یعلول

لغت نامه دهخدا

یعلول. [ ی َ ] ( ع اِ ) پارگین سپید صاف راست روان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). الغدیر الابیض المطرد. ( اقرب الموارد ). || شبنم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || غورهای آب. ( منتهی الارب ). حباب آب. ( آنندراج ). ژاله. سوارک آب. ج ،یعالیل. ( مهذب الاسماء ). || ابر سفید. || باران پی درپی یکدیگر. ج ، یعالیل. || جامه دوباره رنگ کرده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

پارگین سپید صاف راست روان شبنم

پیشنهاد کاربران

بپرس