یسروع

لغت نامه دهخدا

یسروع. [ ی ُ ] ( ع اِ ) اسروع. ( یادداشت مؤلف ) ( منتهی الارب ). کِرمی که در میان تره بود. ج ، یساریع. ( مهذب الاسماء ). کرمی است در ریگ که تن سپید و سر سرخ دارد و انگشت خضاب کرده سرانگشت را عرب بدان تشبیه کند. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به اسروع شود.

فرهنگ فارسی

اسروع کرمی که در میان تره بود

پیشنهاد کاربران

بپرس