[ویکی الکتاب] معنی یَعْبُدُ: می پرستد - عبادت می کند (عبادت و پرستش عبارت است از نشان دادن مملوکیت خویش برای پروردگار به عبارت ساده تر عبادت یعنی رفتاری که عبد و بنده بودن را نشان دهد )
ریشه کلمه:
عبد (۲۷۵ بار)
تذّلل با تقدیس. اطاعت. در مفردات گوید: عبودیّت اظهار تذلّل و عبادت غایت تذلّل است و از عبودیّت ابلغ میباشد. در مجمع فرموده:«اَلعِبادَةُ فِی اللُّغَةِ هِیَ الذِّلَّةُ» و راهی را که با رفتن هموار شده گویند: «طَریقٌ مُعَبَّد» برده بواسطه ذلّت و انقیادش عبد گویند. در صحاح گفته: «اَصْلُ الْعُبُّودِیَةِ الْخُضُوعُ وَ الذُلُّ... وَ الْعِبادَةُ الطَّاعَةُ» عبارت قاموس چنین است: «اَلْعُبُودِیَّةُ وَ الْعُبُودَةُ وَ الْعِبادَةُ: الطَّاعَةُ» در اقرب الموارد آمده: «اَلْعِبادَةُ: اَلطَّاعَةُ وَ نِهایَةُ التَّعْظیمِ لللّهِ تَعالی». معنی جامع آین کلمه همان تذلّل و اطاعت است مثل . پدرم شیطان را اطاعت مکن. . یعنی طغیانگر را اطاعت کرد. درباره خداوند دو جور عبادت داریم: یکی اطاعت از فرامین او و این که در زندگی روزمرّه راجع به حلال و حرام و غیره از دستورات خداوند و دین او پیروی کنیم، این عبادت به معنی طظاعت و فرمانبری است، به احتمال قوی آیات: . . . . شامل این عبادت هستند. دیگری تذلّلی است توأم با تقدیس یعنی بنده نهایت خضوع و ذلت را در برابر حق اظهار میدارد و در عین حال او را از تمام نقائص پاک و به تمام کمالات دارا میداند در زبان میگوید: اَللّه اَکْبَرُ، سُبْحانَ اللّهِ، اَلْحَمْدُ لِلَّهِ، اِیَّاکَ نَسْتَعینُ و با بدن رکوع و سجود میکند. یعنی معبود من حتی بزرگتر از توصیف است، او پاک و منزّه است همه حمدها مال اوست، و از وی یاری میجویم، در مقایسه عبادت خدا و عبادت بتان که در ذیل این بحث خواهد آمد توضیح بیشتری به این مطلب داده خواهد شد. عبد: مطیع. بنده. از مجمع نقل شد که او را در اثر ذلّت و انقیادش عبد گویند، پس معنای تذلّل و طاعت در آن در اصل وصف است گویند: «رجل عبد» یعنی مرد مطیع است ولی بعداً مانند اسم استعمال شده. عبد در قرآن به دو معنی آمده یکی به معنی بنده مملوک مثل . . آیه . روشن میکند که همهانس و جن و ملک بنده و مملوک خدایند، شاید بدین علّت است که در قاموس و اقرب گفته: عبد انسان است اعمّ از حرّ ورق راغب گوید: این عبودیت است . «آتی» در آیه رتجع باتیان در قیامت یست بلکه مبیّن نسبت بین خدا و خلق است متوجّه خدایند در حال بندگی و عبودیت که خدا خالق و رتزق و مدبر آنها است. و هر چه دارند از خدا دارند. دیگری: عبد به معنی عابد و مطیع خدا در اخلاص و عبادت و اطاعت، مثل . . . . . ولی به معنی عابد وثن در قرآن نیامده بر خلاف افعال آن مثل . عبد را در قرآن دو جمع هست: عباد، عبید . . عباد در همه جای قرآن در بنده خدا به کار رفته اعمّ از مملوک و مطیع مگر در آیه .در کشّاف گوید:بعضی آن را «عبیدکم» خوانده است و نیز در آیه . این کلمه گاهی بر جمادات نیز اطلاق شده مثل . شاید مراد از آن مملوکیّت باشد و آیه . شامل همه است اعمّ از بنده طاعتی و تسخیری . راغب مدّعی است که عباد جمع عبد به معنی عابد است ولی چنانکه دیدیم قرآن آن را تصدیق نمیکند در اقرب الموارد گفته: عبدیکه مضاف به خداست گاهی مخصوص است به جمع به لفظ عباد و عبد مضاف به غیر خدا به لفظ عبید و غالب استعمال چنین است. امّا عبید: . این کلمه پنج بار در قرآن مجید آمده همه با کلمه ظّلام و همه در نفی ظلم از خداوند، ظاهراً آن به معنی عباد است اعّم از مطیع و مملوک. راغب گوید: آن جمع عبد به معنی مملوک است ولی دیگران چنین نگفتهاند در صحاح و اقرب جمع عبد را عبدون، عباد، عبدان، اعبد و غیره خوانده و گفتهاند عبید جمع عزیز و کمیاب است. عابد و عابدون: آنگاه که نسبت به خدا داده شده شامل مطلق مطیع است اعم از فرمانبر و تنزیه کننده گاهی به معنی خدمتکار و برده نیز آمده است نظیر: «فَقالُوا اَنُؤمِنُ لِبَشَرَینِ مِثْلِنا وَ قُومُهُما لَنا عابِدُونَ» که به معنی خدمتکار و برده است لذاست که موسی «علیه السلام» به فرعون فرمود: . تعبید برده کردن است یعنی آن نعمت را بر من از این جهت منّت میهنی که بنی اسرائیل را برده و خدمتکار کردهای. * . یعنی اگر خدا را فرزندی باشد من اولین مطیع او میشوم ولی او را فرزندی نیست از نفی اطاعت به نفی وجود فرزند استدلال شده است. عبادت خدا عبادت به خدا چنان که گفتیم تذلّل در پیشگاه اوست با تقدیس ذات وقدّسش و آن مخصوص خداست و غیر او مبرّی از نقائص نیست «لا اِلهَ اَلَّا هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ» و «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الَّا بِاللَّه». ولی آن غیر از احترام و تواضع است که درباره بزرگان دین و قبور آنها و حتی در استلام و بوسیدن حجر الاسود انجام داده میشود، احترام و تواضع در واقع «خود کم بینی» در مقابل چیز است ولی عبادت تقدیس و تنزیه طرف میباشد و چون این مخصوص خداست لذا عبادت مخصوص اوست. بت پرستان معبودات خویش را تقدیس کرده و آنها را در تدبیر عالم دخیل میدانستند و شفعاء و مقرّب خیال میکردند چنان که مشروحاً در «شرک» گذشت قرآن در مقام ردّ میفرماید: اینها نمیبینند و نمیشنوند و نفع و ضرری ندارند و شفیع و مقرّب نمیباشند و دخالتی در تدبیر عالم ندارند، شما بی جا و از خودتان چنین چیزها را تراشیدهاید. . از طرف دیگر با کمی توجه خواهیم دید که عبادت خاص خداست زیرا بشر یا به جماد عبادت خواهد کرد و یا به زنده مثلاً به جماد و بت ستایش کند کار بی فایده کرده و آن چه در کی و شعوری ندارد تذلّل کرده و تقدیس نموده و مقام بشریت و عقل را پائین آورده است. و اگر به زنده عبادت کند مثلاً به بشری مثل خود، چرا عبادت کند مگر او مثل خودش محکوم به فنا نیست مگر بوی بد ندارد، مگر جزئی از بدنش قازورات نیست مگر سر تا پا فقر و احتیاج نیست؟! چرا در مقابل چنین موجود تذلّل کند و او را تقدیس بی جا و باطل است. ولی اگر عبادت کند به وجودی که از همه نقائص منزّه و با همه کمالات آراسته است، وجودی که عزّت و ذلّت دست اوست حقّا که باید چنین وجودی را عبادت کرد و آن کاری است مطابق واقع، تفصیل مطلب در «شرک» دیده شود. اگر گوئی: مگر بت پرستان نمیدانستند که این بتها سود و زیانی ندارند پس چرا به آنها عبادت میکردند و تقدیس مینمودند؟! گوئیم: چون اکثریت بشر جاهل اند و نوعاً پی سؤال و تحقیق نمیروند وقتی که چیزی میان مردم رسمیت پیدا کرد مردم آن را حقیقت میدانند باید بیدارشان کرد. مردمان بیشتری عقیده دارند جهیدن از روی آتش در آخرین شب چهارشنبه سال در دفع نحو است اثر دارد، بیرون شدن در روز سیزده بدر سبب خوشحالی در تمام ایّام سال است، دم روباه که رانندهها به ماشین میزنند موجب کثرت مشتری است و دهها نظیر اینها که خدای نکرده قرآن از محیط ما برود در مدت کمی دهها معبودات باطله سر برخواهند داشت عقیده بر جهیدن از روی آتش نظیر عقیده به قدرت بت است.
ریشه کلمه:
عبد (۲۷۵ بار)
تذّلل با تقدیس. اطاعت. در مفردات گوید: عبودیّت اظهار تذلّل و عبادت غایت تذلّل است و از عبودیّت ابلغ میباشد. در مجمع فرموده:«اَلعِبادَةُ فِی اللُّغَةِ هِیَ الذِّلَّةُ» و راهی را که با رفتن هموار شده گویند: «طَریقٌ مُعَبَّد» برده بواسطه ذلّت و انقیادش عبد گویند. در صحاح گفته: «اَصْلُ الْعُبُّودِیَةِ الْخُضُوعُ وَ الذُلُّ... وَ الْعِبادَةُ الطَّاعَةُ» عبارت قاموس چنین است: «اَلْعُبُودِیَّةُ وَ الْعُبُودَةُ وَ الْعِبادَةُ: الطَّاعَةُ» در اقرب الموارد آمده: «اَلْعِبادَةُ: اَلطَّاعَةُ وَ نِهایَةُ التَّعْظیمِ لللّهِ تَعالی». معنی جامع آین کلمه همان تذلّل و اطاعت است مثل . پدرم شیطان را اطاعت مکن. . یعنی طغیانگر را اطاعت کرد. درباره خداوند دو جور عبادت داریم: یکی اطاعت از فرامین او و این که در زندگی روزمرّه راجع به حلال و حرام و غیره از دستورات خداوند و دین او پیروی کنیم، این عبادت به معنی طظاعت و فرمانبری است، به احتمال قوی آیات: . . . . شامل این عبادت هستند. دیگری تذلّلی است توأم با تقدیس یعنی بنده نهایت خضوع و ذلت را در برابر حق اظهار میدارد و در عین حال او را از تمام نقائص پاک و به تمام کمالات دارا میداند در زبان میگوید: اَللّه اَکْبَرُ، سُبْحانَ اللّهِ، اَلْحَمْدُ لِلَّهِ، اِیَّاکَ نَسْتَعینُ و با بدن رکوع و سجود میکند. یعنی معبود من حتی بزرگتر از توصیف است، او پاک و منزّه است همه حمدها مال اوست، و از وی یاری میجویم، در مقایسه عبادت خدا و عبادت بتان که در ذیل این بحث خواهد آمد توضیح بیشتری به این مطلب داده خواهد شد. عبد: مطیع. بنده. از مجمع نقل شد که او را در اثر ذلّت و انقیادش عبد گویند، پس معنای تذلّل و طاعت در آن در اصل وصف است گویند: «رجل عبد» یعنی مرد مطیع است ولی بعداً مانند اسم استعمال شده. عبد در قرآن به دو معنی آمده یکی به معنی بنده مملوک مثل . . آیه . روشن میکند که همهانس و جن و ملک بنده و مملوک خدایند، شاید بدین علّت است که در قاموس و اقرب گفته: عبد انسان است اعمّ از حرّ ورق راغب گوید: این عبودیت است . «آتی» در آیه رتجع باتیان در قیامت یست بلکه مبیّن نسبت بین خدا و خلق است متوجّه خدایند در حال بندگی و عبودیت که خدا خالق و رتزق و مدبر آنها است. و هر چه دارند از خدا دارند. دیگری: عبد به معنی عابد و مطیع خدا در اخلاص و عبادت و اطاعت، مثل . . . . . ولی به معنی عابد وثن در قرآن نیامده بر خلاف افعال آن مثل . عبد را در قرآن دو جمع هست: عباد، عبید . . عباد در همه جای قرآن در بنده خدا به کار رفته اعمّ از مملوک و مطیع مگر در آیه .در کشّاف گوید:بعضی آن را «عبیدکم» خوانده است و نیز در آیه . این کلمه گاهی بر جمادات نیز اطلاق شده مثل . شاید مراد از آن مملوکیّت باشد و آیه . شامل همه است اعمّ از بنده طاعتی و تسخیری . راغب مدّعی است که عباد جمع عبد به معنی عابد است ولی چنانکه دیدیم قرآن آن را تصدیق نمیکند در اقرب الموارد گفته: عبدیکه مضاف به خداست گاهی مخصوص است به جمع به لفظ عباد و عبد مضاف به غیر خدا به لفظ عبید و غالب استعمال چنین است. امّا عبید: . این کلمه پنج بار در قرآن مجید آمده همه با کلمه ظّلام و همه در نفی ظلم از خداوند، ظاهراً آن به معنی عباد است اعّم از مطیع و مملوک. راغب گوید: آن جمع عبد به معنی مملوک است ولی دیگران چنین نگفتهاند در صحاح و اقرب جمع عبد را عبدون، عباد، عبدان، اعبد و غیره خوانده و گفتهاند عبید جمع عزیز و کمیاب است. عابد و عابدون: آنگاه که نسبت به خدا داده شده شامل مطلق مطیع است اعم از فرمانبر و تنزیه کننده گاهی به معنی خدمتکار و برده نیز آمده است نظیر: «فَقالُوا اَنُؤمِنُ لِبَشَرَینِ مِثْلِنا وَ قُومُهُما لَنا عابِدُونَ» که به معنی خدمتکار و برده است لذاست که موسی «علیه السلام» به فرعون فرمود: . تعبید برده کردن است یعنی آن نعمت را بر من از این جهت منّت میهنی که بنی اسرائیل را برده و خدمتکار کردهای. * . یعنی اگر خدا را فرزندی باشد من اولین مطیع او میشوم ولی او را فرزندی نیست از نفی اطاعت به نفی وجود فرزند استدلال شده است. عبادت خدا عبادت به خدا چنان که گفتیم تذلّل در پیشگاه اوست با تقدیس ذات وقدّسش و آن مخصوص خداست و غیر او مبرّی از نقائص نیست «لا اِلهَ اَلَّا هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ» و «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الَّا بِاللَّه». ولی آن غیر از احترام و تواضع است که درباره بزرگان دین و قبور آنها و حتی در استلام و بوسیدن حجر الاسود انجام داده میشود، احترام و تواضع در واقع «خود کم بینی» در مقابل چیز است ولی عبادت تقدیس و تنزیه طرف میباشد و چون این مخصوص خداست لذا عبادت مخصوص اوست. بت پرستان معبودات خویش را تقدیس کرده و آنها را در تدبیر عالم دخیل میدانستند و شفعاء و مقرّب خیال میکردند چنان که مشروحاً در «شرک» گذشت قرآن در مقام ردّ میفرماید: اینها نمیبینند و نمیشنوند و نفع و ضرری ندارند و شفیع و مقرّب نمیباشند و دخالتی در تدبیر عالم ندارند، شما بی جا و از خودتان چنین چیزها را تراشیدهاید. . از طرف دیگر با کمی توجه خواهیم دید که عبادت خاص خداست زیرا بشر یا به جماد عبادت خواهد کرد و یا به زنده مثلاً به جماد و بت ستایش کند کار بی فایده کرده و آن چه در کی و شعوری ندارد تذلّل کرده و تقدیس نموده و مقام بشریت و عقل را پائین آورده است. و اگر به زنده عبادت کند مثلاً به بشری مثل خود، چرا عبادت کند مگر او مثل خودش محکوم به فنا نیست مگر بوی بد ندارد، مگر جزئی از بدنش قازورات نیست مگر سر تا پا فقر و احتیاج نیست؟! چرا در مقابل چنین موجود تذلّل کند و او را تقدیس بی جا و باطل است. ولی اگر عبادت کند به وجودی که از همه نقائص منزّه و با همه کمالات آراسته است، وجودی که عزّت و ذلّت دست اوست حقّا که باید چنین وجودی را عبادت کرد و آن کاری است مطابق واقع، تفصیل مطلب در «شرک» دیده شود. اگر گوئی: مگر بت پرستان نمیدانستند که این بتها سود و زیانی ندارند پس چرا به آنها عبادت میکردند و تقدیس مینمودند؟! گوئیم: چون اکثریت بشر جاهل اند و نوعاً پی سؤال و تحقیق نمیروند وقتی که چیزی میان مردم رسمیت پیدا کرد مردم آن را حقیقت میدانند باید بیدارشان کرد. مردمان بیشتری عقیده دارند جهیدن از روی آتش در آخرین شب چهارشنبه سال در دفع نحو است اثر دارد، بیرون شدن در روز سیزده بدر سبب خوشحالی در تمام ایّام سال است، دم روباه که رانندهها به ماشین میزنند موجب کثرت مشتری است و دهها نظیر اینها که خدای نکرده قرآن از محیط ما برود در مدت کمی دهها معبودات باطله سر برخواهند داشت عقیده بر جهیدن از روی آتش نظیر عقیده به قدرت بت است.
wikialkb: یَعْبُد