یغنی

لغت نامه دهخدا

یغنی. [ ی َ] ( ص ، اِ ) یخنی. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || غذای پخته. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به یخنی شود.

یغنی. [ ی َ ] ( اِخ ) قریه ای از نواحی نخشب به ماوراءالنهر. نسبت بدان یغنوی است. ( یادداشت مؤلف ). قریه ای است از نواحی نخشب. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

یخنی غذای پخته

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَا یُغْنِی: دردی دوا نکرد - سودی نبخشید - نیازی را برطرف نساخت
معنی لَا یُغْنِی: نه بی نیاز می شود - بی نیاز نمی شود (عبارت "لَا یُغْنِی مِن جُوعٍ "یعنی آن غذا حتی از این جهت که مانع گرسنگی اش شود نیز به دردش نمی خورد)
معنی مَّا کَانَ یُغْنِی: برطرف نمی کرد
معنی مَوْلَاکُمْ: ناصر و یاری کننده و پشتیبان شما که عهده دار همه ی امور مربوط به شما است - مولای شما -سرپرست و صاحب اختیارشما (کلمه مولی به معنای ناصر و یاری کننده است ، و لیکن نه هر ناصر بلکه ناصری که تمامی امور منصور به عهده او است چون کلمه مولی از ماده ولایت است ک...
معنی مَوْلَانَا: ناصر و یاری کننده و پشتیبان ما که عهده دار همه ی امور مربوط به ما است - مولای ما -سرپرست و صاحب اختیارما (کلمه مولی به معنای ناصر و یاری کننده است ، و لیکن نه هر ناصر بلکه ناصری که تمامی امور منصور به عهده او است چون کلمه مولی از ماده ولایت است که به...
معنی مَوْلَاهُ: ناصر و یاری کننده و پشتیبانش که عهده دار همه ی امور مربوط به اواست - مولای او -سرپرست و صاحب اختیاراو (کلمه مولی به معنای ناصر و یاری کننده است ، و لیکن نه هر ناصر بلکه ناصری که تمامی امور منصور به عهده او است چون کلمه مولی از ماده ولایت است که به مع...
معنی مَوْلَاهُمُ: ناصر و یاری کننده و پشتیبانشان که عهده دار همه ی امور مربوط به ایشان است - مولای آنها -سرپرست و صاحب اختیارآنها (کلمه مولی به معنای ناصر و یاری کننده است ، و لیکن نه هر ناصر بلکه ناصری که تمامی امور منصور به عهده او است چون کلمه مولی از ماده ولایت اس...
معنی مَوْلَیٰ: ناصر و یاری کننده و پشتیبانی که عهده دار همه ی امور مربوط به یاری شونده است - مولا-سرپرست و صاحب اختیار - کسی که سرپرست و صاحب اختیار دارد(کلمه مولی به معنای ناصر و یاری کننده است ، و لیکن نه هر ناصر بلکه ناصری که تمامی امور منصور به عهده او است چون ...
ریشه کلمه:
غنی (۷۳ بار)

کفایت. بی نیازی. از میان معانی این کلمه فقط این دو معنی در قرآن به کار رفته و معانی دیگر که خواهد آمد به اعتبار دو معنی فوق است. در مجمع ذیل آیه . فرموده: «الغنی ضدالحاجة» در قاموس گفته «الغنی ضد الفقر» در اقرب آمده: «الغنی: الاکتفاء و الیسار...». اغناء: کفایت کردن و بی نیاز کردن «اَغْناهُ اللَّهُ: جَعَلَهُ غَنِّیاً-اَغْنی عَنْهُ: اَجْزَئَهُ» مثل . کفایت نمی‏کند تو را از هیچ چیز . روزی که هیچ دوستی دوستی را کفایت نمی‏کند و مثل:. اگر فقیر باشند خدا از فضل خود آنها را غنی و بی نیاز می‏کند. با مراجعه به قرآن خواهیم دید که غنی چون به معنی کفایت باشد به «عن» و «من» و چون به معنی بی نیاز کردن باشد بدون «من» و «عن» آید مثل آیات گذشته و در آیه . کلمه «عن الناس» مقدر است مثل . استغناء: طلب بی نیازی و اکتفاست «اسْتَغْنَی اللَّهَ: سَئَلَهُ اَنْ یُغْنِیَهُ - وَ عَنْهُ بَه‏:اکتفی» . اما آنکه بخل ورزید و خود را بی نیاز دانست و وعده نیکو را تکذیب کرد... به نظر راغب استغناء مثل غنی به معنی بی نیازی است. غنّی: بی نیاز. . بدانید خدا بی نیاز پسندیده است غنی از اسماء حسنی است و آن جمعاً بیست بار در قرآن مجید به کار رفته هجده بار درباره خدوند و دوبار درباره بشر. . . و آن چون درباره خداوند به کار رود مقصود مطلق بی نیازی است و چون وصف بشر آید بی نیازی و کفایت بالنسبة است. اینک به چند آیه توجه کنیم: 1- . یعنی آن را درو شده گرداندیم گوئی دیروز اصلا نبوده راغب گفته: «غنی فی مکان» آنگاه گویند که چیزی در محلی زیاد بماند و بی نیاز باشد. لذا ترجمه صحیح «لَمْ تَغْنَ» وجود نداشتن است چنانکه طبرسی نیز چنان فرموده است. ایضاً آیه . یعنی در خانه هایشان افتادند و مردند گوئی در آن خانه‏ها نبوده‏اند و زندگی نکرده‏اند در اقرب الموارد آمده: «غنی بالمکان: اقام به - غنی فلان: عاش». 2- . ایضاً . مراد از «الحق» به قرینه «الظن» علم است یعنی: بیشتر آن مردم پیروی نمی‏کنند مگر از ظن و ظن از علم ابداً کفایت نمی‏کند. یعنی به جای تحصیل علم نمی‏شود به گمان اکتفا کرد این مردم که روی حسن ظن به اسلافشان و روی گمان به اینکه بتان شفیع‏اند آنها را عبادت می‏کنند پیش خدا معذور نیستند و باید به عمل خود تحصیل علم کنند و آنگاه خواهند دانست که بت پرستیدن غلط و بی مدرک است. بزرگان بت پرستان دانسته و از روی علم از قبول حق امتناع می‏کردند لذا «مایَتَّبِعُ اَکْثَرُهُمْ» آمده. یعنی دیگران از روی علم چنین می‏کنند. *** 3- . استغناء چنانکه گفته شد طلب غنی است ولی آن از خداوند که غنی بالذات است به معنی اظهار غنی می‏باشد چنانکه ارباب تفسیر فرموده‏اند یعنی گذشتگان عقوبت کارشان را چشیدند زیرا که پیامبرانشان معجزات روشن را برای آنها آوردند و آنها کفر ورزیده و اعراض کردند و خدا بی نیاز بود، خدا بی نیاز پسندیده است (خداوند با هلاکشان اظهار کرد که نه به ایمان آنها نیازمند است و نه به وجود آنها). 4- . به نظرم مفعول «اسْتَغْنی» محذوف است یعنی: اما آنکه از حق بی نیازی جسته، تو به او توجه می‏کنی و یا به قول راغب استغناء به معنی بی نیازی و ثروتمندی است یعنی: اما آنکه ثروتمند است...ظاهراً در آیه . نیز به معنی مجرد است یعنی: راستی انسان طغیان می‏کند که دید بی نیاز شده. 4- . این سخن از پیروان بی فکر است که کورکورانه از رؤساء ستمگر خویش متابعت کرده‏اند یعنی: ما تابع شما بودیم هرچه گفتید و کردید، گفتیم و کردیم - آیا سهمی از این آتش از ما دفع توانید کرد؟ کفایت کردن همان دفع است.

پیشنهاد کاربران

در چه زمانی یغنی معنی دفع کردن
ودر چه زمانی معنی بی نیاز کردن است؟

بپرس