یقظ
لغت نامه دهخدا
یقظ. [ ی َ ق ُ ] ( ع ص ) یَقِظ. مرد بیدار و زیرک و هوشیار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به یَقِظ شود.
یقظ. [ ی َ ق َ ] ( ع مص ) یقاظة. ( ناظم الاطباء ). بیدار شدن.( از منتهی الارب ) ( دهار ). بیدار گردیدن. ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
. ایقاظ جمع یقظ (بر وزن کتف و عضد) به معنی بیدار و نخفته است. رقود جمع راقد به معنی خفته میباشد یعنی چنان بودند که بیدارشان پنداشتی ولی خفتگان بودند. این تنها یکبار در قرآن مجید به کار رفته، به معنی فطن و زیرک نیز آید مفرد آن یقظان نیز آمده است.
. ایقاظ جمع یقظ (بر وزن کتف و عضد) به معنی بیدار و نخفته است. رقود جمع راقد به معنی خفته میباشد یعنی چنان بودند که بیدارشان پنداشتی ولی خفتگان بودند. این تنها یکبار در قرآن مجید به کار رفته، به معنی فطن و زیرک نیز آید مفرد آن یقظان نیز آمده است.
wikialkb: ریشه_یقظ
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید