعریف کرده است که ثبات دارد و از شناخت و فهم بالاتر است. علامه طباطبایی در بخشی از تفسیر المیزان یقین را ادراکی قوی شمرده است که از بین نمی رود و ضعیف نمی شود و در بخش دیگر آن کتاب، یقین را علمی دانسته است که در آن شک وشبهه راه نمی یابد.

[ویکی اهل البیت] یقین اعتقاد و باور محکم و استواری است که مطابق با حقیقت باشد و به هیچ وجه امکان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد.
در آیات قرآن، یقین در چند معنی استعمال گردیده است:
از نظر عارفان، یقین دارای سه مرتبه است:
علم الیقین به معنای تصوّر و تصدیق موضوع به صورتی است که در واقع چنان است و البته حصول این یقین جز به کمک دانش و علم و استدلال و منطق میسّر نیست.
عین الیقین به معنای دیدن و مشاهده کردن واقعیّت است و این مرتبه درجه ای از مرتبه قبل بالاتر است، چون بین چیزی را به چشم دیدن و باور کردن تا شنیدن و قبول کردن خیلی فرق است.
حق الیقین به معنای متّحد شدن وجود با واقعیّت است؛ به نحوی که هیچ گونه راه شک و تردیدی به آن برای انسان نماند و واقعیّت خارجی یا موجودیّت انسان یکی گردد، حق الیقین به معنای فنای در حق و بقای به اوست، علماً و شهوداً و حالًا و مراد از لقای حق در آیات قرآن همین مرتبه است ، مرتبه ای که کار دلیل و برهان کار دیده نیست، بلکه نتیجه حرکت الهی قلب است، قلبی که خانه اوست و عرصه تجلّی نور او و چون دیده قلب که از آن تعبیر به بصیرت می شود، به نور یقین روشن گردد انسان مستحقّ عنایات خاصّه و الطاف رحمانیه می گردد و می شنود آنچه را قبل از این یقین نمی شنید و می بیند آنچه را نمی دید و می یابد، آنچه را نمی یافت.
برخی دیگر مراتب یقین را با مثال آتش به این صورت توضیح داده اند:

[ویکی الکتاب] معنی یَقِینُ: یقین (کلمه یقین به معنای علمی است که شک و تردید در آن راه نداشته باشد )
معنی لَا یُوقِنُونَ: یقین نمی کنند ( َکَانُواْ لَا یُوقِنُونَ " : یقین نمی کردند)
معنی ﭐسْتَیْقَنَتْهَا: به آن یقین حاصل کرد
معنی مُسْتَیْقِنِینَ: یقین یافتگان
معنی مُوقِنُونَ: یقین کنندگان
معنی مُوقِنِینَ: یقین کنندگان
معنی تُوقِنُونَ: یقین یکنید
معنی لَا یَظُنُّ: نمی دانند - یقین ندارند - گمان نمی کنند
معنی یَسْتَیْقِنَ: تا یقین پیدا کند
معنی ﭐئْذَنُواْ بِـ: یقین کنید به-آگاه باشید به اینکه ( در عبارت"فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ ")
معنی مُؤْمِنُ: مؤمن -آن کس که یقین و باور دارد- با ایمان - کسی که امنیت بدهد ، ودر امان خود حفظ کند -امنیت دهنده
معنی یَؤُوسٌ: بسیار نا امید (صیغه مبالغه از ماده یأس و یأس عبارت از حالتی است که یقین کنی آن چیزی که امید و انتظارش را داری تحقق نخواهد یافت ، و نقیض این حالت را رجاء : امید گویند )
معنی یَئِسَ: مأیوس شد - نا امید شد(یأس عبارت از حالتی است که یقین کنی آن چیزی که امید و انتظارش را داری تحقق نخواهد یافت ، و نقیض این حالت را رجاء : امید گویند )
ریشه کلمه:
یقن (۲۸ بار)

[ویکی فقه] یقین (اخلاق). یقین، عبارت است از اعتقاد ثابت و قطعی انسان به امری که مطابق با واقع بوده و با هیچ شبهه ای، هر قدر هم قوی، قابل زوال نباشد.
یقین در لغت علم
طریحی، شیخ فخر الدین، ج ۶، ص۳۳۱، مجمع البحرین، قم، موسسه البعثه، ۱۴۱۴ ه ق.
در آیات قرآن، یقین در چند معنی استعمال گردیده است:۱- به معنی علم و آگاهی کامل. ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً یعنی و ما قتلوه من غیر شک
نساء/سوره۴، آیه۱۵۷.
از این رو برخی روایاتی که در بیان معنی و تفسیر یقین آمده، آن را به لوازم و آثارش تعریف کرده اند.از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) نقل شده که فرمود:«از جبرئیل پرسیدم تفسیر یقین چیست؟ گفت: مؤمن به گونه ای برای خدا عمل کند که گویا او را می بیند، و اگر او خدا را نمی بیند، خدا او را می بیند. و یقیناً بداند که آنچه به او رسیده ممکن نبود از او بگذرد و آنچه از او گذشته ممکن نبود به او برسد.»
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ج۶۷، ص۱۷۳.
...

دانشنامه عمومی

یقین (فیلم ۱۹۶۹). یقین ( به هندی: Yakeen ) فیلمی محصول سال ۱۹۶۹ و به کارگردانی بریج سادانه است. در این فیلم بازیگرانی همچون درمندرا، شارمیلا تاگور، کامینی کاشال ایفای نقش کرده اند.
عکس یقین (فیلم ۱۹۶۹)

یقین (فیلم ۲۰۰۵). یقین ( به هندی: Yakeen ) فیلمی است محصول سال ۲۰۰۵ و به کارگردانی گیریش دامیجا است. در این فیلم بازیگرانی همچون آرجون رامپال، پریانکا چوپرا، کیم شارما، سودهانشو پاندی، سراب شوکلا ایفای نقش کرده اند.
عکس یقین (فیلم ۲۰۰۵)

یقین (فیلم ۲۰۱۱). «یقین» ( انگلیسی: Certainty ( film ) ) یک فیلم است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به آدلاید کلمنس، کریستن کانلی، ولری هارپر، بابی موینیهان، و جیانکارلو اسپوزیتو اشاره کرد.
عکس یقین (فیلم ۲۰۱۱)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

یقین (عرفان). یَقین (عرفان)
در عرفان به معنی سکون نفس و اطمینان آن است نسبت به آنچه از حواسّ انسان پوشیده است. آن را مَرْکَبِ سالکان دانسته اند. چه بدون یقین، هیچ سالکی توان تحمّل مشکلات سلوک و دشواری های آن را ندارد. برخی عارفان، یقین را آخرین مرحله از مراحلِ اهل ظاهر، و نخستین مرحله از مراحلِ سالکان و خواص دانسته اند. یقین به سه مرحله تقسیم شده است: اگر نتیجۀ قوّت و استحکام دلیل باشد، آن را علم الیقین خوانند، و اگر نتیجۀ شهود باطنی باشد عین الیقین، و اگر نتیجۀ تجلیّات صفاتی و سپس ذاتی باشد، آن را حقّ الیقین نامند.

یقین (فلسفه). حالتی نفسانی که دارندۀ آن نسبت به امری هیچ گونه شک و تردیدی ندارد. ادراکات انسان بر سه گونۀ کلی است، یقین نیز بر سه گونه است: ۱. یقین حسی که درنتیجه عدم تردید در تصور یا تصدیق امور محسوس حاصل می شود و به آن «یقین واقعی یا حسی» گویند، مانند یقین به وجود آتش یا گرمای آتش؛ ۲. یقین ادراکی که درنتیجۀ تأمل قوۀ عاقله در ادراکات حسی حاصل می شود، مانند علم به اصول اولیۀ تفکر (اصل این همانی و امتناع اجتماع نقیضین) و به تعبیر دیگر بدیهیات اولیه و ثانویه. از عدم تردید در این ادراکات به «یقین علمی» تعبیر می شود؛ ۳. یقین اعتباری و اخلاقی که درنتیجۀ ادراکات ذهنی، تعالیم محیطی، حالات شخصی و غیره برای شخص فراهم می آید. از عدم تردید در این ادراکات به «یقین اخلاقی» تعبیر می شود. در تقسیمی دیگر، چون مفاد ادراکات یا به خارج برمی گردد یا به ذهن؛ یقین نیز به «ذهنی» و «عینی» تقسیم می شود. گاه در پاره ای از تعابیر یقین را «جزم مؤکّد» دانسته اند، زیرا جزم علم به طرف اثباتی قضیه است حال آن که یقین قابل اعتبار در هر دو طرف قضیه می باشد، افزون بر این که جزم ثمرۀ شناخت حسی است و یقین ثمرۀ مطلق شناخت.

جدول کلمات

بی گمان

مترادف ها

certitude (اسم)
دقت، اطمینان، یقین

positivism (اسم)
قطع، یقین، مثبت گرایی، فلسفه عملی و مثبت، تحقق

positivity (اسم)
اثبات، یقین، صراحت، مثبت بودن

certainty (اسم)
امر مسلم، اطمینان، یقین، عین الیقین

positive (صفت)
قطعی، مثبت، محقق، یقین

sure (صفت)
قطعی، مسلم، محقق، مطمئن، خاطر جمع، پشت گرم، یقین، استوار، متقاعد، از روی یقین، راسخ یقینا

surefire (صفت)
یقین، نتیجه بخش

فارسی به عربی

ایجابی , بالتاکید , حقیقة , یقین

پیشنهاد کاربران

برابرواژگان هنرهای پنجگانه ( صناعات خمس ) :
فَرنود: بُرهان.
فَرنودیک: بُرهانی.
فَرنودآور: مُبرهِن.
ستیز: جدل.
ستیزیک: جدلیّ.
ستیزگر: مُجادل.
فریب: مغالطه.
فریبیک: مغالطیّ.
...
[مشاهده متن کامل]

فریب گر: مُغالط.
سخنوری: خطابه.
سخنوریک: خطابیّ.
سخنور: خطیب.
سَرواد: شعر.
سَردادیک: شعریّ.
سَروادگو: شاعر.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )

هازش،
برگرفته از واژه ی [هازیشن] در پهلوی
واخ ( واژه نامه دهخدا )
اطمینان
یَقین: بیگمانی، باور، باورداشت، دلپُری، دل - استواری
یقین: پذیرش چیزی با اطمینان کامل، بدون کوچکترین شک و کوچکترین ترس از اشتباه در پذیرش.
( le petit Robert 1 ) .
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
دلنیا delnyā ( کردی ) ،
ویرچیاب vircyāb ( سغدی: viracyāve ) .
سلیم
یقین: باور برتر
پایدید
پای ( به چمار محکم ) دید ( به چمار نگرش و باور )
یعنی باورِ استوار که همان یقین است
شک:پنداشت
یقین:باورداشت
یقین:ایمان
راست پنداشتن مطلبی و شک نداشتن به آن
نظره بنده تعریف یقین یعنی داشتن خداوند وایمان به حق است که هرچیزی ازسوی اوست واین که او مارا میبیندبدون شک
باور
برابر یقین در فارسی میانه "هازِش" می باشد.
منبع: فرهنگ واژگان فارسی به پهلوی، نوشته استاد گرانمایه دکتر بهرام فره وشی، انتشارات دانشگاه تهران

اربیده واژه یکین است
بچم یکی شدن دل و مغز و بیگمانی برا انجام کاری
و اینگونه شدنهای ک به ق در اربیدن واژگان را میتوان در واژهای دیگری مانند منچنیک ( منجنیق ) چاکو ( چاقو ) ( از چاکیدن میاد ) و. . . دید
ایرانی بخودت بیا
یقین
اربیده شده واژه ی پارسی یکین : یک - این ست:
وغتی دل و مغز برای دریافت چیزی یکی می شود یا به گفته ی شناخته ( قول معروف ) کسی یکدل می گردد به یِکین ( یقین ) می رسد ینی مانند یک می شود ، همانند :
چوبین : مثل چوب
آهنین : مثل آهن
پیشنهاد : یَغین یا یِکین
یقین :لغت عربیزه ( عربی شده ی ) یقین از لغت آریایی یکین به دست آمده است. همانطور که در زبان باسک به شکلjakin و در معنای دانستن ( انگلیسی knowing ) به کار میرود. jakina = یقیناً ( انگلیسی of course )
منبع : ( فرهنگ لغت انگلیسی - باسک، تألیف گورکا ، اولستیا ، لیندا وایت. )
اطمینان - بدون شک
در پهلوی " ایوار " برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی
بی گمان
حتم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس